مقالات بازی

داستان کامل رزیدنت اویل Resident Evil همراه با خط زمانی

کم‌تر مجموعه‌ای را می‌توان یافت که به اندازه Resident Evil ورودی و نسخه جدید داشته باشد. با توجه به اینکه از دهه 90 میلادی یک جریان ثابت از بازی‌های RE وجود داشته است، این دستاورد نباید چندان تعجب آور باشد. اکثر مجموعه‌هایی که این مدت طول می‌کشند، به جای یک روایت طولانی، مجموعه‌ای از داستان‌های کاملاً مستقل را در خود دارند. برای مثال، ارتباط زیادی بین هر ورودی اصلی Final Fantasy وجود ندارد – به استثنای عناوین چند قسمتی.

با این حال، Resident Evil متفاوت است. هر بازی عمدتاً دارای یک خط داستانی مستقل است، اما به عنوان فصلی از یک داستان طولانی‌تر عمل می‌کند. بنابراین، تقریباً همه چیز به هم متصل است. و در اینجا ما داستان رزیدنت اویل را گردآوری کرده‌ایم و مشخص کرده‌ایم که هر قسمت چگونه با دیگری در یک تایم لاین Resident Evil قرار می‌گیرد.

بازسازی اخیر Resident Evil 4 بار دیگر سری RE را به بحث داغ دنیای بازی تبدیل کرده است. به این ترتیب، بسیاری از طرفداران جدید و قدیمی عمیقاً به داستان مجموعه علاقه مند می‌شوند.

هیچ راهی بهتر از نگاه کردن به یک جدول زمانی کامل Resident Evil برای فهمیدن اینکه چگونه همه چیز با هم هماهنگ هستند وجود ندارد.

فهرست مقاله

1919 – 1998: رویدادهای مهم قبل از بازی‌ها

مادر میراندا رزیدنت اویل
مادر میراندا رزیدنت اویل

ریشه‌های مادر میراندا و مولد

جدول زمانی Resident Evil خیلی قبل‌تر از رویدادهای بازی ها شروع می شود. در واقع، در سال 1919 زمانی که دختر مادر میراندا بر اثر آنفولانزای اسپانیایی درگذشت، شروع شد. این منجر به یک دوره افسردگی برای میراندا شد تا اینکه قارچ خاصی به نام کپک مولد را پیدا کرد و به آن مبتلا شد.

قارچ کپک ژن‌های میزبان خود را تغییر می‌دهد و آن‌ها را به ابرانسان‌هایی با افزایش قدرت، دوام و قابلیت‌های احیای جنون آمیز تبدیل می‌کند.

برخی حتی قدرت کنترل سایر افراد آلوده به کپک را به دست می‌آورند.

از آنجا، او مأموریت خود را برای استفاده از این ماده برای احیای دخترش قرار داد. ایده این بود که او می‌توانست یک ابرانسان بسازد تا به عنوان کالبدی برای فرزندش خدمت کند تا او را به دست بگیرد. بنابراین، او شروع به آزمایش روی ساکنان یک روستای مجاور برای چندین سال کرد.

ریشه‌های آزول ای. اسپنسر، ویروس پیش ساز و آمبرلا

در دهه 1950، میراندا با آزول ای. اسپنسر آشنا شد و مربی او شد. او به او اجازه داد تا آزمایش‌هایش را انجام دهد و در این فرآیند، او به ایده جهش انسانی بسیار علاقه مند شد.

در نهایت او از میراندا جدا شد، زیرا این دو اهداف متفاوتی داشتند. او همچنان به تلاش برای یافتن راهی برای احیای دخترش ادامه می‌داد، در حالی که او شروع به تحقیق در مورد راه‌هایی برای رسیدن به مرحله بعدی تکامل انسان کرد.

اسپنسر به همراه ادوارد اشفورد، جیمز مارکوس و براندون بیلی به زودی ویروس اجدادی (پروجنیتور) را در غرب آفریقا پیدا کردند و شرکت آمبرلا را ایجاد کردند. اسپنسر به عنوان مدیرعامل و رئیس شرکت خدمت کرد.

پروژه W و پروژه کد: ورونیکا

الکساندر اشفورد رزیدنت اویل

در دهه 1960 دو پروژه مهم انجام شد. آنها با نام‌های Project W و Project CODE: Veronica شناخته می‌شدند. هر دو تا حدودی اهداف مشابهی داشتند، زیرا قصد داشتند با استفاده از تحقیقات ویروس پیش ساز، افراد استثنایی ایجاد کنند.

کد: پروژه ورونیکا کمی متفاوت بود، زیرا هدف آن ایجاد جانشین سلسله اشفورد بود، زیرا الکساندر اشفورد تنها عضو زنده خاندان پس از مرگ پدرش، ادوارد بود. و منجر به تولد الکسیا و آلفرد اشفورد شد.

پروژه W سال‌ها به طول انجامید. این شامل پذیرفتن کودکان به طرق مختلف، گذاشتن نام خانوادگی  «وسکر» و راهنمایی پیشرفت آن‌ها در حین رشد بود. دو مورد برجسته آلبرت و الکس بودند.

ماجرای ایجاد ویروس تی

در دهه 1970، Umbrella سرانجام ویروس Progenitor را با DNA Leech ترکیب کرد تا ویروس Tyrant (T-Virus) را در یک لحظه مهم در جدول زمانی Resident Evil ایجاد کند.

معمولاً، T-Virus بسیار شبیه به یک ویروس زامبی استاندارد عمل می‌کند که در آن قربانیان توانایی‌های ذهنی خود را از دست می‌دهند و شروع به حمله یا خوردن موجودات مجاور می‌کنند.

با این حال، انواع مختلفی مانند Lickers و Pale Heads نیز وجود دارد که قدرت‌های متفاوتی دارند. در موارد معدودی، قربانی حتی به توانایی‌های مافوق بشری دست می‌یابد و تا حدودی بر ذهن خود کنترل دارد.

جیمز مارکوس، یک ویروس شناس بود که به این هدف دست یافت. با این حال، او در نهایت توسط اسپنسر مورد خیانت واقع شد، کسی که دانشمند جوان آمبرلا به نام ویلیام بیرکین و آلبرت وسکر را وادار کرد که تحقیقات را به کوه‌های آرکلی ببرند. مارکوس به هر حال تحقیقات خود را ادامه داد. با این حال، چندین سال بعد، به ظاهر توسط وسکر کشته شد.

ماجرای ایجاد ویروس T-Veronica

ویروس T -Veronica در دهه 1980 توسط الکسیا اشفورد ایجاد شد. او از آن روی پدرش الکساندر اشفورد استفاده کرد. در نتیجه او به یک هیولا تبدیل شد. همچنين بعداً الکسیا از آن استفاده کرد و به خواب سرد رفت. (خواب مصنوعی درون محفظه شیشه‌ای)

از آنجایی که ساختار آن به شدت بر اساس ویروس تی است، ویروس تی ورونیکا از نظر بیولوژیکی چندان متفاوت نیست. اما میزبان را بیشتر از T-Virus استاندارد جهش می‌دهد.

