35 حفره‌ی داستانی در The Last of Us Part 2 که نمی‌دانستید

در نقد و بررسی بازی The Last of Us Part 2 به ضعف‌های داستان پرداختیم. حال قرار است در اینجا به 35 حفره‌ی داستانی در بازی بپردازیم! در ادامه با ساویس‌گیم همراه باشید.

• همه در بازی وانمود می‌کنند که در صورت انجام عمل جراحی و شکافتن مغز الی 100% به واکسن می‌رسیدند! در صورتی که بازی نخست چیز دیگری می‌گفت. و همچنین واقعیت هم چیز دیگری می‌گوید. این بخش بازی اصلاً واقع‌گرایانه نیست.
• تامی در نهایت حماقت خودش و برادرش را به دار و دسته‌ی ابی معرفی می‌کند! در صورتی که جوئل صد در صد باید می‌دانست که فایرفلای‌ها به دنبال گرفتن انتقام مرگ Marlene هستند.
• ابی بلافاصله به سمت جوئل شلیک می‌کند قبل از این‌که مطمئن شود این همان شخصی است که پدرش را کشته است! بعد از چلاق کردن جوئل، ابی از او می‌پرسد که تو جوئل میلر هستی؟ و جوئل برخلافِ همه‌ی منطق بقا به او زخم زبان می‌زند. به جای این‌که فامیلی خود را انکار کند. یعنی چی؟

• الی از دور ابی را می‌بیند که دمار از روزگار جوئل درآورده است. و به جای شلیک اسلحه‌ی خود را کنار می‌گذارد و با چاقو یکی از افراد اتاق را زخمی می‌کند. در ادامه هم توسط دو NPC لاغر مردنی محاصره و دستگیر می‌شود!
• یار خشن و بی رحم ابی در حال جر و بحث است که الی را زنده بگذارند یا نه. و در ادامه تصمیم می‌گیرند او را رها کنند. آن هم بعد از این‌که او سوگند یاد کرد که همه‌ی آن‌ها را از لب تیغ می‌گذراند! نکته‌ی احمقانه‌تر این که آن‌ها برادر جوئل، تامی را نیز زنده می‌گذراند. شخصی که بدون شک به خونخواهی برادرش خواهد رفت. این دار و دسته‌ی بازنده‌ها واقعاً خیلی احمق‌تر از آن بودند که در آخرالزمان دوام آورند. در تعجبم چطور این همه سال زنده مانده بودند!

• تامی ناقص العقل رهسپار سیاتل می‌شود. در صورتی که قبل از آن نتیجه‌گیری از روی لوگوی WLF را غیرمنطقی می‌داند! احمقانه‌تر این‌که الی و آن شخصیت مشمئزکننده‌ی دیگر را غال می‌گذارد. و شانس خود برای مقابله با دار و دسته‌ی بازنده‌ها را کم می‌کند.
• آن یارویی که الی او را با چاقو زخمی کرده بود از الی حمایت می‌کند! او با فردی که الی را دستگیر کرده بحث می‌کند که او را آزاد کنند تا اطلاعات به دست آورند! مرد حسابی یعنی تو از خطرناک بودن الی بی خبری؟ بزن بکشش تا فرصت داری. بعد هم که آن شخصیت منحرف یکی از افراد را می‌کشد و زخمی می‌شود. با این حال هنوز هم صورت زخمی به الی شلیک نمی‌کند! آخه من نمی‌دونم این شخص چگونه در آخرالزمان دوام آورده است! این اگر حفره‌ی داستانی نیست پس چیست؟
• نسخه‌ی آسیایی جوئل با خودش فکر می‌کند که ایده‌ی خوبی است که الی بزن بهادر را به آن شکل غافلگیر کند!  حقیقتاً من ماندم که چطور الی یک چاقو به گردنش نزد.
• نورا در حد کبک هم مهارت بقا ندارد! الی از او درباره‌ی مکان ابی می‌پرسد و او به جای دروغ گفتن به جوئل توهین می‌کند تا آتش خشم الی را برافروزد. نه جان من یکی جواب دهد چگونه این دار و دسته‌ی ابی (بازنده‌ها) این همه سال در آخرالزمان دوام آورده‌اند؟
• نیروهای WLF که الی را در تیررس خود دارند به جای شلیک کردن به او (با این‌که ممکن بود نورا را هم بکشند) او را رها می‌کنند که هر کاری می‌خواهد بکند. و در ادامه همه‌ی آن‌ها توسط الی سلاخی می‌شوند! انصافاً WLF بدون شک خنگ‌ترین نیروی نظامی جهان هستند.

