سقوط آزاد در آسمان، رویایی که همهی ما آن را داشتهایم اما تنها افراد اندکی موفق به تجربهی آن شدهاند.
بازیهای ویدیویی سالهاست که ناممکن را برای ما ممکن کردهاند. مبارزه با اژدها، رانندگی با ماشینهای میلیاردی، سفر به عصر وایکینگها و تبدیل شدن به یک ابرقهرمان. در جهان بازیهای ویدیویی، پرواز، این رویای دیرین بشریت، خیلی دست یافتنی و پیشپاافتاده است. چه کسی است که رویای پریدن از آسمانخراش و غوطهوری در آسمان را نداشته باشد؟
شیرجه به قلب آسمان
سال 2012 بود که Team Gravity از Japan Studio بازی Gravity Rush (Gravity Daze در ژاپن) را برای کنسول دستی پلی استیشن ویتا منتشر کرد.
شما در این بازی نقش Kat را ایفا میکردید، دخترکی تنها با قدرت دستکاری جاذبه، وظيفهی او نجات شهر استیم پانکی Hekseville از دست موجودات شرور Nevi بود.
وای حتی تصورش هم بعد از این همه سال رویایی است، Gravity Rush به کمک قابلیتهای ویژهی پلی استیشن ویتا از جمله پد لمسی عقب و ژیروسکوپ یک تجربهی گیم پلی بدیع را ارائه میداد که در ترکیب با گرافیک چشمنواز سلشید یک شاهکار را شکل میداد.
مرتبط: لمس جادوی جاذبه با Gravity Rush
جالب است که این تجربهی رنگارنگ و دلربا توسط کیچیرو تویاما (Keiichiro Toyama) خالق Silent Hill ارائه شده است.
علیرغم محدودیتهای سختافزاری یک کنسول دستی، Gravity Rush یک نامهی عاشقانه بود که به دل گیمرها نشست.
بازی Gravity Rush با جهان شگفتانگیز خود به مانند یک بوم نقاشی بود که به لطف الهام از آثار هنرمند فرانسوی ژان ژیرو (Jean Giraud) هنوز هم منحصر به فرد و بی همتاست.
هم Gravity Rush و هم Gravity Rush 2 هر دو عناوین فوقالعادهای بودند. متأسفانه فروش آنها مطابق انتظارات پلی استیشن و در استانداردهای بازیهایی همچون خدای جنگ و مرد عنکبوتی نبود. اما خب چه انتظاری دارید، یک بازی هنری باید به اندازهی یک عنوان تجاری و AAA بفروشد تا موفق قلمداد شود؟
بازی Gravity Rush 2 در سالی منتشر شد که ما The Legend of Zelda: Breath of the Wild ،Nier: Automata و Horizon: Zero Dawn را داشتیم و به طرز ناجوانمردانهای مورد بیمهری و کمتوجهی قرار گرفت.
Gravity Rush، یکی از بهترین بازیهای اکشن پلتفرمر تاریخ، این بی مهری و کمتوجهی حقش نبود.
شانس مجدد
سال 2016 بود، کمی قبل از انتشار Gravity Rush 2، استودیوی BluePoint Games که ریمسترهای موفقی همچون Shadow of the Colossus و Demon’s Souls را در کارنامه دارد، بازی گرویتی راش که در انحصار پلی استیشن ویتا بود را به بهترین شکل ممکن برای PS4 ریمستر کرد.
یک ریمستر وفادار به تمام معنا، Gravity Rush Remastered کاری کرد که نسخهی اصلی نمیتوانست و بازی را به جایگاه حق که سزاوار شکوه و بزرگی آن بود رساند.
آرزوی تویاما برآورده شد، Gravity Rush به کنسولی آمد که کاربران بیشماری داشت و فرصت شکوفایی فراهم بود. ریمستر گرویتی راش یک تجربهی رویایی بود، نورپردازی بهتر، عمق میدان بیشتر، نرخ فریم بالاتر و موتور گرافیکی جدید که مدلهای شخصیت را جلوه میداد. همهی اینها به مانند یک پیش غذای دلچسب برای Gravity Rush 2 عمل میکردند.
محال است با یک طرفدار Gravity Rush صحبت کنید و آنها هنگام تعریف از گیم پلی بینظیر بازی چشمانش برق نزند. اینکه بگوییم Gravity Rush و Gravity Rush 2 بازیهای منحصر به فردی هستند، حق مطلب را ادا نمیکند!
مرتبط: داستان Gravity Rush؛ جواهری ناشناخته
من به عمرم چنین تجربهای نداشتهام، سالهاست به دنبال یک تجربهی مشابه و همتراز میگردم، انجمنهای بزرگ گیمینگ را زیر و رو کردهام و هر بار این واقعیت مثل یک سطل آب یخ روی صورتم ریخته که Gravity Rush هیچ مشابهی ندارد، هیچ.
Gravity Rush یک تجربهی ناب است که دوران طلایی بازیهای پلتفرمر را تداعی میکند، جایی که شما با خوشحالی و رضایت هزاران آیتم رنگارنگ و درخشان را در محیط جمعآوری میکنید و ذرهای احساس خستگی نمیکنید.
مگر Gravity Rush چه دارد که اینهمه تعریف میکنی؟ قابلیتهای Kat چه هستند؟ بهجز قابلیت کنترل جاذبه، Kat قابلیت ویژهی دیگری ندارد، او میدود، لگد میزند، میپرد و محیط را کاوش میکند. اما ترکیب اینها با سیستم جابهجایی دلچسب و روان، سیستم مبارزهی هیجانانگیز، معماهای محیطی و سایر مکانیکها منجر به خلق یک معجون کامل شده است.