نکته مثبت‌تر، اگر قربانی زمان کافی را صرف زندگی با ویروس T-Veronica کند، کنترل امکانات ذهنی خود را به دست می‌آورد.

آزمایش‌های بیشتر ویلیام بیرکین

با بیرون رفتن جیمز مارکوس، نقش بیرکین در آمبرلا اهمیت بیشتری پیدا کرد. در آن زمان، او هم Hunter و هم Tyrant را خلق کرد و سلاح‌های بیو ارگانیک (BOW) را به جهان معرفی کرد. سپس، سویه ویروس گلگوتا (ویروس G) را کشف کرد و شروع به کار روی آن کرد.

ویروس G-Virus زامبی ایجاد نمی‌کند. در عوض، قربانیان آن به شدت جهش یافته می‌شوند تا جایی که دیگر شبیه انسان نیستند.

جهش‌ها همچنین به عنوان یک سیستم بازسازی عمل می‌کنند، زیرا وقتی بخشی از بدن آسیب می‌بیند، ویروس G برای رفع آن جهش می‌یابد. بنابراین، تعداد زیادی اندام اضافی ایجاد می‌شود.

۱۹۹۸: شیوع ویروس در کوه‌های آرکلی (رویدادهای Resident Evil 0 و Resident Evil)

جیمز مارکوس رزیدنت اویل زیرو 5 شخصیت شیطانی رزیدنت اویل که نباید در بازی‌های بعدی غایب باشند
جیمز مارکوس

رویدادهای Resident Evil 0

جدول زمانی بازی Resident Evil در سال 1998 با Resident Evil 0 آغاز شد. همه چیز به این دلیل شروع شد که بدن جیمز مارکوس با Queen Leech که در زمان مرگ روی آن کار می کرد ادغام شد.

نتیجه هیولایی بود که آمبرلا را هدف قرار داد. قابل توجه‌ترین حمله آن به قطار اکلیپتیک اکسپرس بود که به معنای واقعی کلمه آن را در مسیر خود متوقف کرد. در نتیجه کمین، مسافران به ویروس تی آلوده شدند.

چندی بعد، ربکا چمبرز، عضو تیم خدمات تاکتیک و نجات ویژه (STARS) خود را در قطار پیدا کرد و سعی داشت زندانی بیلی کوئن را دستگیر کند. اندکی پس از این، آمبرلا تیمی را در تلاش برای به دست گرفتن کنترل مجدد قطار فرستاد.

آنها با سرعت حرکت کردند، اما به سرعت نیز از بین رفتند. ربکا و بیلی مجبور شدند با هم کار کنند تا لوکوموتیو را قبل از سقوط متوقف کنند.

آن دو سپس به یک مرکز تحقیقاتی متروکه آمبرلا پر از هیولاهای ویروس تی منتهی شدند. آن‌ها در آن مکان جنگیدند و آنچه از مارکوس باقی مانده بود را قبل از فرار از آزمایشگاه کشتند، و همزمان وسکر آزمایشگاه را منفجر کرد.

از آنجایی که متوجه شد داستان بیلی کوئن پیچیده‌تر از آنچه در ابتدا فکر می‌کرده است، ربکا اجازه داد فرار کند. سپس به سمت عمارت اسپنسر رفت.

رویدادهای رزیدنت اویل

حملات ملکه زالو Queen Leech فقط منجر به عفونت در قطار نشد – ویروس در کوه‌های آرکلی گسترش یافت. تیم آلفای STARS زمانی که برای یافتن تیم براوو به آنجا سفر کردند متوجه این موضوع شدند.

پس از ورود، آن‌ها بلافاصله مورد حمله سگ‌های سربروس قرار گرفتند که توسط سویه خاصی از T-Virus ایجاد شده بودند. برخی مردند، در حالی که کریس ردفیلد، جیل ولنتاین، بری برتون و وسکر – که بقیه خدمه در این مرحله از خط زمانی رزیدنت اویل نمی‌دانستند دشمن است – به عمارت اسپنسر وارد شدند.

کریس و جیل تمام شب را صرف تلاش برای زنده ماندن از خطرات این ساختمان پر از هیولا کردند. در این میان، کریس با ربکا چمبرز ملاقات کرد که در طول ماجراجویی به او کمک کرد. در مورد جیل، متحد اصلی او بری بود. متأسفانه، وسکر با گفتن اینکه خانواده‌اش را گروگان گرفته است، بری را مجبور کرد تا دستورات وی را انجام دهد. بنابراین، برتون به طور موقت علیه جیل اقدام کرد.

در اواخر بازی، وسکر یک T-Virus Tyrant خطرناک را آزاد کرد که به وی چاقو زد و سعی کرد به قهرمانان حمله کند. با این حال، یکی از قهرمانان، هیولا را منفجر کرد و همه قهرمانان موفق شدند با هلیکوپتر فرار کنند. پس از آن، عمارت به دلیل سیستم خود تخریبی مفید آن منفجر شد.

عواقب حادثه

اندکی پس از فرار از عمارت، اعضای باقی مانده STARS خواستار تحقیق در مورد آمبرلا شدند.

در عوض، این گروه منحل شد، بنابراین آن‌ها تحقیقات خود را آغاز کردند. جیل کارهایش را در شهر راکون انجام داد، در حالی که کریس برای رهبری و انجام امورات به اروپا رفت.

1998: حادثه شهر راکون (رویدادهای Resident Evil 2 و Resident Evil 3)

حداقل سیستم مورد نیاز برای اجرای بازی Resident Evil 3

مدت کوتاهی پس از حادثه در کوه‌های آرکلی، رابطه آمبرلا با ویلیام بیرکین تیره شد و شرکت عذر او را از پروژه خواست. بنابراین، آن‌ها تیمی را به رهبری هانک به آزمایشگاه بیرکین فرستادند تا ویروس جی را بدست آورند.

این یک عملیات کاملاً موفقیت آمیز نبود، زیرا وقتی بیرکین یک اسلحه را بیرون آورد، یکی از اعضای تیم آمبرلا به او شلیک کرد. بیرکین قبل از مرگش توانست نمونه‌ای از ویروس جی را به خود تزریق کند که او را به یک هیولا تبدیل کرد و طغیانی به راه انداخت.

در خلال درگیری، برخی از ویال‌های حاوی ویروس تی ریخته شد و توسط موش‌ها مصرف شد که متعاقباً آب آشامیدنی راکون سیتی را آلوده کردند.

هانک تنها بازمانده تیم آمبرلا بود، زیرا توانست با کمی از ویروس جی فرار کند. آب آلوده منجر به شیوع بیماری در شهر راکون شد که آغازگر وقایع Resident Evil 2 و 3 است.

