نماد شرارت: ۱۰ مورد از بدترین کارهایی که آلبرت وسکر انجام داده است

(ترجمه شده توسط دکتر بهزاد کریمی)

فرانچایز رزیدنت ایول بیشتر به دلیل موجودات ترسناک و عجیبش شناخته می‌شود. اما هیچ یک از آن‌ها به مانند آلبرت وسکر و اعمال شیطانی‌اش معروف نیستند. اگر رزیدنت ایول برای چیزی شناخته شده باشد، بدون شک کریس ردفیلد و مشت زنی‌های او به علاوه‌ی ساختمان شریزلر یکی از آن‌هاست. ساختمانی که به خوبی در بازی طراحی شده است و تفاوت اندکی با ساختمان واقعی دارد. اما دومین چیزی که رزیدنت اویل با آن شناخته شده است هیولاهای وحشتناکی هستند که قهرمانان بازی باید با آن‌ها مواجه شوند.

از بین تمام شخصیت منفی‌های کل این فرانچایز، آلبرت وسکر از همه‌ی آن‌ها شرورتر و منفورتر بوده است. او بیشتر کارهای خود را به صورت مخفیانه و در خفا انجام می‌داد. و توانست در اغلب کارهای شرورانه خود که از خیانت گرفته تا تبدیل شدن به هیولایی بالقوه به موفقیت برسد. او که با عینک دودی‌اش معروف است یکی از آن شخصیت‌های شروری است که نمی‌توانیم او را دوست نداشته باشیم! دراین مقاله قصد داریم به 10 مورد از بدترین کارهای او نگاهی بیندازیم و به عمق خباثت این شخصیت بپردازیم.

10-خیانت به تیم استارز

برای شروع این مقاله کجا بهتر از خیانتی که باعث شد داستان رزیدنت ایول شروع شود؟ زمانی که وسکر با تیم خود به قصر وهم‌آلود رفته بود، می‌شد از همان ابتدای کار به اعمال شرورانه‌ای که در سر داشت پی برد. وقتی که از اتاقی به اتاق دیگر می‌رفت و ناگهان تیم را تنها می‌گذاشت و با لحنی مشکوکانه صحبت می‌کرد. همه خبر از خیانتی بی شرمانه می‌دادند که وسکر در سر می‌پروراند. بعد‌ها به نقشه‌ی شرورانه‌ی او پی بردیم. او که با منفجر کردن هلیکوپتر تیم براوو گروه آلفا را مجبور به ورود به ساختمان کرد. و توانست با دسترسی پیدا کردن به گروه اصلی آلفا اطلاعات بسیاری را از آن‌ها بدزدد.

9-سوء استفاده از جیل ولنتاین

نیازی به گفتن نیست که وقتی تیم آلفا از نقشه‌ی وسکر مطلع شد، حاضر نشدند که به همکاری با او ادامه دهند و در پی راهی برای انتقام گشتند. این رشته اتفاقات باعث شدند که وسکر به این فکر بیفتد که شخصیت‌هایی مانند کریس ردفیلد و جیل ولنتاین را به تیم خود اضافه کند. یکی از شرورانه‌ترین حضورهای او در سری رزیدنت ایول در DLC گمشده در کابوس (Lost In Nightmares) رزیدنت ایول 5 بود.

زمانی که جیل و کریس طی عملیاتی توانستند به ساختمان اسپنسر که وسکر در آن پناه گرفته بود وارد شوند. در جریان این عملیات، جیل برای نجات جان کریس، خود را مقابل وسکر می‌اندازد و به همین دلیل به همراه وسکر از پنجره‌ای سقوط می‌کند. همه گمان می‌کنند که جیل مرده است، اما بعداً مشخص می‌شود که وسکر او را زنده نگه داشته و با استفاده از موادی که ذهن جیل را به کنترل وسکر درمی‌آورند. در حال استفاده از ولنتاین برعلیه همکاران او در تیم آلفا می‌باشد.

8- دست داشتن در ساخت هیولاهای B.O.W

وسکر نه تنها تیم خود را به کام این هیولاهای وحشی، درنده و گرسنه فرستاد، بلکه خود نیز در ساخت و آفرینش این موجودات نقش بزرگی ایفا کرد. زمانی که وسکر یکی از کارکنان آمبرلا بود مسئولیت پروژه‌ی تایرنت و نظارت بر تی ویروس را داشت. ذهن خلاق و باهوش این دانشمند توانست تحقیقات آمبرلا را به فجایعی تبدیل کند که شاید شرکت آمبرلا هیچگاه نتواند جبران کارهای وحشتناک وسکر را بپردازد. البته شاید اگر وسکر نبود، آمبرلا نیز به این سطح از شهرت نمی‌رسید!

7-پروژه ی اوروبوروس

بله، اگر شما هم مثل وسکر جوان باهوش و پر از اشتیاق بودید و زندگی کاری خود را با پروژه‌هایی مثل تی ویروس و پروژه‌ی تایرنت آغاز می‌کردید نمی‌توانستید از عاقبت شومی که در انتظار‌تان بود باخبر شوید. شاید بی‌راه نباشد اگر ادعا کنیم تمام تحقیقات و زحمات وسکر همه در اوروبوروس خلاصه می‌شوند. او می‌خواست با نابود کردن افراد ضعیف زمین را برای کسانی که ارزشش را داشتند نگه دارد. چیزی شبیه به کار تانوس (سه‌گانه‌ی انتقام‌جویان) اما در ابعادی وحشتناک‌تر. اکسلا جیونا متخصص ژنتیک نیز همراه او بود تا بتواند به وسکر کمک کند تا هرچه سریع‌تر به هدف ضد انسانی‌اش برسد.

