
جهنم سوزان به روایت سودا و میکامی: تحلیلی بر بازی Shadows of the Damned
(ترجمه شده توسط دکتر بهزاد کریمی)
شخصیت اصلی بازی سایههای جهنمی، گارسیا هاتسپر، در سال ۲۰۱۱ معادل کلمهی باحال و خفن شناخته میشد. در این زمان سریال فرزندان آشوب هم به اوج خودش رسیده بود و کینگز آو لئون و آرکتیک مانکیز هم به این اوجگیری کمک کرده بودند. گارسیا اسم فوقالعاده، ژاکت چرمی، موتورسیکلت و تتوهای خفنی داشت. او حاضر بود درهای جهنم را در هم بشکند و به دل آتش بزند تا نامزدش را پس بگیرد. تصادفی نیست که فیلم روحسوار: روح انتقام هم در سال ۲۰۱۱ منتشر شد؛ انگار جانی بلیز و گارسیا میتوانستند دوقلو باشند. البته در چشم به هم زدنی 11 سال گذشت و تعریف ما از کلمهی باحال و خفن کاملاً تغییر کرد! اما گارسیا هاتسپر میتوانست به عنوان یک مرد کامل روی پوسترهای دهه ۲۰۱۰ ظاهر شود.
البته اشارههای جنسی در هم پس این بازی وجود داشت. خب، ما میگوییم اشاره، اما اینقدر به این چیزها اشاره میشد که دیگر میشد آنها را گستاخانه و بیادبانه حساب کرد. از طرفی شیطان همراه گارسیا، جانسون را هم داریم. شیطانی که میتوانستید از آن به عنوان موتورسیکلت استفاده کنید، یا به عنوان مشعل یا در بیشتر مواقع از او به عنوان یک اسلحه کمک بگیرید. بازی Shadows of the Damned توانست با موفقیت، این حقیقت را مخفی کند که شما در بازی فقط سه اسلحهی نسبتاً عادی دارید و این کار را با گذاشتن نامهایی مثل هاتبونر روی این سلاحها انجام داد.
قبل از این کمتر پیش آمده بود انسانهایی باهوش و توانا، چنین اثر نوجوانانهای خلق کنند. میتوانید از سودا ۵۱ (گوئیچی سودا)، کارگردان اجرایی بازی No More Heroes انتظار چنین بازیای را داشته باشید، اما چنین بازیای را از طرف شینجی میکامی، پدرخواندهی سبک وحشت و بقا انتظار ندارید. از شنیدن اسم آکیرا یامائوکا هم قطعاً برق از سرتان میپرد، همان کسی که با آهنگ بازی سایلنت هیل حسابی با اعصاب ما بازی کرد و حدود ۳۰ نوع مختلف از موسیقی را از همین آهنگ خلق کرد.
این افراد دور هم جمع شدند تا عنوانی بسازند که احساسات خشن و گستاخانهی آن کاملاً جلوی چشم همه باشد. شخصیت ویلیام تکچشم را در نظر بگیرید که در این دسته قرار نمیگرفت، چون سودا از شخصیتهای عجیب و در عین حال جالب خوشش میآمد. در این بازی با نوشیدن ابسنت و هاتسیک میتوانید سلامتی خود را دوباره بدست بیاورید (که البته این نوشیدنیها در دستگاههای فروش نوشیدنی در جهنم موجود بودند). مینیگیمها هم در کنار بخش کمپین بازی قرار میگرفتند که در آنها، باید بعضی از بخشها را در یک محیط دوبعدی پیمایشی بازی میکردید.
شاید به دلایل متعدد شک داشته باشید که Shadows of the Damned امروزه بتواند مورد قبول واقع شود. این بازی آنقدر عجیب است که نمیتواند شروعکننده یک فرانچایز باشد و احتمالاً حدس میزنید که استودیوهای بزرگ بازیسازی بر سر موفقیت آن خیلی خوشبین و مایل به ریسک نیستند. و این بازی با آن قلابچهماهیهایش، درهای به شکل بز و سر نوزادان در حال فریادش چندان در ذهنهای امروزی باقی نمیماند.
داستان دوشیزهی درماندهی این بازی که در آن مجبورید برای پیدا کردن شریک زندگیتان، پائولا از جهنم بگذرید، بیش از حد رکوراست است. اگرچه پائولا لحظهی آخر بازی به رستگاری میرسد و هویتی جدید به شکل یک شکارچی شکستناپذیر پیدا میکند، اما هیچ تلاشی برای شخصیت بخشیدن به او صورت نمیگیرد. او شبیه یک توپ است که بین شما (در نقش گارسیا) و فلمینگ، شخصیت بد اصلی بازی، دستبهدست میشود و شما این توپ را به سمت همدیگر پرت میکنید؛ با این تفاوت که این توپ فوتبال لباس زیر به تنش دارد. همچنین پائولا برای لذت بردن فلمینگ مورد شکنجه مداوم قرار میگیرد. فلمینگ بدن او را قطع کند و فقط سر و بالاتنهی او را نگه میدارد و همان کارهایی را میکند که انتظارش را دارید.
بله، متأسفانه عنوان خلاقانهای چون Shadows of the Damned دیگر این روزها ساخته نمیشود. اما چیزهایی زیادی در این باره ناراحتکننده هستند. این بازی از همه نظر از جهنم گذشت تا خلق شود؛ استودیوهای بازیسازی سعی میکردند آن را به صورت یک بازی وسترن در بیاورند که مورد علاقهی غربیها قرار بگیرد، اما نتیجه نهایی چیز دیگری بود. این بازی هنوز هم بسیار عجیب و به سبک سودا۵۱ است.
