(به قلم دکتر بهزاد کریمی)
بازیساز افسانهای هنر-صنعت بازی، شینجی میکامی ملقب به پدر ترس، بازیساز عجیبی است. عجیب از این جهت که بعد از موفقیت خیرهکنندهی رزیدنت اویل 4 دیگر به سراغ ژانر مورد علاقهاش نرفت. و آن را به دست سرنوشت سپرد! بازیسازی که هر بار سعی میکند خودش را تکرار نکند و دست به خلق عناوین متفاوتی بزند. بازیسازی که دل به همکاری با تعدادی جوان جویای نام داده و قصد داره از آنها میکامی دیگری بسازد. و البته بازیسازی که آثارش راه گشای خیلی از بازیسازان این هنر-صنعت بوده است.
میکامی بعد از گذشت 9 سال از آخرین اثرش در ژانر ترس و بقا (Resident Evil 4) در سال 2014 با اثری به نام The Evil Within به ژانر محبوبش بازگشت. اثری که تمام عناصر سبک وحشت و بقا را در دل خود جای داده بود. و با فروش بیش از 5 میلیون نسخهای تبدیل به یکی از ipهای موفق و نوظهور ژانر ترس گردید.
قسمت اول ایول ویتین هر چند از مشکلات تکنیکی رنج میبرد و ضعفهایی چون عدم شخصیتپردازی عمیق برای شخصیت اول داستان (سباستین) داشت، اما با داشتن نکات مثبتی چون داستان قدرتمند و چند لایه، اتمسفر فوقالعاده ، گیمپلی سنگین و باسهای پرتعداد به اثری موفق در ژانر ترس بدل گردید. و باعث شد میکامی و بتسدا به فکر ساخت قسمت دوم بیفتند. 3 سال بعد از انتشار قسمت اول سرانجام قسمت دوم با یک تریلر بسیار زیبا و دیدنی در کنفرانس E3 2017 بتسدا معرفی شد. اثری که این بار میکامی بزرگ را در قالب تهیهکنندهی اجرایی و ناظر پروژه میدید. و کارگردانی بازی به دست جان یوهانس (کارگردان دو بستهی الحاقی قسمت اول) سپرده شده بود.
The Evil Within 2 اثری به مراتب بهتر و شسته رفتهتر از قسمت اول است. بهبود در تمامی بخشهای بازی مشهود است. که نشان میدهد تنگو در گذر زمان در حال پیشرفت است. و میتوان آیندهای درخشان را برای این استودیوی خوش قریحه متصور بود. یکی از مواردی که تفاوت عظیم و ساختاری با قسمت اول را رقم میزند طراحی مراحل بازی است.
بر خلاف قسمت اول این بار کل بازی محدود به محیطهای بسته و خطی نمیشود. برخی از مراحل بازی سند باکس است. و دارای ماموریتهای فرعی است که به درک بهتر داستان و شخصیت سباستین میانجامد. این ماموریتها علاوه بر جذاب بودن، کارگردانی فوقالعادهای دارند و اتفاقاتی که در حین این ماموریتها میافتد بازیباز را مسحور خود میکند و به وجد میآورد. نکتهی جالب توجه این مراحل فرعی تاکید بر ترس روانشناختی بازی است. و خوب با اعصاب سباستین و بازیباز، بازی میکند.
علاوه بر این یکی دیگر از نکات برجستهی بخش سندباکس بازی پیدا کردن تجهیزات و منابع در دل محیطهای آن است. که به خوبی حس بقا و تلاش برای زنده ماندن را تعریف کرده است و باید این حرکت میکامی و تیم تنگو را تحسین کرد. بی شک چنین مراحل سندباکسی با این جزییات در ژانر ترس نمونهی نزدیک ندارد و میتوان آن را نگاهی تازه به ژانر ترس (از این بعد) تعریف کرد.
اما دیگر بخش درخشان طراحی مراحل بازی و مراحل خطی بازمیگردد. مراحلی که بر خلاف مراحل سندباکس بازی بر بخش وحشت بازی تکیه دارند. همانند قسمت اول، قسمت دوم شیطان درون از دو ترس روانشناختی فیزیکی (خشونت آمیز) استفاده میکند. اما همچنان به عنوان یک اثر روانشناختی شناخته میشود. مکانهای شخصیت فادر تئودور و استفانو مثال خوبی برای ترس روانشناختی بازی است. محیطهایی که پر از نماد و پر رمز و راز است. و هم ذهن سباستین و هم ذهن بازیباز را درگیر میکند.
شیطان درون 2 همچنان از ترسهای فیزیکی یا ترس لحظهای (جامپ اسکر) هم استفاده میکند. هنوز هم همانند قسمت اول از این لحظات بزرگ و به یادماندنی در سرتاسر بازی وجود دارد. به عنوان مثال میتوان از برخورد اول با آن زن هفت سر و خنده بر لب اشاره کرد. که تعقیب و گریز جالب و ترسناکی را همان ابتدای بازی رقم میزند. به طور کلی هر دو بخش طراحی مراحل بازی و به کارگیری هر دو بعد ترسهای لحظهای و روانشناختی عالی از آب در آمده و تنگو به عقیدهی من تواسته است تا سربلند از هر دو بخش سندباکس و خطی چه از حیث ترس و چه از حیث عناصر بقا بیرون بیاید.
دیگر بخش درخشان بازی گیم پلی کوبنده و قدرتمند بازی است. تنگو با استفاده از امکاناتی (که بعداً راجع به آنها صحبت خواهیم کرد) که برای سباستین در نظر گرفته است، هم به گیم پلی بازی تنوع داده است وهم باعث شده است تا بازیباز ترغیب به گشت و گذار در محیطهای ترسناک بازی شود. گیم پلی بازی را میتوان به دو بخش اکشن و مخفیکاری تقسیم کرد. با استفاده از سلاحهای کلاسیکی چون شاتگان و کلت و یا با استفاده از تیر و کمان میتوان بازی را به صورت اکشن تجربه کرد. البته ذکر این نکته هم ضروری است که بازی بسیار بیرحم است. و علاوه بر اینکه دشمنان بازی بسیار سرسخت هستند امکانات چندانی هم در اختیار بازیباز نمیگذارد. در نتیجه بازیباز باید با استراتژی به دل دشمنان بازی بزند.
اما بخش مخفیکاری بازی با توجه به چاقوی دوست داشتنی! و نمادین بازی و مهارتهایی که میتوان در طول بازی ارتقاء داد بسیار خوب از کار درآمده است. و برای کسانی که نمیخواهند (مثل من که از سر و صدا و درگیری در عناوین وحشت و بقا خوششان نمیآید) بازی را اکشن بروند فوق العاده است. و میتوان بازی را با همین روش به جلو برد. اگر هم بازیباز بخواهد هر دو روش را با هم امتحان کند و بخشهایی را مخفیکاری و بخشهای دیگر را اکشن پیش ببرد مختار است. و بازی شما را مجبور به انجام هیچ استراتژی خاصی نمیکند. به هر حال چیزی که تنگو مد نظر داشته آزادی عمل بازیباز برای پیش بردن مراحل است و کاملاً در این امر موفق بوده است.
دیگر موضوع مرتبط به گیم پلی بازی، امکاناتی است که بالاتر به آن اشاره کردم که به دو بخش تقسیم میشود. بخش اول مربوط به مهارتهای سباستین است که با وارد شدن به اتاق خانم پرستار و شنیدن دیالوگها و صدای زیبایش! انجام میشود و شامل 5 بخش است. شامل سلامتی، مخفیکاری، مبارزه، بازیابی و تواناییهای فیزیکی سباستین میشود. دیگری هم سیستم ساخت و ساز بازی است که به سه بخش تقسیم میشود. بخش اول برای اسلحهها و مهمات، بخش دوم برای تیر و کمان و بخش سوم هم برای نوار سلامتی سباستین. به جرأت میتوان گفت این دو بخش بهترین و کاملترین چیزی است که تا به امروز در یک عنوان ترس و بقا دیدهام. علاوه بر اینها کلیدهایی هم در جریان بازی هستند که با پیدا کردن آنها میتوان به اتاق خانم پرستار رفت و با باز کردن هر کدام چیزهای ارزشمندی بدست آورد.