کنترل و ناوبری Kat در محیط بازی با دستکاری جاذبه همراه است. شما میتوانید جاذبه را خاموش و روشن و Kat را به سمت سطوح هدایت کنید. پرواز، شناور ماندن، گرفتن و پرتاب اشیاء تنها گوشهای از قابلیتهای Kat هستند.
یک نوار هم برای قابلیتهای کنترل جاذبهی Kat تعبیه شده که خودکار پر میشود و قابلیتهای بیشتر هنگام کاوش محیط شگرف Hekseville که در Gravity Rush 2 گسترش بالایی مییابد، باز میشوند.
البته که مکانیکهای جاذبه در سیستم مبارزهی این بازیها هم تعبیه شدهاند و حس تازهای به نبردها میدهند. Kat علاوه بر ضربات فیزیکی ساده به کمک کنترل جاذبه میتواند دشمنان را دور بزند و به نقاط ضعف آنها ضربات مهلکی وارد کند.
همچنین بخوانید: نقد و بررسی بازی Gravity Rush 2؛ شاهکار رنگارنگ
ملکهی جاذبه
یکی از ویژگیهای کمتر قدر دیدهی Gravity Rush و نسخهی دوم، داستان و روایت است. داستان بازی که اغلب از طریق سبک کمیک بوک تعریف میشود جذابیت خاصی دارد. Kat به عنوان یک طرد شده، نقطه اتصال مردم رنجور Hekseville و نیروی نظامی مخوف حاکم بر شهر است.
داستان تبدیل شدن Kat از یک طرد شده به فردی که قهرمان محرومین و Gravity Queen خوانده میشود، به زیبایی تعریف میشود و در ادامه رقابت و رابطهی با Raven نیز بر این جذابیت میافزاید.
نکته اینجاست که Kat یک قهرمان خفن نیست، او یک دخترک عادی و سر به هواست که به دنبال کشف گذشتهی خودش است و در این بین به لطف قابلیتهایی که دارد به مردم شهر هم کمک میکند.
شهر Hekseville پر از رمز و راز است، هنگام جستجو با Dusty (گربهی فضایی Kat)، با شخصیتها و خرده داستانهای عجیبی برخورد میکنید؛ علت حضور گستردهی نیروهای نظامی چیست؟ فلسفهی World Pillar و چرایی شناور بودن آن!؟ تنها راه یافتن پاسخ این سؤالات مبارزه با Neviها و همکاری با Raven است.
من عمیقاً عاشق Gravity Rush هستم. عدم محبوبیت کافی و ناشناخته بودن آن واقعاً آزاردهنده است؛ آیا انتشار بازی روی پلی استیشن ویتا منجر به شکست آن شد؟ یا تاریخ عرضهی بد به فروش آن ضربه زد؟ شاید هم مقایسه با آثار فراگیر و تجاری این بلا را سر Gravity Rush آورد؟ گرویتی راش یک پروژهی رویایی برای تویاما بود تا از ژانر ترسناک فاصله بگیرد. علیرغم سختی توسعه برای ویتا، اثر نهایی یک بازی سرگرم کننده و دلچسب بود.
انتشار مجدد بازی برای پلی استیشن 4 و ساخت Gravity Rush 2 قرار بود پایههای این فرنچایز را محکم کند. اتفاقی که رخ نداد.
مرتبط: نقد و بررسی بازی Gravity Rush؛ دوباره عاشق شدن!
رویا و آرزو
بازیهای Gravity Rush احتمالاً برای همیشه در برزخ خواهند ماند، آثار شگفتانگیزی که توسط طرفدارانشان ستایش میشوند و اکثر گیمرها شاید هیچوقت به سراغشان نروند. علیرغم تخفیفهای سنگین فروشگاه پلی استیشن، فروش این عناوین پیشرفت قابل توجهی نداشت.
فکر کنم علت اینکه Gravity Rush تا این اندازه در ناخودآگاه من رخنه کرده و علیرغم اینکه چندین مقاله دربارهی آن نوشتهام هنوز هم قلبم آرام نگرفته، این است که همانند سایر بازیهای مورد علاقهام هیچ مشابهی ندارد.
طی این مدت هیچ چیزی نتوانستم پیدا کنم که ذرهای جای خالی Gravity Rush را پر کند، هیچ چیز. گرویتی راش یک بازی معمولی نبود، یک سرگرمی صرف نبود، فراتر از اینهاست.
بازیهای ویدیویی در حد اعلای خود یک داستان پویا هستند. رمانهایی که به شما اجازه میدهند قهرمان قصه را کنترل کنید، وقایع را عقب و جلو ببرید و در جهانشان زندگی کنید.
Gravity Rush حسی را به من داد که هیچ بازی جهان باز دیگری نتوانست حتی به آن نزدیک شود. حس آزادی و رهایی از محدودیتهای زمینی. همراهی با Kat در حالی که در آسمان شناور است و باد موهای او را تکان میدهد و شانههایش را نوازش میدهد، چیزی نیست که مشابهش را در جای دیگری تجربه کنید.
تجربهی Gravity Rush حس بینظیری دارد، فقط همین را میتوانم بگویم، امیدوارم باری دیگر فرصت شیرجه زدن در آسمان با Kat را تجربه کنیم.
بیشتر بخوانید: