نقد و بررسی DmC Devil May Cry: Definitive Edition
(به قلم حسن نصرالهی)
هنگامی که کپکام ساخت نسخهای از DMC را به نینجا تئوری سپرد، کسی فکرش را نمیکرد که آنها بتوانند تا این حد در کارشان موفق باشند. اعتراضات به شدت بالا گرفته بود و شکایت از دانتهی مو سیاه فرصتی برای خودنمایی سازندگان باقی نمیگذاشت.
اما کپکام و نینجا تئوری تنها به کمی اعتماد نیاز داشتند. اعتماد به کار ارزشمندشان در جهت تحقق بخشیدن به ایدههایی که سرشار از اقدامات بی نظیر و خلاقانه است. ایدههایی که مدام با ابتکاراتی منحصربفرد همراه میشوند تا یکی از لذتبخشترین بازیهای چندسال اخیر عرضه شود.
نینجا تئوری با بازخوانی یک اثر جریان ساز به خوبی مولفههای خود را به کار میگیرد و در عین حال به کلیشههای ناب این سری وفادار است. در همین راستا طرفداران به سادگی میتوانند با این اثر ارتباط برقرار کنند و تازه واردان نیز یقیناً از سیستم نوین مبارزات لذت خواهند برد.
عملکرد نینجا تئوری در جهت طراوت بخشیدن به این فرانچایز مثال زدنی است و بخوبی راه ساخت یک بازخوانی را به دیگر سازندگان نشان میدهد. خالقان ابتکار عمل را در دست گرفتهاند و هر آنچه که در ذهن داشتهاند را به بهترین شکل ممکن در DmC پیاده کردهاند. با تکیه بر تجارب ناب گذشته و شناختی ویژه از اصول اکشن، نوآوریهای حاصل شده به راحتی دیده میشوند و در قامت بهترین بازی ممکن در مجموعه، هر اکشن بازی را کاملاً درگیر خود میکند.
حال با توجه به اینکه چند سال از عرضهی DmC گذشته اما همه چیز به طرز غیرقابل انکاری لذتبخش است. بازتاب زمان عرضه که چه عرض کنم، سازندگان حال و هوای انقلابی اولین نسخه از سری را یاد آوری کردهاند. آنقدر مکانیزمهای گیم پلی درخشان است که دل به هیچ نقادی نمیدهد!
اصولاً راوی لحظههای گیم پلی بودن شرح حال عجیبی را برایام رقم میزند که کلمات را در وصف آن عاجز میکند. در ادامه توضیحات بیشتر را خواهم داد، اما چنانچه DmC را در سال 2013 تجربه نکردهاید، این بستهی ارزشمند با اضافات و محتویات کامل بار دیگر آمده است تا طعم دلچسب یکی از بهترین بازیهای این سبک را یادآوری کند.
بطور حتم از پس انتظارات بر آمدن و در مقیاسی وسیعتر فراتر از آن عمل کردن، کاری به واقع چالش برانگیز است و با وجود پیشینهای قدرتمند، این چالش حتی بیشتر هم میشود. با اینکه بازی حال و هوای سابق را دارد اما با ابتکارات منحصربفرد و تغییرات اساسی در پس زمینهی داستانی، DmC در نهایت هویت خود را ترسیم میکند.
با حضور نینجا تئوری، قواعد آشنا رنگ و روی دیگری به خود گرفتهاند و همگی در راستای بهتر شدن روند گیم پلی، به شایستگی تکامل یافتهاند. کاری به واقع برجسته که در غیاب خالقان اصلی مجموعه، بهترین نمایش ممکن را ارائه میدهد و با پیروی از اصول ارزشمند سابق، فرمولی ترسیم میکند که تا سالها از آن به نیکی یاد میشود.
دانته: من کی هستم؟
کت: تو دانتهای نه کمتر نه بیشتر
با اینکه قصهی DmC خوب است اما راستش را بخواهید چندان برایام اهمیت ندارد. حتی اگر ارزیابی آن به قیمت بهترین بودن در مجموعه هم تمام شود. DmC را ساختهاند تا از اکشنهایاش لذت ببرید و گاه از دل قصه به موقعیتهای بی نظیری در گیم پلی برسید.
نه اینکه قصه کارایی لازم را نداشته باشد. اتفاقاً برعکس همه چیز آنقدر خوب است که جابهجاییهای مداوم بین دنیای واقعی و لیمبو سیتی به درک کاملاً پایداری منتج شود. از طرفی سیر روایی بازی این بار شخصیتر از گذشته شده است. سازندگان با چنین رویکردی کمی بیشتر از عناوین پیشین به شخصیت دانته پرداختهاند. هر چند ارتباط با او به سختی صورت میگیرد اما به لطف قصهی مناسب این اثر، میتوان دانتهی مو سیاه نینجا تئوری را تا پایان بازی تحمل کرد!
البته سناریستها کاری متفاوت را در سری انجام دادهاند و همه چیز را به شکلی دلخواه و ماهرانه در بازی پیریزی کردهاند. برای همین موقعیتهای عالی داستانی گاه با سوژههای بی نظیری در گیم پلی همراه میشوند که از هماهنگی کامل با یکدیگر، یکی از بهترین نمونههای تولیدی در این سبک را پدید میآورند.
رفتن به دنیای دیجیتالی Raptor و سالن موزیکالی که همسر موندوس در آن حضور دارد از بهترین نمونههای موجود هستند که با ایدههایی ناب و خلاقانه، نگاهها را به خود خیره میکنند. چنین ابتکارات متفاوتی در داستان، از آزادی کامل سازندگان در خلق یک بازی بدیع در تاریخ این مجموعه خبر میدهد. انگار همه چیز از نو شروع شده و کشمکش شخصیتها میتواند در آینده جذابیتهای بیشتری را به ارمغان بیاورد.
در واقع داستان رمان گونهی DmC، بستری فراهم کرده که خالقان تا سالها میتوانند از آن استفاده کنند و موقعیتهای تازهای را در گیم پلی بوجود بیاورند. به غیر از این نکات، داستان با اوج و فرودهای حساب شدهاش، ریتم خود را به خوبی حفظ میکند اما فرم انتخاب شده برای آن به کلی متفاوت با عناوین گذشته است. هر چند که سکانسهای تماشایی در DmC کم نیستند اما صحنههای دیوانه وار اکشن به ندرت اتفاق میافتند.
قصهی بسیار جدی بازی در چند جناح مختلف پی گیری میشود تا انگیزهی شخصیتها را در طول داستان کاملاً مشخص و احساس عشق و نفرت را نیز در بازی حاکم کند. اما داستان در نهایت اسیر لحظههای ناب گیم پلی میشود.
آن قدر گیم پلی جذاب است که دوست داشتم هر چه سریعتر از میان پردهها عبور کنم و به روند بازی برسم. هرچند که گیم پلی هم با وجود چنین قصهای پرحرارت و لذتبخش از کار در آمده، پس نباید سیر روایی را نادیده گرفت.
باز خوانی یک مجموعه حتی در بحث داستان از این بهتر نمیشود و عنوانی که نینجا تئوری خلق کرده دورنمایی از آیندهی درخشان این سری است. نه صرفاً بخاطر تحولی که در سبک هک اند اسلش بوجود آورده بلکه قدم گذاشتن در مسیری است که همهی عناصرش قدرتمندانه از آغاز یک جریان تاثیرگذار خبر دادهاند. جریانی که قبل از هرچیزی داستانی نو را شروع کرده تا مقدمات لازم برای خلق لحظههایی چه بسا سرگرم کنندهتر از اثر کنونی فراهم شود.
اوج هیجان و جذابیت
نینجا تئوری با DmC رازهای پنهان ژانر را نمایان میکند و تعریف دوبارهای به آن میبخشد. همه چیز در گیم پلی به قدری حساب شده است که تا آخرین لحظه شادابی خود را از دست نمیدهد. هر مرحله از پس زمینهی داستانی خاص خود بهره میبرد و گیم پلی نیز به آن سرو شکلی ویژه میبخشد.
مراحل متفاوت هستند و بارها با سوژههای مختلف تغییر میکنند. گیم پلی هم این سوژهها را به بهترین شکل ممکن میسازد تا مهمترین عامل برای تحقق ایدههای ناب داستان سرایی باشد. اما نکتهای که این وسط به چشم میخورد تلفیق عالی ارکان مختلف گیم پلی با یکدیگر است.
به دلیل تغییر شکل مداوم مراحل، موقعیتهای متفاوتی در DmC شکل میگیرد که یکی پس از دیگری بدیع و لذتبخش هستند. در جایی سکوبازی و ماجراجویی میکنید و در جایی دیگر درگیر مبارزات بی نقص بازی میشوید.
سیستم مبارزات به سادگی از بهترین نمونههای موجود است که جای هیچ شکایتی را باقی نمیگذارد. شاید این برای اولین بار باشد که کنترل تمام و کمال نبردها به بازیباز سپرده میشود و برنامه ریزی برای اجرای چندضربها با سلاحهای مختلف بی هیچ کم و کاستی به مرحلهی اجرا میرسد.