کلیت داستان سری The Evil Within سیستم استم است. سیستمی که ذهنهای افراد مختلف را به مغز مرکزی متصل میکند. ذهن مرکزی در قسمت اول ایول ویتین روویک و در قسمت دوم لیلی دختر سباستین است. هر چند داستان قسمت دوم آن تازگی و قدرت قسمت اول را ندارد اما بار احساسی و رومنس بازی به مراتب بیشتر از قسمت اول است. این بار داستان بازی شخصیتر و حول محور خانوادهی سباستین میباشد. سباستینی که بعد از سالها میفهمد که دختر دلبندش!زنده است و حالا باید یک بار دیگر پا به دنیای بی رحم و مخوف استم بزند. علاوه بر اینکه این بار با یک سباستین بهتر (از بعد شخصیتپردازی در مقایسه با قسمت اول) روبرو هستیم، میکامی و تیم تنگو به شخصیتهای منفی بازی هم تنوع دادهاند و بر خلاف قسمت اول فقط با یک شخصیت منفی روبرو نیستیم.
نخستین شخصیتی که با آن مواجه میشویم استفانو ولنتینی است. یک عکاس دوران جنگ که عقیدهی عجیب و منحصر به فردی دارد! او معتقد است که معنای واقعی هنر لحظات پایانی زندگی یک شخص در حال مرگ است! به همین دلیل او از این لحظات عکس میگیرد و لذت میبرد! تقابل سباستین با او بسیار چالش برانگیز است. و خوب با روح و روان سباستین در طول داستان، بازی میکند! او در دنیای استم با فادر تئودور آشنا میشود. و فادر تئودور از او میخواهد تا لیلی را بدزد و نزد او بیاورد. اما او با پی بردن به قدرت لیلی از این کار سر باز میزند. و او را پیش خود نگه میدارد تا اهداف خود را دنبال کند.
دومین شخصیت بازی که در واقع شخصیت کلیدیتری به حساب میآید فادر تئودور، یک شخصیت با عقاید مذهبی است. شخصیتی که معتقد است با به دست آوردن لیلی و تسلط بر union (جهان خلق شده به واسطهی ذهن لیلی) خودش قدرت را به دست میگیرد و درنهایت کنترل استم را هم به دست میآورد. هر دو شخصیت فوقالعاده از آب درآمدهاند.دو شخصیت مریض و مخوف با دیالوگهایی بینظیر که نشان از پایبندی میکامی به اهمیت شخصیت منفی در داستان یک بازی است.
علاوه بر اینها این پایانبندی داستان است که نقطه اوج آن و براستی بیادماندنی است. بعید میدانم کسی آن لحظات پایانی راه رفتن سباستین در آن مواد سفید رنگ با موسیقی making your way home، جابهجا شدن بین کیدمن و سباستین، دیدار آخر میرا و سب با دیالوگهایی زیبا و در نهایت در آغوش کشیدن لیلی توسط سب را کسی فراموش کند. به عقیدهی این نگارنده تنگو موفق میشود تا در دو چپتر پایانی بازیباز را میخکوب کند. و مفاهیمی چون از خودگذشتگی، عشق به خانواده، رستگاری و امید را در داستان بازی برای بازیباز تداعی کند. علاوه بر کلیت جذاب داستان بازی، شیطان درون 2 از حیث داستانگویی هم در سطح بالایی قرار دارد. و میتواند بازیباز را تا پایان بازی نگه دارد.
