(ترجمه شده توسط دکتر بهزاد کریمی)
عنوان شوتر اسلوموشن شرکت Remedy امروز نیز همچنان ارزش بازی کردن را دارد. چند روز پیش بیستمین سالگرد عرضهی مکس پین بود. ما در این مقاله به این موضوع میپردازیم که چرا این عنوان کلاسیک یک بازی ماندگار است.
در حالی که یک بوران آخرالزمانی، شهر نیویورک را کاملاً سفیدپوش کرده است، یک پلیس سرسخت و بدبین به نام مکس پین – مردی که چیزی برای از دست دادن ندارد و منبع بی پایانی از استعارههاست – دست به ماموریتی خونین برای انتقام میزند.
یک روز مکس به خانهی خود بازگشت و همسر و دختر نوزاد خود را در حالی که به قتل رسیده بودند یافت. آنها توسط چند معتاد که مواد مخدر جدیدی به نام Valkyr استفاده میکردند کشته شده بودند. 3 سال بعد او با دایرهی مواد مخدر در یک ماموریت مخفی همکاری میکند و به درون خانوادهی خلافکار Punchinello نفوذ میکند. این خانواده بزرگترین قاچاقچی Valkyr در شهر هستند.
سپس اوضاع پیچیدهتر از قبل میشود. مکس پین به قتل یکی از همکاران خود در دایرهی مواد مخدر متهم میشود. او در شرایطی قرار میگیرد که خود را در حال فرار از دست پلیس نیویورک، گروههای خلافکار و یک جامعهی مخفی شوم تحت عنوان حلقهی داخلی (Inner Circle) مییابد. خوشبختانه حداقل او به خوبی میتواند از اسلحهی خود استفاده کند!
عنوان مکس پین که توسط “رمدی اینترتیمنت” ساخته شده بود، در سال 2001 برای کامپیوترهای شخصی منتشر شد. این عنوان یکی از اولین بازیهایی بود که از عنصر Bullet Time استفاده میکرد. این عنصر صحنه آهسته، 2 سال قبل از آن توسط فیلم سینمایی The Matrix مشهور و به یک پدیده تبدیل شده بود. شما در طول مبارزات میتوانید با شیرجهی مکس پین وارد صحنه آهسته شوید و در آن شرایط، صحنههای پر آشوب، خونین و سینمایی را خلق کنید.
با گذشت 20 سال از زمان عرضهی این بازی، شیرجه زدن به درون یک اتاق پر از افراد مسلح، شلیک به سمت آنها و حرکت آهستهی گلولهها و انفجارهای نمایشی کوکتل مولوتوفها، همچنان چشمنواز و راضی کننده هستند. گاهی این موقعیت شبیه به عناصر بازیهای پازلی میشود. شما با خود فکر میکنید که کارآمدترین و بی رحمانهترین روش برای پاکسازی یک اتاق بر اساس اسلحههایی که با خود دارید، محل جای گیری دشمنان، پر یا خالی بودن نشانگر Bullet Time، چه روشی خواهد بود.
در واقع Bullet Time یک منبع در مکس پین محسوب میشود و مدیریت صحیح آن برای زنده ماندن در مبارزات چالش برانگیز بازی، یک نکتهی کلیدی است. یک دشمن عادی نیز میتواند با شلیک دقیق شاتگان، نوار سلامتی شما را خالی کند. بنابراین باید پیش از شلیک به خوبی فکر کنید. هیچ چیزی بدتر از این نیست که وارد یک اتاق پر از دشمن شوید و پس آن متوجه شوید که Bullet Time شما خالی است!
دشمنان مکس پین از نظر هوش مصنوعی باهوش نیستند اما این اراذل و اوباش که با لهجهی غلیظ نیوجرسی صحبت میکنند، میتوانند بازیباز را سرگرم کنند. بسیاری از مبارزات ظرف چند ثانیه به پایان میرسند. شلیک گلولهها و نور ساطع شده از شعلهپوش اسلحهها فضا را روشن میکنند و سپس ناگهان همه جا در سکوت فرو میرود.