بسیاری از رویدادهای بازی دوم و سوم در زمان‌های مشابه اتفاق می‌افتد. آن‌ها هر دو در بحبوحه شیوع در شهر راکون داستان را شروع می‌کنند.

شروع بازی Resident Evil 3

جیل قبلاً در شهر ساکن بود که هرج و مرج واقعی شروع شد. با این حال، این مشکل اصلی او نبود.

در طول شیوع، آمبرلا Tyrant خاص خود را به نام نمسیس فرستاد تا بقیه اعضای STARS را از بین ببرد. جیل و برد ویکرز سعی کردند از هیولا فرار کنند، اما برد توسط هیولا شکست خورد و در این راه کشته شد.

جیل در حالی که توسط Tyrant تعقیب می‌شد، سرانجام با یک تیم UBCS (Umbrella Biohazard Countermeasure Service) ملاقات کرد و با اکراه با آن‌ها کار کرد تا از شهر فرار کنند. با این حال، ایده مذکور کار نکرد، زیرا Nemesis آن‌ها را رهگیری کرد. جیل قبل از آلوده شدن و غش کردن، چند بار دیگر با این جانور درگیری داشت.

رویدادهای Resident Evil 2

بازی رزیدنت اویل 2 ریمیک لیان اسکات کندی و کلیر ردفیلد اسلحه به دست Resident Evil 2 Remake
بازی رزیدنت اویل 2 ریمیک لیان اسکات کندی و کلیر ردفیلد اسلحه به دست Resident Evil 2 Remake

در همین زمان، لیان کندی پس از نادیده گرفتن هشدارهای اولیه برای دوری، وارد شهر شد تا اولین روز خود را به عنوان بخشی از اداره پلیس شهر راکون (RCPD) آغاز کند. کلر ردفیلد نیز برای یافتن برادرش کریس وارد شهر شد. این دو شخصیت تلاش کردند تا برای زنده ماندن با یکدیگر همکاری کنند اما در ادامه از هم جدا شدند.

کلر در نهایت با دختر ویلیام بیرکین، شری آشنا شد. ردفیلد به سرعت متوجه شد که دختر بیچاره آلوده شده است، بنابراین سعی کرد با یافتن درمانی، بچه را نجات دهد.

لیان به ایدا وانگ مرموز برخورد کرد و او ادعا کرد که در حال تحقیق در مورد آمبرلا است. بنابراین، آن‌ها یک اتحاد شکننده با هم تشکیل دادند.

همه قهرمانان قبل از رسیدن به آزمایشگاه مخفی زیرزمینی از ایستگاه RCPD و فاضلاب عبور کردند. در تمام این مدت، آن‌ها باید از انواع هیولاها، از جمله ویلیام بیرکین که به شدت جهش یافته بود، جان سالم به در می‌بردند.

کلر با کمک مادر شری توانست واکسنی برای دختر جوان بسازد. در مورد لیان، او از زمانی که توسط ایدا وانگ مورد خیانت واقع شد، که نمونه‌ای از ویروس جی را قبل از اینکه به ظاهر کشته شود، دزدید، مشکلات بیشتری داشت.

لیان، کلر و شری شانس بهتری داشتند زیرا توانستند از این مرکز قبل از اینکه ویران شود فرار کنند.

پایان رزیدنت اویل 3

کارلوس اولیویرا، عضو تیم UBCS، جیل را معالجه و سر پا کرد. البته این بهترین زمان برای بیدار شدن نبود، زیرا او بلافاصله متوجه شد که دولت قصد دارد کل شهر را برای پایان دادن به همه گیری بمباران هسته‌ای کند.

هدف بعدی جیل و کارلوس خروج از آن‌جا بود، که آن‌ها هم انجام دادند، اما نه قبل از اینکه جیل کار نمسیس را برای همیشه تمام کند.

1998 – 2002: چند اتفاق کمتر معروف (رویدادهای رزیدنت اویل سوروایور، رزیدنت اویل: کد ورونیکا، و رزیدنت اویل: دد ایم)

اکثر بازی‌های اسپین‌آف سری بین رزیدنت اویل 3 و 4 اتفاق افتادند که با Resident Evil Survivor شروع شد.

رویدادهای Resident Evil Survivor

در این مرحله از خط زمانی رزیدنت اویل، قهرمانان اصلی سرمایه گذاری زیادی برای از بین بردن Umbrella داشتند. برای این منظور، لیان مأمور آرک تامپسون را به جزیره شینا که تحت کنترل شرکت بود فرستاد. وینسنت گلدمن نمایش را در آنجا اجرا می‌کرد و هنگامی که از نفوذ تامپسون باخبر شد، عمداً باعث شد که یک بیماری همه گیر شهر را از هم بپاشد و ردپای او را بپوشاند.

همراه با شیوع، تامپسون مجبور شد با یک دوره فراموشی دست و پنجه نرم کند. با این حال، حتی با وجود آن موانع، او موفق شد Tyrant گلدمن را بکشد و دو کودکی را که در جزیره پیدا کرده بود، نجات دهد.

رویدادهای Resident Evil: CODE Veronica

چند ماه پس از حادثه شهر راکون، کلر برای یافتن برادرش به اروپا رفت. او در نهایت توسط آمبرلا اسیر شد و به جزیره راکفورت برده شد. در آن زمان، آلفرد اشفورد محل را اداره می‌کرد در حالی که خواهرش در خواب سرد باقی می‌ماند – او گهگاه وانمود می‌کرد که او است.

کلر موفق شد از اسارت فرار کند اما به سرعت متوجه شد که در میانه شیوع دیگری از ویروس T است. با این حال، او پشتکار داشت و سعی کرد در کنار یک متحد جدید به نام استیو برنزاید از جزیره فرار کند. آن‌ها قبل از اینکه مجبور شوند در یک پاسگاه قطب جنوب توقف کنند، تا حدی دور شدند.

در همین زمان، کریس ردفیلد متوجه دستگیری قبلی کلر شد و برای نجات او به جزیره راکفورت رفت. با این حال، هنگامی که او به آنجا رسید، در عوض آلبرت وسکر که کاملاً زنده بود (تصور می‌شد او مرده است) را پیدا کرد که از سویه منحصر به فرد T-Virus قدرت‌های فوق العاده‌ای به دست آورده بود. او همچنین دیگر برای آمبرلا کار نمی‌کرد، اما مطمئناً هنوز هم ذات شیطانی داشت.

کریس پس از فرار از کاپیتان قدیمی خود به قطب جنوب رفت تا کلر را نجات دهد. این خواهر و برادر نتوانستند استیو را نجات دهند، اما او جان خود را برای خواهر ردفیلد به خطر انداخت.

در نهایت، کریس و کلر زمانی که الکسیا احیا شده و قالب هیولایی به خود گرفته بود او را کشتند، و انتقام رفیق کشته شده خود را گرفتند.