• مل و اوون هم آخر نابغه هستند! مل که حامله است به جای این‌که از این موضوع استفاده کند و به الی التماس کند، اصلاً اشاره‌ای به آن نمی‌کند. به جای این‌که خیلی منطقی با الی مذاکره کنند اوون کودن به سمت الی یورش می‌برد که سلاح او را بگیرد و تیر می‌خورد. احمقانه‌تر این‌که مل حامله هم همین کار را تکرار می‌کند و او هم تیر می‌خورد. هر دوی آن‌ها مثل دو بازنده جان می‌دهند.
• الی خود را به ابی تسلیم می‌کند! به جای این‌که مثلاََ دودزا یا کوکتل مولوتوف به سمت او پرتاب کند. درست است شاید در این بین تامی هم آسیب می‌دید ولی بی‌خیال، آخه ابی چطور ممکن بود بعد از سلاخی همه‌ی دوستانش شما را ببخشد؟ مگه احمقی الی؟
• تمام کمپین ابی به نظر یک DLC می‌باشد. اصلاً تعجب نمی‌کنم اگر از ابتدا قرار بوده باشد این بخش DLC باشد. اما احتمالاً ناتی‌داگ پیش خود فکر کرده که چه کسی حاضر است پول بیشتری بپردازد که در نقش این شخصیت نچسب بازی کند!

• پدر ابی بدترین دکتر-محقق جهان است. قبلاً اشاره کردم که فایرفلای قصد داشت مغز الی را بشکافد تا واکسن درست کند. چرا که این آلودگی قارچی به جای این‌که به شکل انگل رفتار کند در بدن الی به شکل همزیستی رفتار کرده بود. در حقیقت الی منحصر به فرد نبود بلکه نوع آلودگی او منحصر به فرد بود. نوع آلودگی او خود واکسن است. هیچ نیازی نبود که مغز او را بشکافید که هم الی را به کشتن دهید و هم این نوع خاص همزیستی قارچ را. در آن صورت هیچ چیزی نصیبتان نمی‌شد. مقدار اندکی مایع نخاعی کار را راه می‌انداخت ای دکتر احمق!
• بله بله Marlene نابغه حتی یک درصد هم احتمال نمی‌داد که شاید جوئل با کشتن دختری که مدت‌ها با او همسفر بوده است مشکلی داشته باشد. بنابراین درست قبل از جراحی او را از این موضوع با خبر می‌کند. این حفره‌ی داستانی مربوط به نسخه‌ی اول است که اتفاقاً در این بازی هم به آن اشاره شد. Marlene به اندازه‌ی یک آمیب تک سلولی هم هوش نداشت و احمق‌تر از آن بود که زنده بماند.