اگر قسمت اول را بازی کرده باشید میدانید که چه باسهای فوقالعادهای چه از نظر طراحی و چه از نظر نحوهی مبارزه در آن وجود داشت. بی شک طراحی کیپر و مبارزه با آن یکی از بهترین باسهای یک بازی ترسناک به شمار میآید. هر چند باسهای قسمت دوم هم از طراحی و نحوهی مبارزه جالب از آب درآمدهاند. اما مثل قسمت اول چالش برانگیز نیستند. و نمیتوانند همانند قسمت اول بازیباز را به چالش بکشند. و شاید تنها مبارزه با مایرا بتواند در سطح باسهای قسمت نخست قرار بگیرد. به طور کلی علاوه بر داستان، باسهای بازی هم در مرتبهی پایینتری نسبت به قسمت اول مجموعه قرار میگیرند.
بخش طراحی هنری بازی بر خلاف بخش فنی (که در بهترین حالت خوب است) از بهترینهای ژانر ترس به حساب میآید. کافی است تا نگاهی به دشمنان، باسها، محیطها، رنگآمیزی و فضای کلی بازی بیندازید تا ببینید طراحی هنری در یک اثر ترسناک چه معنایی میتواند داشته باشد. موسیقیهای بازی هم کاملاً با فضای بازی هماهنگ است. و در مواردی که بخواهد حس ترس و دلهره را افزایش بدهد یا احساسات بازیباز را با توجه به اتفاقات داستان بازی برانگیزد کاملاً موفق عمل میکند.
صداپیشگان بازی بسیار بهتر از قسمت اول هستند. و باعث میشوند تا بهتر بتوان با شخصیتی مثل سب کنار آمد. صداگذاری محیط، اسلحهها و دشمنان بازی هم در سطح یک اثر درجه یک ترس و بقاست. و خوب در این بخشها میدرخشد. بازی از حیث دیالوگنویسی هم ( به غیر سب) در سطح بسیار خوبی قرار دارد. و شخصیتی چون فادر تئودور در میان دنیای دیوانهی union دیالوگهای پرمغزی میگوید!
شیطان درون 2 از حیث نمادشناسی هم یک اثر فاخر به حساب میآید. اگر مقالهی سایت کوتاکو را مطالعه کرده باشید بحث نمادشناسی آن را دیدهاید. برخی از چیزهایی که در بازی وجود دارند نماد یک مسئله در دنیای امروز ما هستند. به عنوان مثال استم نماد سوءاستفاده از علم و فناوری است. موبیوس نماد شرکتهای خطرناک و غیر قابل اعتماد، فادر تئودور نماد انسانهای دارای ایدئولوژی خاص و استفانو ولنتینی نماد انسانهای مریض و روانی که برای رسیدن به هدفشان دست به هر کاری میزنند.
اگر آثار میکامی را بخواهیم با عناصری چون معماری گاتیک، هیولاهای پرداخته شده، منابع محدود و سکانسهای شوکهکننده، شخصیتهای مونث چند لایه و قدرتمند، شخصیتهای منفی به یادماندنی با دیالوگهایی پرمغز و در نهایت نمادشناسی تعریف کنیم اویل ویتین دو حداقل از بعد نمادشناسی بهترین اثر میکامی است.
The Evil Within 2 یک دنبالهی شایسته برای قسمت نخست است. کارگردانی فوق العاده، داستان عالی و روایت داستان بی نظیر، طراحی هنری محشر بخشهای مختلف بازی، موسیقی متنهای بسیار زیبا، توازن شایسته بین دو بخش مراحل خطی و سندباکس و پایانبندی احساسی و به یادماندنی از ایول ویتین دو، یک شاهکار در ژانر ترس و بقا ساخته است. بی صبرانه منتظر عنوان جدید تنگو در آیندهای نزدیک هستیم.
نظر شما در خصوص این بازی چیست؟
همچنین بخوانید:
- شیطان درون استاد میکامی است و بس؛ چرایی ساخت The Evil Within 3
- از آنهایی که میترسیم! 10 موجود وحشتناک برتر هنر هشتم
- راهنمای کامل چالشهای جدید فصل پنجم فورتنایت هفته یازدهم
- آخرین بازمانده از ما: 6 لحظهی ماندگار عنوان The Last Of Us
- تحقیقات 10 ساله هیچ نقطه اشتراکی بین خشونت و بازیهای خشن مانند GTA نیافت
به به.ممنون رضا جان
قربانت رفیق🌹