لیست سلاحها فراوان است و DmC انواع آنها را در اختیار شما قرار میدهد. سازندگان با ابتکاراتی بی نظیر و حساب شده، استفاده از همهی سلاحها را به اجباری بسیار لذتبخش بدل کردهاند. این قاعده استفادهی مداوم از یک سلاح را بطور کلی بی معنا میکند. هر دشمن با نقطه ضعف خاص خود اسلحهای ویژه را میطلبد که تعویض مداوم سلاحها در مبارزات را به همراه میآورد.
با چنین تئوری بی نظیری، انواع و اقسام فنون ویژه با سلاحهای مختلف به اجرا در میآید و با جلوههای بصری دیدنی، یکی از زیباترین نمایشهای گیمریتان خلق میشود. اما ابتکارات خلاقانه سازندگان در بحث مبارزات، اینجا خاتمه نمییابد. تقریباً در تمامی مراحل دشمنانی جدید معرفی میشوند و گاه برای تنوع بیشتر گونههای متضاد هم به سراغتان میآیند. حتماً یادتان باشد که توضیحات نبردها را مرور کنید تا نقطه ضعفها را بخوبی بیابید وگرنه اصلاً نمیدانید که”رویا دوندهها” چگونه از بین میروند و چه راه حلهایی برای مبارزه با هانتدها وجود دارد.
بطور مشخص الگوی ثابتی برای نبردها تعریف نشده است. بازی هر از گاهی قبل از مبارزات توضیحاتی در مورد چگونگی مقابله با دشمنان میدهد اما هیچ اجباری برای پیروی از آنها وجود ندارد. DmC فارغ از توضیحات خود فرمولهای بی شماری را برای مقابله با دشمنان در اختیارتان میگذارد. چه بسا با تکرار فراوان بازی، مبدع شیوههایی باشید که خود سازندگان هم از وجود آنها بی خبر بودهاند!
بطور کلی تجربهی DmC برای بار اول با وجود لذت عجیباش، تجربهای ناقص به شمار میرود. نه به تمام راه مخفیها دسترسی دارید، نه از ابتدا حالت Devil Trigger در اختیارتان است و نه کلی قابلیت دیگر. شاهکار طراحان مراحل اینجا نمود بیشتری بخود میگیرد.
سازندگان شما را به تجربهی چندین بارهی DmC تشویق میکنند. تازه وقتی در میانهی راه “چنگکهای فرشتهای” و سلاح قدرتمند “اریکس” را دریافت کردید، پی میبرید که کلی چالش و راههای مخفی را در اوایل بازی گذراندهاید. آنهم چالشهایی که سرشار از حالتهای مختلف و جوایز ارزشمند است.
تجربهی حقیقی DmC برای بار دوم صورت میگیرد و معجون آن نیز بسیار اعتیادآور است! گرفتن درجهی S در هر مرحله، آزاد کردن تمامی روحها و پشت سر گذاشتن همهی چالشها، هدیه گرانبهایی است که به سادگی نمیتوان از کنار آن عبور کرد. از اینها گذشته، شروع مجدد بازی با درجه سختیهای بالاتر، تجربهی متفاوتی را نصیبتان میکند.
در DmC درجه سختی بالا به معنای آن نیست که دشمنان جان سختتر از قبل شدهاند بلکه چگونگی آرایش آنها حائز اهمیت است. طبیعتاً گرفتن گویها در این حالات، بسیار با اهمیتتر از درجه سختی معمولی میشود. این گویها که به رسم سنت سری، همچنان حضور موثری در بازی دارند برای خرید آیتمها کاملاً ضروری هستند. البته ارتقا سلاحها و تواناییهای دانته با کمک ارتقاء پوینتها صورت میگیرد که بر حسب Rank مرحله و کشتن دشمنان در دسترس واقع میشوند.
“باید یاد آور شد که ارتقا سلاحها صرفاً به آزاد سازی فنون بیشتر ختم میشود نه به قیمت قدرتمند شدن آنها”. این شما هستید که باید تواناییهای خود را افزایش دهید و با در نظر گرفتن نقطه ضعفها، سریعاً اقدامات لازم را انجام دهید.
سازندگان قانون نانوشته این سبک را دکرگون کردهاند و تواناییهای بازیباز را اینگونه به چالش میکشند. “یعنی ارائه نمایشی سرگرم کننده که وابسته به اعمال و خلاقیت فردی است نه ابزارآلات ارتقاء یافتهی چند وجهی”.