• نام مستعار ابی Abs بود! توجه کردین که؟ Abs به معنای ماهیچه و… بنازم نویسندگیت رو نیل!
• یکی از شعارهای WLF این بود که “May your survival be long” یعنی “باشد که بقای تو طولانی باشد”. در صورتی که هيچکدام از آن‌ها حتی ساده‌ترین پیش‌نیازهای بقا را هم بلد نیستند.
• یکی از اعضای WLF از این می‌نالد که چرا هر روز بوریتو سرو می‌شود! ببینم این موضوع لاتین هراسی و توهین به مکزیکی‌ها به حساب نمی‌آید جناب نویسنده‌ی SJW؟ در ضمن جناب نویسنده که خود را در بازی قرار داده است هرازگاهی کلمات اسپانیایی را با انگلیسی ترکیب می‌کند! چه کسی به این شکل صحبت می‌کند؟ مکزیکی‌ها که اصلاً خوششان نیامد. در ضمن همین شخصیت وسط صحبت دیگران می‌پرد و بی‌احترامی می‌کند، ببینم آیا نیل می‌خواهد شخصیت نچسب خود را در بازی تداعی کند؟
• گروهک WLFM! تصمیم می‌گیرد یک زن حامله که نزدیک زایمان خود قرار دارد را به یک مأموریت بفرستد! طبق انتظار او تنها کسی است که زخمی می‌شود، بنابراین نتیجه می‌گیریم که حامله‌ها نباید پا را فراتر بگذارند، درسته؟ ما که نفهمیدیم این بازی حامی مزخرفات فمینیسم است یا بر علیه آن‌ها! فکر کنم خود نویسنده هم نفهمیده باشد.
• این یکی حفره‌ی داستانی نیست ولی اشاره به آن خالی از لطف نیست. نیل دراکمن مکزیکی خیلی سعی می‌کند که به ابی بفهماند رفتار بهتر و ملایم‌تری با دوستان خود داشته باشد. اما با بی احترامی ابی مواجه می‌شود. آن جایی که ابی به او می‌گوید خانم‌ها مقدم‌ترند. عاشق این صحنه هستم.

• سرافایت‌ها ابی را دستگیر می‌کنند ولی او را نمی‌کشند! با این‌که خوب می‌دانند او چقدر خطرناک است. این موضوع دیگر از حفره‌ی داستانی گذشته است. سریع خلاصش کنید دیگر!
• بنا به دلایلی اوون از کشتن یک سرافایت بی دفاع سر باز می‌زند و حتی یکی از هم کیشان خود را سر این موضوع می‌کشد. اما اصلاً مشکلی با سلاخی کردن جوئل ندارد! جوئلی که او هم بی سلاح بود و رفتار بسیار دوستانه‌ای داشت. اوه آره نیل. آره ما نمی‌فهمیم.
• گفتم که اوون یکی از یاران خودی را بخاطر یک سرافایت می‌کشد و قرار بود آیزاک شخصی را برای کشتن او بفرستد یا حداقل او را دستگیر کنند. ولی این اتفاق نمی‌افتد. فردای آن روز ما مل را می‌بینم که به آنجا آمده و هیچ اشاره‌ای هم به این موضوع نمی‌شود! بی شوخی اینجا چه خبره؟
• تمام بخش مربوط به لیلی فوق‌العاده کسل کننده و حوصله سربر است. تمام هدف این بخش تطهیر ابی و ایجاد حس دلسوزی در مخاطب می‌باشد. ارائه‌ی دیدگاه الی در برابر ابی. تو گویی DLC در DLC است این بخش! در مدت مشابه تامی و الی نصف دار و دسته‌ی بازنده‌ها را سلاخی کرده‌اند. آن وقت ما با یارا و لیلی وقت تلفی می‌کنیم.
• آیا نویسنده‌ها واقعاً انتظار دارند ما باور کنیم که سرافایت‌ها نصف توان خود را صرف شکار لیلی خرج کنند؟ آقا باشه قبول، این‌ها یک گروه تندرو هستند ولی این خیلی احمقانه و غیرمنطقی است. آخر این همه تلفات برای دستگیری یک الف بچه که فرق دست چپ و راست خودش را نمی‌داند و هنوز عروسک بازی می‌کند؟ بابا بی‌خیال.

• نیل دراکمن مکزیکی به یک‌باره سر از لنگرگاه در می‌آورد! چرا؟ چون اقتضای قصه همین است دیگر! ابی هم هیچ واکنشی به مرگ او توسط تامی نشان نمی‌دهد. و بعداً هم هیچ اشاره‌ای به مرگ او در دیالوگ‌ها نمی‌کند! دمت گرم نیل. حقا که نویسنده‌ای!
• ابی (بخوانید آرنولد شوارتزنگر) تامی را به داخل آب پرتاب می‌کند ولی زحمت این‌که بررسی کند مرده است را به خودش نمی‌دهد!
• جزیره‌ی آدم‌های نخستین و از تمدن به دور گویی کپی از اثر ام نایت شیامالان به نام The Village است. لیلی هم به قدری احمق است که فکر می‌کند مادر متعصبش راضی به فرار کردن با او می‌شود. قبول دارم او هنوز فرق دست چپ و راست خود را نمی‌داند ولی باز هم خیلی کودن است.
• آیزاک که خود او هم خدای تفاوت است! می‌خواهد لیلی را بخاطر متفاوت بودن بکشد! این دیگه چیه نیل؟ بعد از این که آیزاک کشته می‌شود حضور WLF هم خیلی کمرنگ می‌شود یعنی همه‌ی اون‌ها در اون جزیره تلف شدن؟ هیچ بعید نیست با توجه به هوش بقای بالایی که دارند!
• تامی از فاصله‌ی چند نانومتری هد شات می‌شود. من خودم صدای خرد شدن جمجمه و خارج شدن روح از تنش را شنیدم! تامی باید هفت تا کفن پوسانده باشد. اما نه، او باید از گور برگردد چون نیل برای پایان بندی به مشکل خورده است. آخه بی انصاف آن‌جا نه بیمارستانی بود و نه دکتری. الی نیمه جان افتاده، حامله‌ی مشمئزکننده که رو به موت افتاده، جسی هم که خدا بیامرزدش. پس تامی چطور… این دیگر حفره‌ی داستانی نیست دوستان رسماً سیاه‌چاله‌ی داستانی است!

• ابی تامی، الی و آن شخصیت چندش‌آور را رها می‌کند. در حالی که خوب می‌داند آن‌ها تا انتقام خود را نگیرند راحت نمی‌نشینند! ابی دخترک ساده دل فایرفلای آخه تو چرا این‌قدر کودنی؟ چرا؟
• یک گروه دیگر ابی را دستگیر می‌کنند. اما به جای این‌که او را بکشند تصمیم می‌گیرند او را زنده نگه دارند. چرا؟ چون این داستان توسط یک بچه 6 ساله نوشته شده است! چرا باید زندانی‌ها را زنده نگه دارند و زحمت غذا دادن به آن‌ها را به جان بخرند که آیا فرار کنند یا شورش کنند؟ چرا؟ به من بگید چرا…
• الی هم توسط همین افراد دستگیر می‌شود. ولی به جای این‌که همان‌جا دخلش را بیاورند تصمیم می‌گیرند او را هم به اردوگاه ببرند! چرا آدم بدها در بازی‌های ناتی‌داگ اینقدر بی کفایت و احمقند؟
• وقتی بالأخره زمین و زمان (و نیل) دست به دست هم می‌دهند تا الی دست بالا را در برابر ابی داشته باشد، او به کلی سوگندی که یاد کرده بود را فراموش می‌کند! همان سوگندی که طبق آن قرار بود ابی را به سزای اعمالش برساند. چرا؟ چون انتقام بده، چون انتقام اَخه. چون ابی محبوب دل نیل دراکمن نه اون نباید حذف بشه. قسمت بعدی باید با ابی، لیلی و یک شخصیت منحرف LGBT دیگر جریان پیدا کند!
• در پایان به جای این‌که الی را از خانه بیرون کند یا چیزهای دیگر، شخصیت چندش‌آور مزرعه‌ی گرم و صمیمی LGBT را رها کرده است. و بدتر از همه این‌که الی را از دیدن پسرش محروم کرده! بی شوخی به نظر می‌رسد که شخصیت چندش آور و بچه مرده باشند. ممنون نیل. قلمت همیشه روان باشد.

این هم از 35 حفره‌ی داستانی در The Last of Us Part 2. اما صبر کنید دوستان، قهر نکنید. من آنقدر هم بی رحم نیستم که نکات مثبت را جا بیندازم. در مقاله‌ی 15 لحظه‌ی طلائی در The Last of Us Part 2 به آن‌ها اشاره کرده‌ام. از دست ندهید عزیزان. در پایان لطفاً اگر نظری داشتید در بخش نظرات به اشتراک بگذارید. حفره‌ی داستانی دیگری ماند که جا انداخته باشم؟ لطفاً کسوت بنده‌ی حقیر رو در نظر بگیرید و خیلی بی‌رحمانه حمله‌ور نشید. (بخش آخر شوخی بود عزیزان)