رویدادهای Resident Evil: Dead Aim

در سال 2002، یک کشتی تفریحی آمبرلا توسط یک گروه تروریستی به رهبری یکی از اعضای سابق این شرکت به نام Morpheus D. Duvall مورد حمله قرار گرفت. سال ها قبل، آن‌ها در داخل او را به خاطر یکی از اشتباهات شرکت مقصر می‌دانستند و این حمله تا حدی انتقام او بود.

با این حال، پس از استفاده از T-Virus و BOW برای کشتن خدمه و سایر اعضای تیم خود، او شروع به درخواست از ایالات متحده و چین کرد. در پاسخ، هر دو دولت مأمورانی را برای متوقف کردن این شرور فرستادند. در حالی که به آن‌ها دستور داده نشده بود که با هم کار کنند، اما اتحادی را برای نابود کردن دووال و هیولاهایش تشکیل دادند.

پس از موفقیت، این دو شخصیت قبل از بمباران کشتی فرار کردند.

2004: ربودن دختر رئیس جمهور و شروع حماسه پلاگاس (رویدادهای رزیدنت اویل 4)

10 نکته و ترفند برای مبتدیان در رزیدنت اویل 4 ریمیک راهنمای بازی resident evil 4 لیان و اشلی

در سال 2004، دختر رئیس جمهور ایالات متحده، اشلی، توسط یک مزدور به نام جک کراوزر ربوده شد. او اشلی را به نمایندگی از اسموند سادلر، که رهبر فرقه‌ای در اسپانیا به نام لوس ایلومینادوس بود، گرفت. این گروه حول محور یک انگل کنترل کننده ذهن به نام لاس پلاگاس می چرخید.

پلاگا‌ها انگل‌هایی هستند که خود را به سیستم عصبی مرکزی میزبان خود می‌چسبانند. این باعث درد شدید قربانی می‌شود.

از آنجا به بعد، انگل بدن فرد را تغییر می‌دهد و قدرت و دوام آن‌ها را افزایش می‌دهد – برخی حتی جهش می‌یابند. همچنین آن‌ها را در معرض کنترل یک Plaga مسلط‌تر می‌کند.

آن‌ها این انگل را در اشلی کاشتند، و برنامه آن‌ها این بود که او را به ایالات متحده بازگردانند، تا او بتواند افراد مهم کشور را آلوده کند و آن‌ها را وادار کند که دستور Saddler را انجام دهند.

وقتی رئیس جمهور متوجه شد که فرقه در کجا قرار دارد، لیان کندی را – که اکنون برای فرماندهی استراتژیک ایالات متحده کار می‌کرد – فرستاد تا دخترش را نجات دهد. او فقط قرار بود وارد منطقه شود، اشلی را پیدا کند و مستقیماً از آنجا خارج شود.

با این حال، عفونت اشلی و تعداد به ظاهر نامحدود اعضای فرقه آلوده همه چیز را پیچیده‌تر کرد. او سپس بقیه ماجراجویی را صرف یافتن درمانی برای دختر جوان و حفظ امنیت او کرد.

قهرمان همچنین مجبور بود با ظهور مجدد ایدا وانگ که قصد داشت نمونه لاس پلاگاس را برای رئیسش وسکر به دست بیاورد، مقابله کند.

او موفق شد اما به وسکر خیانت کرد و تنها نسخه‌ای از پلاگا را به او داد و نسخه غالب را به شخص دیگری در همان سازمان بی‌نام داد. زیرا سازمان مذکور متوجه شد که وسکر همکاری نزدیکی با شرکت داروسازی تریسل آغاز کرده است.

اما لیان، او با کمک ایدا وانگ در مأموریت خود موفق شد. او نه تنها اشلی را نجات داد، بلکه با کشتن سدلر، لوس ایلومینادوس را نیز از بین برد.

2004 – 2005: وحشت Terragrigia و حادثه ملکه زنوبیا (رویدادهای Resident Evil: Revelations)

جیل ولنتاین Resident Evil: Revelations
جیل ولنتاین Resident Evil: Revelations

همزمان با ربودن دختر رئیس جمهور، حادثه بزرگ دیگری در سال 2004 به نام وحشت Terragrigia رخ داد. این یک شیوع ویروس T-Abyss بود که در شهر شناور Terragrigia رخ داد. این حادثه توسط گروه تروریستی معروف به Veltro ایجاد شد.

ویروس T-Abyss گونه‌ای از T-Virus کامل شده است. به واسطه آن بدن افراد آلوده بازسازی می‌شود تا به چیزی جدید تبدیل شود.

در بیشتر موارد، آن‌ها به هیولاهای خاکستری قدرتمندی تبدیل می‌شوند که در اشکال و اندازه‌های مختلف ظاهر می‌شوند.

آن‌ها توسط رهبر کمیسیون بیوتروریسم فدرال (FBC)، مورگان لنزدیل، راهنمایی شدند. او این حمله را می‌خواست زیرا اهمیت سازمانش را افزایش می‌داد و با درگیر کردن Veltro می‌توانست آن‌ها را مقصر این حادثه بداند.

در میان وحشت، آژانس حقوق بشر معروف به TerraSave برای کمک به بازماندگان وارد شهر شد. آن‌ها در نهایت دختر کوچکی به نام ناتالیا را نجات دادند.

پس از چند هفته هرج و مرج، لنزدیل با از بین بردن شهر با استفاده از ماهواره، به همه چیز پایان داد.

رویدادهای Resident Evil: Revelations

شما شاهد برخی از Terragrigia Panic در یک فلش بک در بازی Resident Evil: Revelations هستید، اما بیشتر بازی در سال بعد اتفاق می‌افتد.

در این مرحله از داستان، جیل و کریس تأسیس کننده و در حال حاضر برای سازمان ارزیابی امنیت بیوتروریسم متحد (BSAA) کار می‌کردند. مأموریت جیل زمانی آغاز شد که او و یکی از اعضای BSAA، پارکر لوسیانی، سوار کشتی به نام ملکه زنوبیا شدند و به دنبال کریس و شریک جدیدش، جسیکا شراوات بودند.

کریس و جسیکا در واقع در یک منطقه کوهستانی برفی به دنبال شواهدی از Veltro بودند. در حقیقت، جیل و پارکر در معرض خطر بیشتری قرار داشتند، زیرا ملکه زنوبیا پر از هیولاهای تراوش کننده بود که توسط ویروس T-Abyss ایجاد شده بود.

هر دو گروه پایان بازی را صرف نجات یکدیگر و کشف نقشه Veltro می‌کنند. تیم دیگری از BSAA، شامل کیت لوملی و کوینت چکام، نیز این موضوع را بررسی کرد.

در این فرآیند، همه آنها حقیقت را در مورد وحشت Terragrigia و دخالت لنزدیل در آن کشف می‌کنند.

علاوه بر این، آن‌ها متوجه می‌شوند که فرار فعلی آن‌ها و ظهور مجدد Veltro توسط رئیس BSAA، Clive R. O’Brian سازماندهی شده است. او این کار را برای یافتن شواهدی مبنی بر متهم کردن لنزدیل انجام داد. با این حال، بزرگترین مدرک در اختیار جک نورمن رهبر Veltro بود.

