عرض ادب و احترام ساویسیهای عزیز. قبلاََ به 35 حفرهی داستانی The Last of Us Part 2 پرداخته بودیم. الآن قرار است به 15 لحظهی طلائی در این بازی بپردازیم. لطفاً تا آخر این مطلب همراه با ما باشید و برای ما بنویسید کدام لحظه بیشتر به دل شما نشست.
- صحنههایی که الی گیتار میزند و آواز میخواند. این صحنهها فوقالعاده جذاب و دلنشین هستند و تنوع خوبی به داستان تلخ و تاریک بازی دادهاند.
- تکنیک تامی برای اعتراف گیری از اعضای دار و دستهی بازندهها خیلی جذاب و خفن بود. همان جایی که از آنها سؤال میپرسد. و از آنها میخواهد که جواب را بنویسند و بعد مطابقت میدهد. و اگر دروغ گفته باشند آنها را شکنجه میکند. البته متأسفانه ما این بخشها را ندیدیم و فقط نتیجهی نهایی را شاهد بودیم. که تامی دمار از روزگارشان درآورده بود.
- قسمتی که تامی دار و دستهی بازندهها را به دار آویخته بود. آن بخش هم فوقالعاده جذاب بود. ای کاش سازندگان یک DLC با محوریت تامی عرضه کنند. و بازی را از دید او تجربه کنیم.
- آن بخشی که الی ایمن بودن خودش نسبت به قارچ را به شخصیت چندشآور میگوید و آن هم میگوید که حامله است. الی در جواب به او میگوید که: وبال گردنی. این بخش خیلی جالب بود.
- فلش بکهایی که جوئل در آنها حضور داشت فوقالعاده دلنشین بودند. گویی که کاملاً توسط یک تیم دیگر خلق شدهاند.
- بخشی که الی تصاویر هدفها را بررسی میکرد و برای رسیدن به آنها نقشه میکشید خیلی خوب بود. انگار که داشتیم اساسین کرید بازی میکردیم.
- صحنهی مرگ نورا جالب از آب در آمده بود. ما از دید نورا الی را میدیدیم که خیلی خشن در حال اعتراف گیری است. البته میدانید که این بخش برای چه در بازی تعبیه شده؟ آره آفرین به همان دلیل.
- لحظهی کشته شدن جوئل آسیایی خیلی سریع و بی روح بود. این صحنه را دوست داشتم. چون این شخصیت اصلاً پردازش خوبی نداشت. مرگش هم حسی را در بازیباز القا نمیکرد. یک شخصیت نچسب کمتر، بهتر.
- در بخشهای ابی شما امکان بازی با یک سگ را داشتید. این بخشها جالب بودند. آن سگ شخصیت پردازی بهتری به نسبت خیلی از شخصیتهای دیگر داشت! همچنین صحنههای اکشن اسب سواری در لحظهی فرار از جزیرهی ام نایت شیامالان هم نفسگیر بود.
- لحظهی معرفی آیزاک خیلی مخوف بود. واقعاً حیف شد که این شخصیت پرداخت بیشتری نداشت. انتظار یک مبارزهی هیجانانگیز با آیزاک را داشتم.
- صحنهی معرفی لیلی و یارا نفسگیر بود. خشونت حاضر در این صحنه جالب از آب در آمده بود.
- لحظهی فرار ابی از نمسیس قارچی در بیمارستان بینظیر بود. به نظر من از خود نمسیس واقعی هم خوفناکتر بود. ناتیداگ همچین استعدادی در خلق غولآخر داشت و ما نمیدانستیم؟ واقعاً استثنائی بود.
- لحظهی به آتش کشیده شدن جزیرهی شیامالان چشمنواز بود. از بعد فنی عرض میکنم. کار خوبی صورت گرفته بود. صحنهی هجوم قایقهای موتوری به جزیره هم عالی بود. و اما لحظهی ورود ابی به آکواریوم و روبهرو شدن با لاشهی سگ بیچاره غمگین کننده بود. مل و اوون که چندان مهم نبودند. در ادامه هم نگاه کردن ابی به نقشه و پیدا کردن محل الی آخر فیلم هندی بود.
- درگیری الی به همراه شخصیت چندشآور با ابی و لیلی خیلی خوب بود. البته طبیعی بود که در نبرد فاصلهی نزدیک الی و آن یارو به راحتی شکست بخورند.
- صحنهای که الی در مزرعهی LGBT دچار PTSD میشود شاهکار بود. خیلی واقعگرایانه به نظر میرسید.
این هم از 15 لحظهی طلائی در The Last of Us Part 2 امیدوارم لذت برده باشید. همانطور که در نقد و بررسی بازی هم اشاره کردم این بازی با ارفاق نمرهی 6 از 10 میگیرد. آن 6 نمره هم بخاطر دستاورد فنی و گیمپلی بازی تعلق میگیرد. داستان کلاََ حرفی برای گفتن ندارد. فوقالعاده شعار زده و تبلیغاتی است. 35 حفرهی داستانی در The Last of Us Part 2 را که خواندهاید؟ اینها فقط بخشی از حفرهها بودند. از این ایرادها تا دلتان بخواهد میتوانم مثال بزنم.
ای کاش دنبالهای برای The Last of Us ساخته نمیشد. اگر این بازی فقط به ابی و لیلی میپرداخت و به الی و جوئل کاری نداشت خیلی قابل تحملتر بود. مثلاً ابی به همراه این شخصیت در همان سواحل سانتا باربارا به دنبال فایرفلای میگشتند. تنوع بیشتری هم در محیطهای بازی حاصل میشد.
برای اینکه یک داستان ساختارشکنانه تعریف کنی نیاز نیست شخصیت محبوب طرفداران را با چوب گلف مورد عنایت قرار بدی و آب دهن پرت کنی به جنازهاش. اگر نویسنده هستی یک داستان خوب با شخصیتهای خوب خلق کن که حفرههایش از پنیر سوئیسی بیشتر نباشد. همین را رعایت کنی ساختارشکنی، باور کن!
دوستان نظر شما چیست؟ کدام صحنه مورد توجه شما بود؟ لطفاً در بخش نظرات به اشتراک بگذارید.