سلاحها نیز بسیار عالی طراحی شدهاند. از شلیکهای کشندهی Ingramهای دوقلو گرفته تا ساچمههای مرگبار شاتگان که دشمن را پرت میکنند! مکس پین از اینکه به صراحت بگوید از عناوین سینمایی مختلفی الهام گرفته ابایی ندارد. فیلمهای سینمایی مانند Pulp Fiction، تیراندازیهای “جان وو” فیلمهای کلاسیک نوآر، فیلمهای دیوید لینچ و البته ماتریکس از منابع الهام این بازی بودند.
در حقیقت مکس پین مانند یک نامهی عاشقانه به آثار کلاسیک است؛ به جای اینکه صرفاً یک کپی باشد، به آنها ادای احترام میکند. بازیهای رمدی همیشه در فرهنگ عامه غوطهور بودهاند. مکس پین نیز مملو از چنین ارجاعاتی است. این بازی میتوانست به راحتی یک داستان جنایی سر راست داشته باشد اما مهارت نویسندگی سم لیک باعث شد تا مکس پین یک شخصیت متمایز و منحصر به فرد شود.
“جیمز مک کافری” با بازی درخشان خود به مکس پین جان میدهد و با صدای خاص خود، دیالوگهای نوشته شده توسط سم لیک را زنده میکند. او یک پلیس تنهای کهن الگوست که استعارههای سنگینش با کلیشه همراه شده و به صورت آگاهانه، استریوتایپهای فیلمهای نوآر را دوبرابر به کار میبرد.
بخش قابل توجهی از داستان از طریق تصاویر کامیک روایت میشود که کاملاً متناسب با لحن خاص بازی است. همچنین “سم لیک” پا را از استانداردهای ژانر فراتر میگذارد و به کاوش در موضوعات بیشتری مانند افسانههای نورس و قدرتها ماورایی میپردازد. داستانی که با هدف یک انتقام ساده آغاز میشود، به زودی قدم در قلمروی ناشناختهها میگذارد. برای مثال سکانسهای سورئال و تعاملی رویاهای مکس که البته شاید چندان فان نباشند اما بسیار تاثیرگذار هستند.
ایجاد یک اتمسفر گیرا و تاثیرگذار یکی از موضوعاتی است که مکس پین با شکوه هر چه تمامتر آن را انجام میدهد. ساختن یک نیویورک تاریک و غمگین در کنار گشت و گذار بین بلوکهای بی شمار آپارتمانهای فرسوده، مسافرخانههای سطح پایین و کلوپهای شبانه ناخوشایند، از جمله این موارد تاثیر گذار هستند.
نیویورک در این بازی یک جلوه و حس افسانهای دارد و شبیه برخی از کابوسهایی است که در روان آسیب دیدهی مکس اتفاق میافتند. برفهای بی امان و خیابانهای همیشه خالی، حسی عجیب و غریب و توام با ترس به بازی میدهند. رگناروک یا همان آخرالزمان افسانههای نورس، بارها مورد استناد قرار میگیرد و به آن اشاره میشود به همین دلیل بازیباز واقعاً احساس میکند که شاهد پایان جهان است.
علی رغم گذشت این همه سال از انتشار بازی، این بازی به لطف طراحی هنری قدرتمند خود و استفاده از جلوههای نور، سایه و ذرات در حالت صحنه آهسته، همچنان عالی به نظر میرسد. با تجربهی مجدد این بازی، من بیشتر از هر زمان دیگری مطمئن هستم که مکس پین در ردهی بازیهای کلاسیک PC همانند عناوین Doom، Deus Ex و Half Life قرار میگیرد. ادیسهی خشونتبار مکس در خیابانهای کولاک زدهی نیویورک همچنان مانند سال ۲۰۰۱ بسیار هیجان انگیز است. هنوز توجه به جزئیات، مبارزات باشکوه و سینمایی بازی چشمگیر هستند و حتی گذر زمان نیز نتوانسته چیزی از ارزشهای آن کم کند.