بنابراین، پس از اطمینان از عدم شیوع T-Abyss، جیل و کریس این مرد را ردیابی کردند. آن‌ها کار او را تمام کردند، شواهد را به دست آوردند و فساد لنزدیل را افشا کردند. در همین حین، کلایو آر اوبرایان از نقش خود در BSAA کنار رفت.

کمی بعد، جسیکا نمونه‌ای از ویروس T-Abyss را از متحد مخفی خود ریموند وستر دریافت کرد. آن دو در آن زمان برای Tricell کار می‌کردند.

2006 – 2009: حمله به عمارت اسپنسر و شیوع غرب آفریقا (رویدادهای Resident Evil 5)

آلبرت وسکر در رزیدنت اویل 5
آلبرت وسکر در رزیدنت اویل 5

DLC رویدادهای The Lost In Nightmares

یک سال پس از فرارشان از ملکه زنوبیا، کریس و جیل از محل آزول ای اسپنسر اطلاعاتی به دست آوردند. بنابراین آن‌ها به خانه بزرگ این شرور سفر کردند.

وقتی به آنجا رسیدند پیرمرد مرده بود. او توسط آلبرت وسکر کشته شد، کسی که به تازگی حقیقت را در مورد گذشته و نحوه تربیتش فهمیده بود و همچنین وجود پروژه دبلیو. کریس و جیل تلاش کردند تا با این شرور فوق‌العاده مبارزه کنند، اما آن‌ها برای او همتای مناسبی نبودند. در پایان، جیل از پنجره همراه با آنتاگونیست به بیرون پرید.

در اصل، به نظر می‌رسید که قهرمان بر اثر سقوط مرده است، اما بدون اینکه کریس و بقیه اعضای BSAA بدانند، او زنده ماند. وسکر نیز جان سالم به در برد و او (جیل ولنتاین) را به تریسل برگرداند تا به عنوان نمونه آزمایشگاهی خدمت کند.

با این حال، مقاومت بدن او در برابر ویروس تی به این معنی بود که او در آن نقش چندان مفید نبود، بنابراین وسکر به جای آن او را شستشوی مغزی داد تا به عنوان عروسک خیمه شب بازی عمل کند.

DLC رویدادهای Resident Evil 5 و Desperate Escape

چند سال بعد، شیوع بیماری در منطقه‌ای از غرب آفریقا توسط Wesker و Tricell ایجاد شد. آن‌ها از پلاگاهایی که از ایدا وانگ در اسپانیا به دست آوردند و هر آنچه از جسد کراوسر به دست آوردند برای توسعه ویروس‌های جدید استفاده کردند. این همان چیزی است که مردم غرب آفریقا را آلوده کرد.

در بازی Resident Evil 5، کریس ردفیلد به منطقه رفت تا در مورد آنچه اتفاق می‌افتد تحقیق کند. هنگامی که آنجا بود، با یک عامل محلی BSAA به نام شوا آلومار همکاری کرد. آن‌ها به سرعت متوجه شدند که وقتی با حملات مکرر مردم محلی جهش یافته مواجه می‌شوند، یعنی با مشکل بزرگی روبرو خواهند بود.

وقتی آن‌ها درباره ویروس Uroboros شنیدند و به چشم دیدند که از Plagas تهدیدکننده‌تر بود، اوضاع حتی دردسرسازتر شد. این ویروس نیز یک دیگر از کاردستی‌های وسکر به شمار می‌رفت. و شرور پرحاشیه قصد داشت از موشک برای انتشار این ویروس جدید در سراسر جهان استفاده کند.

ویروس Uroboros میزبان خود را می‌کشد و بدن او را به یک هیولای زیست ماده سیاه لزج غول پیکر تبدیل می‌کند. در این فرآیند، قدرت و توان بازسازی باورنکردنی به دست می‌آورد.

کریس و شوا تنها امید برای متوقف کردن او بودند. در طول راه، آن‌ها مجبور بودند با چندین هیولای Uroboros و حتی یک عدد جیل ولنتاین شست و شوی مغزی شده روبرو شوند. خوشبختانه آن‌ها توانستند شریک سابق کریس را از کنترل وسکر آزاد کنند. سپس، متحد آن‌ها جاش استون به جیل کمک کرد تا به مکان امن برسند.

در نهایت، دو قهرمان داستان موفق شدند نقشه‌های وسکر را متوقف کنند، اتفاقی که او را ناامید کرد. بنابراین، او عمداً خود را به Uroborus آلوده کرد. اما این موضوع او را آنطور که انتظار داشت غیرقابل توقف نکرد – قهرمانان توانستند یک بار برای همیشه با استفاده از RPG شرور شماره یک قصه را نابود کنند.

2011: آزمایش جزیره سین (رویدادهای Resident Evil: Revelations 2)

کلر ردفیلد در Resident Evil: Revelations 2
کلر ردفیلد در Resident Evil: Revelations 2

در حالی که آلبرت مرد، الکس وسکر هنوز زنده بود و حضور خود را در سال 2011 به همگان اعلام کرد.

برای مبارزه و شاید خودنمایی، او به توسعه ویروس T-Phobos کمک کرد تا یک موجود فوق بشری ایجاد کند و آگاهی خود را به آن‌ها منتقل کند. او آزمایش‌های خود را بر روی مردم جزیره سین انجام داد.

ویروس T-Phobos قرار است موجودات مافوق بشری بدون جهش ایجاد کند.

علاوه بر توانایی حس جهش یافته‌ها، مشخص نیست که قرار است چه قدرت هایی به مردم بدهد زیرا اکثر سوژه‌ها شکست خورده بودند.

مشکلی که او داشت این بود که هر زمان سوژه‌هایش خیلی می‌ترسیدند، به هیولاهای جهش یافته تبدیل می‌شدند که دیگر کاندیدای مناسبی برای آگاهی او نبودند.

به این ترتیب، قبل از سال 2011، هیچ سوژه‌ای برای او باقی نمانده بود، بنابراین او با نیل فیشر از TerraSave قراردادی بست تا چندین عضو دیگر سازمان را مجبور کند که سوژه آزمایش شوند. آن‌ها این کار را با ربودن آن‌ها در یک مهمانی و آوردن آن‌ها به جزیره انجام دادند.

رویدادهای بخش کلیر از Resident Evil Revelations 2

این رخداد به عنوان آغاز Resident Evil Revelations 2 عمل می‌کند، زیرا دو شخصیت اصلی بازی Claire Redfield و Moira Burton بودند که در میان ربوده شدگان بودند.

پس از بیدار شدن در جزیره، الکس وسکر، با تظاهر به ناظر و راهنما بودن، شروع به راهنمایی این دو نفر کرد. آن‌ها فکر می‌کردند که راهی برای فرار از جزیره پیدا می‌کنند، اما الکس می‌خواست فقط آن‌ها را تحت آزمایش‌های بیشتری قرار دهد.