شما هرگز از دشمنان پیشی نمیگیرید مگر آنکه از Devil Trigger استفاده کنید. در این حالت برتری کاملاً از آن شما میگردد. دشمنان در هوا معلق میمانند و ابتکار عمل به شما سپرده میشود تا دمار از روزگار آنها در بیاورید! البته نوار مربوطه تدریجاً کاهش مییابد تا استفاده از آن تنها در شرایطی خاص صورت گیرد. هرچند به لطف نسخهی بهینه شدهی DmC، دسترسی به انواع حالات فوق هم امکانپذیر شده است.
سازندگان با اینکه کلی ابتکارات و ایدههای خلاقانه در بازی به خرج دادهاند اما هرگز اصول ناب این سری را فراموش نکردهاند. در یک اقدام منحصربفرد، حتی فنون آشنای این مجموعه هم با سر و شکلی جذابتر در DmC حضور دارند تا عادات دکمه زنی بازیبازها با مشکلی مواجه نشود.
تمامی سلاحها حتی با فنون جدید تعبیه شده کارکردی آشنا دارند و بدون کوچکترین تاخیری در رویدادها، سریعاً تعویض و هرکدامشان به سادگی قابل استفاده هستند. لیست فنون و تواناییهای داننه در DmC بسیار زیاد است، آنقدر زیاد که خالقان برای پوشش دادن تمام و کمال خواستههایشان، اجباراً به دکمههای قرینه هم روی آوردهاند. مثلاً وقتی با نگه داشتن R2 سلاحهای شیطانی را در دست گرفتهاید باید حتما با زدن L1 جاخالی مورد نظر را انجام دهید. این نکات نه تنها در روند مبارزات تاثیرگذار هستند بلکه برای چالشهای موجود در بازی نیز کارایی اساسی دارند.
چالشهایی که هرکدامشان تواناییهای خاص دانته را مورد آزمایش قرار میدهند. در واقع تمامی نکات موجود در گیم پلی از سنجش دقیق سازندگان نشات گرفته است. حتی مبارزات در هوا هم با ظرافت منحصر بفردی در بازی پیاده شده است. با ابتکارات درخشان نینجا تئوری، میتوانید تا مدت نامحدودی در هوا باقی بمانید و با دشمنان مبارزه کنید.
خالقان این امر را به سادگی محقق کرده اند و حتی با تاکید بر آن رنگ و روی دیگری را به مبارزات بخشیدهاند. شاهکار است که در کسری از ثانیه بتوانید به هشت سلاح دانته دسترسی داشته باشید و بدون کوچکترین تاخیری، مبارزات را در زمین و آسمان ادامه دهید. تمامی ابزار آلات لازم هم در اختیارتان است تا آنچه که در ذهن دارید را به سادگی پیاده کنید و خالق لحظههای سرگرمکنندهی خود باشید. هر چند غولآخرها با وجود کیفیت لازم از غنای کمتری نسبت به گذشته برخوردارند با این وجود حتی در مقام مقایسه مشکل اساسی در آنها به چشم نمیخورد.
تمامی غولآخرها نقطه ضعفهای مخصوص به خود را دارند و شیوهی مبارزه با آنها به کلی متفاوت است. در همین راستا حتی با وجود موارد غیر چالشی، بسیار سرگرم کننده از کار درآمدهاند و لحظهای به اصالت ناب Devil May Cry صدمه نمیزنند. فقط اگر تعداد و چالش آنها کمی بیشتر بود، دیگر دلتنگ عناوین گذشته نمیشدم.
به غیر از موارد ذکر شده، بخش دیگری در DmC وجود دارد که تحت نام Bloody Place مبارزات را در محوطهای کوچک فراهم میکند. هدف در این بخش مقاومت در برابر دشمنان تا آخرین میزان سلامتی است. پیشرفتتان هرچقدر که باشد به موازات آن دشمنان هم قدرتمند میشوند. در حالی که هیچ آیتمی برای بازیابی سلامتی وجود ندارد یک زمان سنج هم برای برای بررسی عملکردتان به چشم میخورد.
این بخش به قدری جذاب و اعتیادآور است که میتواند به بهترین تور رجز خوانی در میان بازیبازها بدل شود! آنقدر نکات عالی در گیم پلی وجود دارد که باز هم حرفهای ناگفته باقی میماند.