در این بازی شخصیتهایی هستند که با آنها برخورد میکنید و بین ظاهر و صدایشان تضاد زیادی وجود دارد. کریستوفر، یک شیطانِ وحشتناک با سرِ بز که درون بازی به عنوان فروشنده فعالیت دارد، هیولایی بزرگجثه است که با لهجهای شیرین و لندنی صحبت میکند. :هیدیهو!” خوشامدگویی او به شماست هروقت که از نزدیکی او رد میشوید، آن را میشنوید. عاشق وقتهایی هستیم که دشمنان بعد از مردن، دریایی از جواهرات و کریستالها را به شما میدهند، انگار در حال بازی Match-3 هستید. این بازی کاملاً ویژگیهای بصری دوزخ دانته، جایی که همه چیز وحشتناک و تیرهوتاریک است، را تضعیف میکند. ولی از بازی کردن آن فوقالعاده لذت میبرید.
با بازی کردن Shadows of the Damned در زمان حاضر، حس میکنید این بازی از جهان دیگری آمده است. البته مشخص است که Shadows of the Damned روی موج رزیدنت اویل ۴ سوار شده و این اثرگذاری استاد میکامی در خلق این بازی را میرساند. چرا که بازی کمی بیش از حد روی عنصر اکشن تکیه کرده است. ممکن است در یک گوشه از بازی گیر بیفتید و شیاطین در حال چنگ زدن به صورت شما باشند و شما هم نمیتوانید کوچکترین چیزی را مشاهده کنید. گارسیا سریع نیست و برای همین در مناطقی که باید با دویدن از آن رد شوید، لنگلنگان آن منطقه را پشت سر میگذارید.
Shadows of the Damned با مفهومی به نام تاریکی بازی میکند، وقتی که شما هر از گاهی به یک واقعیت جایگزین تیرهشده سقوط میکنید که در آن دشمنان سرسختتر هستند و در طول زمان سلامتی شما کمتر میشود. نباید زمان زیادی در این واقعیت بگذرانید، برای همین هم پازلها ظاهر میشوند. شما باید از گلولههای درخشان خود استفاده کنید تا به سر گارگویلهای بز مانند شلیک کنید و تاریکی را از بین ببرید. اما هدفگیری و پیدا کردن آنها سخت است. شاید هر از گاهی مکانی امن، مثل آن قلابچهماهی که به آن اشاره کردیم، پیدا کنید که باید آن را دنبال کنید. و همینطور غولآخرهای زیادی هستند که با این تاریکی بازی میکنند تا در عین کمتر شدن سلامتتان، شما را به وحشت بیندازند.
در کل، غولآخرهای بازی سایههای جهنمی فقط برای جلب رضایت مخاطبان طراحی شدهاند. این غولآخرها، بزهای درشتاندام، فوارههایی با سر آدمیزاد، فرانکاشتاینهایی که اطراف بازارهای با محیط باز میگردند، همه و همه فراموشنشدنی هستند. آنها را بکشید تا با دریایی از جواهر روبرو شوید، که به شما این فرصت را میدهد تا تجهیزات خود را ارتقاء دهید. و این محشر است. اسلحههای بازی که شامل تپانچه، شاتگان و مسلسل خودکارند را میتوان با استفاده از این جواهرات ارتقاء داد.
شاید جای تعجب نداشته باشد که Shadows of the Damned بعد از انتشار، درآمد بسیار کمی کسب کرد. در هفتهی اول، فقط ۲۴ هزار نسخه از این بازی فروش رفت و این تعداد هم شامل نسخههای پلیاستیشن ۳ و هم ایکسباکس ۳۶۰ میشد. باید دلیل دیگری وجود داشته باشد که این بازی متوسط AAA دیگر ساخته نمیشود.
این بازی آنقدر ایدههای عجیب و جدید در خودش جا داده بود و میخواست دقیقاً برعکس هنجارهای غلط فرهنگی عمل کند که باعث افسوس است دیگر چنین بازیهایی هنرمندانه و خلاقانهای ساخته نمیشوند. بعضی وقتها، اگر از حجم زیاد کلاشنیکفها و موشکاندازها در بقیهی بازیها خسته شدید، شاید دلتان بخواهد تجربهی به دست گرفتن یک هاتبونر را تجربه کنید.
اگر مایل بودید کانال تلگرام و صفحهی اینستاگرام ساویسگیم را دنبال کنید. همچنین میتوانید ویدئوهای گیم پلی بازیهای مختلف را در کانال یوتیوب ساویسگیم تماشا کنید.
مطالب زیر را از دست ندهید:
- معرفی بزرگان: سودا 51، آقای خاص دنیای بازی
- 30 بازی هک اند اسلش برتر که باید تجربه کنید
- معرفی بزرگان: امی هنینگ، بانوی بازیساز
- چگونه نسخهی اصلی رزیدنت اویل ۴ شاخصترین بازی کپکام در سبک هک اند اسلش شد؟
- نگاهی به بازیها و استودیوهای پلی استیشن پس از تصاحب بانجی
منبع: Looking back to 2011 and Shadows of the Damned’s Hotboner – TheXboxHub
این بازی رو خیلی دوست دارم بهزاد جان، بهترین بازیسازان جمع شدن و این اثر هنری رو خلق کردند. افسوس و صد افسوس که امروزه شاهد این آثار نیستیم و انجمنهای کثیف و منحرف SJW و غیره گند زدن به هنر.
خدا قوت بهزاد
آره
ایشالا ریمستر کنند