در طول راه، آن‌ها با چندین سوژه آزمایشگاهی دیگر نیز ملاقات کردند، اما اکثر آن‌ها مدت زیادی زنده نماندند. به جز کلر و موریا، تنها دختری به نام ناتالیا در میان زندگان باقی ماند.

با این حال، کودک در نهایت ربوده شد، زیرا او کاندیدای اصلی برای خدمت به عنوان کالبد الکس بود.

کلر و مویرا برای مبارزه با نیل فیشر، که الکس ویروس اوروبوروس را به او تزریق کرده بود، رهسپار شدند. پس از پیروزی آن‌ها، کلر از جزیره فرار کرد، اما مویرا زیر آوار گرفتار شد.

رویدادهای قسمت‌های اضافی (The Struggle و Little Miss)

به دنبال این حادثه، مویرا نزد یک محلی بدخلق به نام اوگنی ربیک در جزیره پناه گرفت. و برای کمی بیش از 6 ماه، به دلیل غلبه بر عدم تمایل قبلی خود به استفاده از اسلحه، در جزیره زنده ماند.

در همین حال، ناتالیا تلاش کرد تا با تلاش‌های الکس برای تسخیر بدن او مبارزه کند.

رویدادهای بخش بری برتون Resident Evil Revelations 2

به نظر می‌رسید که هر دو شخصیت سیاه بخت بودند تا اینکه بری برتون برای یافتن دخترش به جزیره آمد. اولین کسی که در آنجا ملاقات کرد ناتالیا بود. و برای بقیه ماجرا، او به عنوان محافظ دختر خدمت کرد. این کار مهمی بود، زیرا الکس ناامید بود که ناتالیا را به دست بگیرد.

در بیشتر این فرار، بری معتقد بود که دخترش مرده است، بنابراین او روی متوقف کردن الکس تمرکز کرد. زمانی که شرور از ویروس Uroboros برای تبدیل شدن به هیولا و تلاش برای کشتن قهرمانان داستان استفاده کرد، این کار دشوارتر شد.

خوشبختانه، مویرا ظاهر شد و به نجات آن‌ها از دست جانور کمک کرد. سپس، کلر با هلیکوپتر وارد شد تا به او کمک کند. در پایان، او کسی بود که آنتاگونیست را با شلیک موشک کشت.

پس از آن، ناتالیا به قبیله برتون نقل مکان کرد و همه چیز خوب به نظر می‌رسید. با این حال، بدون اینکه خانواده و کلر بدانند، ناتالیا در واقع توسط الکس تسخیر شده بود.

2012 – 2013: شیوع ویروس C (رویدادهای Resident Evil 6)

شخصیت های اصلی بازی رزیدنت اویل 6
شخصیت های اصلی بازی رزیدنت اویل 6

چندین سال قبل از وقایع Resident Evil 6، زنی به نام کارلا رادامز ویروس Chrysalid (سی-ویروس) را برای درک سیمونز که برای سازمانی به نام The Family کار می‌کرد و قبلاً به عنوان دستیار رئیس جمهور ایالات متحده کار می‌کرد، توسعه داد.

ویروس C-Virus کمی شبیه به G-Virus است، اما پایدارتر است. قربانیان آن بسیار زیاد و به روش‌های مختلف جهش می‌یابند.

آن‌ها حتی می‌توانند با جهش در بدن خود بازسازی شوند. اما، به جای تبدیل شدن به هیولاهای وحشی، بخشی از هوش خود را حفظ می‌کنند. به این ترتیب، آن‌ها می‌توانند دستورات را دنبال کنند و از سلاح استفاده کنند.

کارلا در ابتدا به شدت مرد را تحسین می‌کرد تا اینکه او را فریب داد تا تحت آزمایشی قرار گیرد که او را به چهره‌ای شبیه ایدا وانگ تبدیل می‌کرد. او این کار را انجام داد زیرا شیفتگی به وانگ داشت.

کارلا که از اتفاقی که افتاده بود عصبانی شد، تصمیم گرفت که می‌خواهد دنیا را نابود کند. بنابراین، او از خانواده جدا شد و سازمان خود را به نام Neo Umbrella ایجاد کرد. از آنجا، او در سال 2012 شیوع بیماری را در ادونیا آغاز کرد.

رویدادهای Resident Evil 6

اینجاست که داستان Resident Evil 6 واقعاً شروع می‌شود، زیرا شری بیرکین بالغ که برای بخش عملیات امنیتی کار می‌کند، به ادونیا رفت تا با جیک مولر پسر آلبرت وسکر ملاقات کند. جیک به خاطر پدرش خون خاصی داشت که به طور بالقوه می‌توانست برای درمان ویروس سی استفاده شود.

با این حال، اندکی پس از ملاقات، آن‌ها توسط یک هیولای بزرگ به نام اوستانک مورد حمله قرار گرفتند. این باعث شد که Neo Umbrella این دو نفر را دستگیر و آن‌ها را به چین منتقل کند.

در همان زمان، کریس ردفیلد نیز در ادونیا بود و تیمی را رهبری می‌کرد که تلاش می‌کرد تا شیوع بیماری را مهار کند. در طول راه، آن‌ها کارلا را پیدا کردند – اگرچه فکر می‌کردند او ایدا وانگ است.

آن‌ها سعی کردند او را به داخل بیاورند، اما او تله‌ای ایجاد کرد و بسیاری از متحدان کریس را کشت. قهرمان به شدت تحت تأثیر اتفاقات قرار گرفت و تصمیم گرفت اندوه خود را برای مدتی غرق کند.

اوضاع در ژوئن سال بعد مشکل‌تر شد، زیرا درک سیمونز مخفیانه رئیس‌جمهور ایالات متحده را آلوده کرد تا از افشای دخالت دولت در حادثه شهر راکون جلوگیری کند. این رخداد همچنین منجر به شیوع بیماری در شهر Tall Oaks شد.

مانند Raccoon City، این مکان برای جلوگیری از ویروس و همچنین خلاص شدن از شر هر گونه شواهد مجرمانه علیه درک سیمونز از بین رفت. لیان که در آن زمان در تال اوکس بود، موفق شد قبل از هلاکت از محل فرار کند و مأموریت خود را برای متوقف کردن سیمونز انجام داد.

در همین زمان در جدول زمانی Resident Evil، Piers Nivans توانست کریس را از گیجی بیرون بکشد تا به حملات بیوتروریستی جهانی که در حال انجام بودند کمک کند.

تا پایان ژوئن 2013، چین از بزرگترین شیوع ویروس C رنج می‌برد، و دقیقاً همان جایی بود که تمام شخصیت‌های اصلی به دنبال سرنخ‌های مختلف رهسپار شدند.