“به راستی که DmC در تلفیق تمامی مکانیکهایاش عملکرد فوقالعادهای دارد و در راه دستیابی به حس ناب سرگرمی، از بهترین نمونههای عرضه شده در سالهای اخیر است. بی توقف، پرهیجان با کولهباری از ابتکارات نوین و بی همتا. DmC به واژهی “سرگرمی” معنا میبخشد و یادآور اصل از یاد رفتهی هنرصنعت بازی است.” مطمئن باشید همیشه بهانهای برای نابود کردن لیمبو سیتی وجود دارد و تجربهی چندین بارهی بازی، همواره میتواند بازیباز را غافلگیر کند.
لیمبو سیتی آرمان شهر شیاطین
فضاسازیهای DmC کاملاً غریبانه هستند و از حیث هنری نمونهای ندارند. بطور کلی لیمبو سیتی تفاوتهای زیادی با فضاهای قرون وسطایی عناوین گدشته دارد. اما همین تفاوت زمینهساز فضاهایی شده که نه تنها زیبا هستند بلکه هویتی منحصربفرد را به بازی بخشیدهاند.
کارخانهی نوشابه سازی، شهری سر و ته شده، مراحل سورئالیستی Raptor و گاه دیدن مکانهایی که یادآور معماریهای قرن هجدهم اروپاست به خوبی امضای متفاوت سازندگان در این مجموعه را به ثبت رسانده است. حتی خصوصیات مراحل هم به فضاها عمق بیشتری بخشیدهاند. مکانهایی که در یک چشم بهم زدن باز و بسته میشوند و پیغامهایی که در گوشه و کنار شکل میگیرند به خوبی اتمسفر شهر را زنده نگه میدارند و استفاده فراوان از رنگ قرمز هم، حالت جهنمی مد نظر سازندگان را به درستی شکل داده است.
البته همه چیز به لطف نسخهی بهینه شدهی DmC زیباتر از گذشته اجرا میشود و وضوح تصویری 1080 و نرخ فریم 60 نیز، مبارزات را درگیر کنندهتر از هر زمان دیگری میکند. به هرحال از لحاظ تکنیکی هم حتی با وجود استفاده از UE3 نیز کار سازندگان به شایستگی قابل دفاع است. از نظر صداگذاری هم بازی کار خود را به خوبی انجام میدهد و موسیقی با ریفهای سنگین متال، کاملاً نبردها را همراهی میکند. اگر چه نکتهی قابل ذکری هم ندارند اما تکرار فراوان قطعات در هر نبرد، به شدت هیجان مبارزات را افزایش داده است.
میراث گرانبهای کپکام در دستان توانمند نینجا تئوری
در نهایت DmC اثر بی نهایت لذتبخشی است و ارزش تکرار فراوانی دارد. لحظههای غافلگیرکننده مدام در بازی به اشتیاق بازیباز میافزاید و در کل همه چیز به مثابهی یک تجربهی بسیار سرگرم کننده است. به شخصه از تجربهی بازی بسیار لذت بردم و به سختی آن را رها میکردم. نینجا تئوری در باز خوانی DMC بسیار موفق ظاهر شده و از هر نظر مکانیکهای آن را ارتقاء داده است. چنین اعتماد به نفسی به راستی که ارزش تحسین فراوان دارد.
چون در لا به لای اندیشهی آنها تفاوت به خوبی احساس میشود و هیچ شکی هم وجود ندارد که برای بهترین بودن باید متفاوت عمل کرد. اکنون DmC بهترین مثال برای این تفاوت و از نظر نگارنده، بهترین بازی در تاریخ این مجموعهی جریان ساز است.
امتیاز ساویسگیم: 9 از 10
FINAL VERDICT
In the end, DmC is an extremely pleasurable effect and has a lot of repetition value. Surprising moments in the game constantly increase the enthusiasm of the gamer and everything is a very fun experience. Personally, I really enjoyed the game experience and could hardly give it up. Ninja Theory has been very successful in rebooting the DMC series and has improved its mechanics in every way. Such self-confidence is truly worthy of admiration
Because there is a good sense of difference in their thinking, and there is no doubt that in order to be the best, one must act differently. DmC is now the best example of this difference and, in my view, the best game in the history of this magnificent series
SavisGame Score: 9 out of 10
نقد فوقالعاده دلچسبی بود آقای نصرالهی عزیز🌹 لحظات بی نظیر بازی دوباره برام تداعی شد. شیرینی گیم پلی لذت بخش بازی رو دوباره حس کردم
قربانت رضاجان. خوشحالم در مورد بازی هم نظریم و برام ارزشمنده که لحظات بازی دوباره برات یاداوری شده. عنوانی فوق العادست این بازی.خسته هم نباشی رضاجان بابت قرار دادن نقد. و تصاویر چشم نوازه و کاملا مرتبط با پاراگرافها. درود بر تو🌷