6- او به دنبال تکه‌ای از انگل لاس پلاگاس بود

همان‌طور که به یاد دارید رزیدنت ایول ۴ توانست تحول بزرگی در بازی‌های اکشن وحشت و بقا ایجاد کند. در رزیدنت ایول ۴ دشمنان شما فقط زامبی نبودند، آن‌ها بسیار باهوش‌تر و سریع‌تر  از قبل شده بودند. در اصل آن‌ها انسان‌هایی بودند که توسط انگل لاس پلاگاس آلوده شده بودند. رسیدن به این مرحله موفقیت بزرگی برای وسکر بود. اما او تنها به این پیروزی قانع نشد. بلکه می‌خواست خودش هم سهمی از این انگل مهلک داشته باشد. در اصل هرجا سخن از شرارت است نام آلبرت وسکر در آنجا می‌درخشد!

5-وسکر الگویی بود برای دیگر افراد شرور

در جریان مجموعه بازی‌های رزیدنت ایول، وسکر بارها زمین خورد. اما هر بار قوی‌تر از قبل برمی‌خواست و بیش‌تر تلاش می‌کرد. در آخر طی اتفاقاتی شاید مسخره، بخت بد وسکر بر اراده‌ی او چیره شد و او را به کام مرگ کشاند. اما مرگ نیز نتوانست بر شرارت‌های او پایان بخشد. کارهایی که وسکر انجام داده بود، الگویی شد برای الکس وسکر تا جا پای آلبرت بگذارد و پروژه‌ی فوبوس را کلید بزند.

complete.global.saturation-4

شخصیت‌های شروری که می‌خواهند با کارهای خود دنیایی جدید و ایده‌آل خود را بسازند چیز جدیدی نیستند. اما وسکر توانست این مهم را با کمک پروژه‌ی اوروبوروس به عرصه‌ی جدیدی وارد کند. معمولاً در بیشتر بازی‌ها و فیلم‌ها رئیس کاری نمی‌کند و اغلب نظارت بر اجرای طرح و برنامه را برعهده دارد. اما وسکر می‌خواست شخصاً در پروژه‌ی اوروبوروس مشارکت کند که البته همین شوق و ذوق وسکر باعث شد بتوانیم مبارزه‌ی نفس‌گیر و جذاب او با قهرمانان بازی را شاهد باشیم.

3- وسکر دست از انسان بودن کشید

وقتی که وسکر به همراه باقی ماندگان تیم آلفا وارد عمارت مخوف شد، در کمال انسانیت‌اش به سر می‌برد. اما هرچه هوش و اشتیاقش فزونی می‌یافت، از انسان بودن نیز دورتر می‌شد تا اینکه بالاخره در نبردی که با کریس ردفیلد و شیوا داشت، به عنوان هیولایی تمام عیار شکست خورد. جریان تبدیل شدن وسکر به هیولا از زمانی کلید خورد که تایرنت او را به قتل رسانید. پس از آن قدرت او همیشه رو به افزایش بود و همین قدرت مسبب نابودی او در زشت‌ترین حالت ممکن شد.

2- وسکر قوی‌ترین متحدان خود را نیز نابود کرد

معمولاً شخصیت‌های منفی دوستانی دارند که همیشه از آن‌ها کمک می‌گیرند و تا جای ممکن از آن‌ها استفاده می‌کنند. اما وقتی دیگر سودی برایشان نداشته باشند بدون دغدغه آنان را نابود می‌کنند. شاید هم این خصلت یکی از ملزومات تبدیل شدن به ضدقهرمان باشد که وسکر هم در این مورد به استادی تمام رسیده است. علاوه بر نابود کردن اسپنسر که به او کمک می‌کرد، کشتن همکار و یار قدیمی، اکسلا جیونا نیز از مواردی بود که خیانت وسکر به دوستانش را بیش از پیش آشکار می‌کرد.

1-واقعه‌ی غم انگیزی که در مواجهه با تایرنت رخ داد

شاید این مورد کمی مضحک به نظر برسد. اما به نظر ما بدترین کاری که وسکر انجام داد، شیوه‌ی مرگی بود که به آن دچار شده است. همانطور که می‌دانیم وسکر می‌خواست برای به دست آوردن برخی اطلاعات، اعضای تیم آلفا را قربانی اهداف خود کند. او می‌خواست با کشاندن تیم به داخل ساختمان، تایرنت را به جان آن‌ها بیندازد و نابودشان کند. اما از بخت بد نقشه ناموفق بود و تایرنت به خود او حمله کرد. اعضای تیم نیز که شاهد «مرگ» او بودند، گمان کردند که وسکر مرده است و همین باعث شد که وی قادر به ادامه‌ی اعمال شرورانه‌ی خود باشد.

به نظر شما کدام یک از این اعمال شرورانه‌تر بود؟