لیان و شریکش هلنا موفق شدند سیمونز را ردیابی و متوقف کنند. با این حال، آسان نبود زیرا کارلا شرور را آلوده کرد و او را به یک سلاح بیولوژیکی غول پیکر تبدیل کردند که پس از یک نبرد طولانی، قهرمانان داستان موفق شدند او را شکست دهند.

در جاهای دیگر، جیک و شری همچنان بی وقفه توسط هیولا وحشی اوستانک تعقیب می‌شدند. بنابراین، آن‌ها باید با هم کار می‌کردند تا در نهایت پایانی دائمی برای هیولا را رقم بزنند.

کریس و پیرس مانع دیگری به نام Haos داشتند که یک BOW غول پیکر بود که قادر بود ویروس C را در سراسر جهان پخش کند و باعث تخریب مورد نظر کارلا شود. این دو نفر وظیفه داشتند که جلوی آن را بگیرند.

با این حال، این جانور در ابتدا بیش از حد قوی بود تا اینکه پیرز ویروس C را به خود تزریق کرد و از قدرت جدید خود برای پایان دادن به هیولا استفاده کرد و خود را در این فرآیند قربانی ساخت.

اما در خصوص کارلا، او جان سالم به در نبرد، زیرا به هدفی برای ایدا وانگ واقعی تبدیل شد. چرا که پس از همه آن خرابکاری‌ها، شهرت او به شدت تحت تاثیر بدعهدی‌های کارلا قرار گرفت.

ایدا در نهایت به دنبال کلون خود رهسپار شد که از یک ویروس سی پیشرفته برای تبدیل شدن به یک موجود خاکستری نفرت انگیز استفاده کرد. با این حال، این کار هدف وانگ را تغییر نداد و مانعی برای آن نبود. او در نهايت شرور را کشت و تمام تحقیقاتش را نابود کرد.

پس از ناپدید شدن همه شرورها، واکسنی با استفاده از خون جیک برای پایان دادن به شیوع‌های مختلف ویروس C ایجاد شد.

2014 – 2017: شیوع کپک (مولد) در اطراف خانه بیکر (رویدادهای Resident Evil 7)

حداقل سیستم مورد نیاز برای اجرای بازی Resident Evil 7 Biohazard

سال‌ها قبل از این مرحله در جدول زمانی، یک سندیکای جنایی به نام The Connections با مادر میراندا معامله کرد. او به آن‌ها مولد و DNA دخترش را داد تا به احیای دختر جوان کمک کند. آن‌ها از این برای ایجاد سلاح‌های زیستی در قالب کودکانی با قابلیت‌های کنترل ذهن استفاده کردند.

بهترین نتیجه آن‌ها Eveline بود که به هدف سازمان‌هایی تبدیل شد که متعهد به توقف تهدیدات بیوتروریستی بودند، مانند BSAA و Blue Umbrella تازه تاسیس.

بنابراین، در سال 2014، سازندگان او را پنهان کردند و سعی کردند با استفاده از یک کشتی باری، او را به جایی امن‌تر منتقل کنند. با این حال، در طول سفر، شیوع کپک مولد رخ داد. او تمام خدمه را آلوده کرد که همه آن‌ها به جز میا وینترز جان خود را از دست دادند.

پس از واژگونی کشتی در خلیج، مردی به نام جک بیکر میا و اولین را پیدا کرد و آن‌ها را به خانه خود آورد. این یک اشتباه بود، زیرا دومی تمام خانواده او را آلوده ساخت. تنها دخترش زویی موفق شد از کنترل و تسخیر شدن جلوگیری کند و جان سالم به در برد.

لوکاس برای مدت طولانی آلوده نشد، زیرا The Connections او را پیدا کرد و به او سرم تزریق کرد تا کنترل ذهن را متوقف کند. پس از آن، آن‌ها از آن مرد خواستند جاسوسی خانواده‌اش را کند، تا بتوانند ببینند اوضاع چگونه پیش می‌رود.

خانواده بیکر آلوده شده چندین سال بعد را صرف ربودن افراد کردند تا آن‌ها را به قبیله مولد خود اضافه کنند. کسانی که مقاومت نشان دادند کشته شدند. در این مدت، Eveline بی ثبات‌تر شد و به سرعت شروع به پیر شدن کرد.

رویدادهای Resident Evil 7

در سال 2017، میا یک ایمیل به همسرش، ایتن وینترز فرستاد و او را متقاعد کرد که به خانه بیکر بیاید. هنگامی که او به آنجا رسید، کابوس و وحشت برای ایتن بیچاره شروع شد. او مجبور شد با گروهی از هیولاهای مولد، به ویژه اعضای مختلف خانواده بیکر، مبارزه کند. در ابتدا، او حتی مجبور شد با میا، که مدام از کنترل Eveline خارج می‌شد، بجنگد.

در یکی از درگیری‌های اولیه خود با جک، ایتن کشته شد. با این حال، او متوجه نشد، زیرا کپک مولد او را آلوده و دوباره زنده کرد. در واقع، او تا سال‌ها بعد متوجه این نمی‌شد که دیگر واقعاً انسان نیست.

در حالی که در خانه پرسه می‌زد و به دنبال راهی برای نجات خود و احتمالاً میا بود، زوئی با او تماس گرفت. او با دادن اطلاعات و توصیه‌های مهم به او کمک کرد تا از آن خانه وحشت عبور کند.

این دو در نهایت راهی برای ایجاد سرمی برای عفونت کپک مولد پیدا کردند. ایتن 2 دوز از این پادزهر داشت، اما مجبور شد از یکی روی جک بیکر استفاده کند تا جلوی طغيان افسار گسیخته او را بگیرد. در پایان اصلی، او سپس به جای Zoe از دیگری روی میا استفاده کرد. او قول داد که بعداً برای رویی کمک بیاورد.

با این حال، کار اولین با این دو شخصیت تمام نشد. و بعد از اینکه میا او را پس زد، می‌خواست هم او و هم ایتن را بکشد. با این حال، قهرمان داستان موفق شد سمی به او تزریق کند و او را به یک جانور غول پیکر تبدیل کند که در نهایت با کمک کریس ردفیلد به قتل رسید – کریس ردفیلدی که اکنون با Blue Umbrella کار می‌کند.

سپس ایتن در کنار میا، که Blue Umbrella قبلاً او را نجات داده بود، از منطقه تخلیه شد.

رویدادهای DLC Not A Hero

مأموریت کریس با نجات ایتن و میا به پایان نرسید. او همچنین به دلیل روابط این مرد با The Connections دستور دستگیری لوکاس را دریافت کرد. بنابراین، قهرمان داستان برای یافتن هدف خود وارد معدن شد.

او مجبور بود با تله‌ها و ترفندهای زیادی از لوکاس دست و پنجه نرم کند. اما، در نهایت، کریس موفق شد او را متوقف کند، حتی اگر هدف اولیه او از دستگیری آن مرد دیگر ممکن نبود.

رویدادهای DLC End Of Zoe

یکی از اعضای خانواده بیکر که سالم ماند جو بیکر بود که در همان نزدیکی زندگی می‌کرد و نمی‌دانست چه اتفاقی افتاده است. هنگامی که او موقعیت را کشف کرد، با هیولاهای باقیمانده Mold مبارزه کرد تا خواهرزاده خود Zoe را پیدا کند.

او مصمم شد که او را نجات دهد. و او این شانس را داشت زیرا آمبرلا درمانی برای عفونت ایجاد کرده بود. با این حال، دریافت دوز کامل و تجویز آن مشکل شد زیرا برادرش جک بیکر سعی کرد او را متوقف کند. علیرغم تلاش‌های ایتن، جک همچنان آشفته و سرگردان بود و مشکلاتی را ایجاد می‌کرد.

در نهایت جو موفق شد او را از بدبختی نجات دهد و زوئی را نجات دهد.

2021 – 2037: مادر میراندا ربودن رز وینترز (رویدادهای رزیدنت اویل ویلیج)

Resident Evil 8

مادر میراندا علیرغم آزمایش‌هایی که برای سال‌ها انجام می‌داد، هنوز تا سال 2021 یک کالبد و میزبان مناسب برای دخترش پیدا نکرده بود. آزمایش‌های او منجر به وجود انبوهی از موجودات وحشی به نام Lycans شده بود. علاوه بر این، او چند جهش یافته دیگر تحت عنوان آلسینا دیمیترسکو، دونا بنوینتو، سالواتوره مورئو و کارل هایزنبرگ داشت.

آن‌ها توانایی‌های ویژه‌ای داشتند و قطعاً مافوق بشر بودند، اما برای دختر میراندا میزبان مناسبی نبودند. بنابراین، میراندا آن‌ها را به جای ستوان خود قرار داد.

سرانجام، زمانی که در مورد رزماری وینترز مطلع شد، نامزد مناسبی پیدا کرد. رز فرزند ایتن و میا بود.

از آنجایی که ایتن آلوده به مولد بود، و میا نیز با این چیزها ارتباط داشت، میراندا متوجه شد که نوزاد می‌تواند یک میزبان ایده‌آل باشد. و به دلیل نشت اطلاعاتی BSAA، او متوجه شد که خانواده وینترز در کجا زندگی می‌کنند.

بنابراین، میراندا میا را ربود و در دهکده‌ای که بر آن حکومت می‌کرد، قرار داد. سپس میراندا DNA میا را گرفت تا بتواند خود را به عنوان میا مبدل کند. این ترفند به او اجازه داد تا به خانه وینترز نفوذ کند و به رز برسد.

رویدادهای دهکده رزیدنت اویل

این لباس مبدل ایتن را فریب داد، اما کریس ردفیلد و بقیه گروه ویژه BSAA او، Hound Wolf Squad، از آنچه در حال رخ دادن بود آگاه بودند. بنابراین، آن‌ها میای جعلی را به ضرب گلوله کشتند و سعی کردند رز را به جای امن ببرند. اما از آنجایی که اسلحه برای کشتن میراندا کافی نبود، او توانست به هر حال از جای خود بلند شود و رز را برباید.

بعد از اینکه همه چیز از بین رفت، ایتن مأموریت خود را برای بازگرداندن دخترش به عهده گرفت. بنابراین، او بی وقفه رز را از طریق روستای میراندا و سایر مکان‌های منطقه دنبال کرد.

در طول راه، او مجبور شد دسته‌ای از لیکن‌ها و چهار ستوان را در حین بازیابی بخش‌هایی از رز بکشد. هنگامی که آن‌ها از میان رفتند، میراندا ظاهر شد و قلب قهرمان داستان را برای بازگرداندن رز بیرون آورد.

کریس با باور اینکه ایتن مرده است، گروه Hound Wolf Squad را به داخل دهکده هدایت کرد تا با ارتش میراندا بجنگد. با این حال، آن‌ها همچنین مجبور شدند سایر نیروهای BSAA را که در واقع خود سلاح بیولوژیکی بودند، متوقف کنند. اعمالی مانند ساختن سربازان جهش یافته یکی از دلایلی بود که کریس دیگر به این شرکت اعتقاد نداشت.

پس از پشت سر گذاشتن نبردهای اولیه، کریس بمبی را به قصد منفجر کردن دهکده کار گذاشت. سپس میای واقعی را که هنوز در قل و زنجیر بود، پیدا کرد و نجات داد.

تقریباً در این زمان، ایتن به دلیل قابلیت‌های بازسازی مولد به زندگی بازگشت. و این زمانی بود که ایتن متوجه شد که سال‌ها قبل توسط جک بیکر کشته شده است. اما افشای این حقیقت که او در واقع دیگر انسان نیست، ایتن را از نجات رز باز نداشت.

قهرمان این کار را با شکست دادن میراندا ضعیف انجام داد. سپس رز – که دوباره یک بچه کامل شده بود – را به کریس داد تا او را به مکان امنی ببرد، در حالی که ایتن با منفجر کردن دهکده خود را قربانی کرد.

رویدادهای Shadows Of Rose DLC و Resident Evil Village Epilogue

Shadows Of Rose DLC و Resident Evil Village Epilogue
Shadows Of Rose DLC و Resident Evil Village Epilogue

16 سال کامل پس از واقعه ویلیج، رز نوجوانی بود که با قدرت‌های منحصر به فردی که از بدو تولد به دست آورده بود دست و پنجه نرم می‌کرد. این او را در میان همسالانش طرد کرده بود.

او برای رهایی خود وارد ضمیر آگاهی مگامایست شد که هسته قارچ کپک مولد است.

او هنگامی که در داخل بود، به دنبال راهی برای خلاص شدن از قدرت خود بود. او یکی را پیدا کرد، اما آنچه را که از میراندا باقی مانده بود، که هنوز یک تهدید بود، پیدا کرد. بنابراین، رز برای شکست دادن دشمن قدیمی به توانایی‌های خود نیاز داشت. زمانی که این کار را انجام داد، در مورد خلاص شدن از شر قدرت‌های خود تغییر نظر داد و Megamycete را ترک کرد.

سپس به ملاقات قبر پدرش رفت.

خب دوستان این بود داستان کامل بازی‌های اصلی رزیدنت اویل، نظر شما در خصوص داستان Resident Evil چیست؟ پیش‌بینی شما از آینده ماجرا و شماره‌های بعدی رزیدنت چیست؟ لطفاً دیدگاه‌های خود را با ما در بخش نظرات به اشتراک بگذارید.

با ساویس‌گیم بمانید:

رضا خلف چعباوی

به نام خدا - سلام، سابقه‌ی نوشتن بیش از 3000 مطلب گیمینگ و نویسندگی در بزرگ‌ترین سایت‌های ایران. بازی‌های مورد علاقه: Metal Gear Solid 3، سری Devil May Cry، فرنچایز Yakuza: Like a Dragon و Gravity Rush. ایمیل کاری: khc.reza@gmail.com

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا