بازیهای پلی استیشن در سالهای اخیر از آن حس ناب دوران PS2 و PS1 فاصله گرفتهاند و روی واقعگرایی هر چه بیشتر متمرکز شدهاند.
واقعگرایی هم جذابیتهای خودش را دارد، اما تمرکز بیش از حد روی واقعگرایی سینمایی باعث شده سونی از فرنچایزهای محبوب خود فاصله بگیرد.
درست است که بسیاری از این بازیهای قدیمی به لطف سرویسهایی همچون PlayStation Classic و PlayStation Plus، جان تازهای گرفتهاند، اما سالهاست که شاهد ورودی جدیدی در این فرنچایزها نیستیم.
بازی شاهکار Gravity Rush که تجلی هنر در صنعت بازیهای ویدیویی است، یکی از آخرین آثار هنری و غیرتجاری پلی استیشن بود که شوربختانه از زمان نخستین انتشار روی PlayStation Vita در سال 2012، بهشدت مورد بیمهری قرار گرفته است.
این بازی شگفتانگیز و جادویی برای نمایش توانایی و قابلیتهای کنسول دستی مهجور ماندهی پلی استیشن ویتا راهی بازار شد و چنان جذابیت و خلاقیتی داشت که دل هر بینندهای را ربود.
بازی با نمای افتادن یک سیب آغاز میشود، سیبی که غلت غلتان به شهری شلوغ میرسد و اشاره جذابی به داستان نیوتون و کشف جاذبه دارد. این سیب قرمز نقش پررنگی در داستان Kat، شخصیت اصلی داستان، ایفا میکند.
در ادامه Kat که حافظهی خودش را از دست داده، متوجه قدرتهای ویژهی خود میشود و به یک ابرقهرمان محلی در Hekseville تبدیل میشود.
همانطور که بیشتر در دل قصه ماجراجویی میکنید و Kat مأموریتهای فرعی را به اتمام میرساند، بيشتر با گذشته و سرنوشت شخصیت اصلی آشنا میشوید.
مرتبط: داستان Gravity Rush؛ جواهری ناشناخته
داستان پرشها و پیچشهای غیرمعمولی دارد، اما شخصیت Kat خیلی زود در دل گیمرها جا باز میکند و به یکی از نمادینترین شخصیتهای پلی استیشن بدل میشود. تماشای شیطنتها و بازیگوشی Kat با قدرتهایش واقعاً بامزه و جذاب است.
Kat که در ابتدای راه به عنوان یک طالع نحس توسط مردم شهر انگاشته میشود، رفته رفته و با کمک کردن به آنها بر میزان محبوبیتش میافزاید تا جایی که رقیبی در میان کنترل کنندگان جاذبه، شخصیتی با تواناییهای مشابه، Raven، پیدا میکند.
با توجه به اینکه Gravity Rush برای نمایش تواناییهای پلی استیشن ویتا طراحی شده بود، استفاده از ژیروسکوپ و شتابسنج در دل ساختار گیم پلی جای گرفت.
همانطور که از نام بازی مشخص است، ساختار بازی حول جاذبه جریان دارد. وظیفه شما تغییر جاذبه و هدایت Kat در محیط است. این کار با چرخش کنسول و هدفگیری امکانپذیر بود، البته گزینهای هم برای کنترل ساده قرار داشت که راه را برای ریمستر بازی اصلی برای پلی استیشن 4 و انتشار Gravity Rush 2 هموار ساخت.
کنترل حرکتی معمولاََ موضوع بحثبرانگیزی در بین گیمرها است، اما Gravity Rush استفادهی مناسبی از آن کرد و فصل جدیدی در بازیهای اکشن ماجراجویی باز کرد.
کاوش و گشت و گذار در شهر زیبای Hekseville با Kat واقعاً دلنشین و روان است، ملاقات با شخصیتهای منحصر به فرد که هر کدام داستان خودشان را دارند، تجربهی عمیقی را به یادگار میگذارد.
مکانیک تغییر و دستکاری جاذبه فقط در کاوش و جابهجایی کاربرد نداشت، سیستم مبارزهی Gravity Rush نیز روی این مکانیک متکی بود و شما باید به نقاط درخشان Nevi (گروه دشمنان بازی) ضربه میزدید.
سیستم مبارزه در Gravity Rush و Gravity Rush 2 در کانون توجه بود، اما بازی دوم با پیشرفتهای که داشت یک تجربهی روان و منحصر به فرد را ارائه داد. هر دشمن طراحی خاص خود را داشت و شما خیلی زود روش مبارزه با آن را میآموختید.
همچنین بخوانید: نقد و بررسی بازی Gravity Rush 2؛ شاهکار رنگارنگ
بازی Gravity Rush 2 هر چه نقاط قوت در بازی نخست بود را گرفت، صیقل داد و به حد اعلا رساند. جابهجایی در محیط شگرف بازی چنان حس آزادی و رهایی را منتقل میکند که مشابهش را در جایی نخواهید یافت.
داستان و قصه در مجموعهی Gravity Rush در قالب تصاویر کمیک بوکی روایت میشد که ابتدا به دلیل محدودیتهای سختافزاری ویتا تعبیه شده بود، اما همین موضوع منجر به این شد که بازی یک سبک هنری و روایی منحصر به فرد برای خود شکل دهد.
این سبک هنری جذاب و منحصر به فرد به قدری در دل طرفداران جا باز کرد که حتی در Gravity Rush 2 که سازندگان به راحتی میتوانستند تمام صحنههای بازی را با آخرین تکنولوژی پویانمایی کنند، بازگشت. البته نسخهی دوم آزادی عمل بیشتری در روایت قصه داشت و ما شاهد برخی ست پیسها و خرده انیمیشنها بودیم، اما این روایت کمیک و مصور بود که بار اصلی داستان Kat و گربهی فضاییاش Dusty را به دوش میکشید.
همهی این ویژگیها و بیشتر، منجر به خلق یک تجربهی منحصر به فرد، جذاب و خاص در بین تمام شاهکارهای پلی استیشن 4 شد. گیم پلی خاص، جابهجایی و ناوبری روان و طراحی چشمنواز در کنار شخصیتهای دوست داشتنی یک اثر ممتاز را خلق کرد.
با تمام این شگفتیها، از لحاظ تجاری Gravity Rush تنها یک موفقیت کوچک در میان انبوه بازیهای پلی استیشن بود.
البته که ما شاهد ادای احترام نمادین و ظاهری به شخصیتهای Kat و Raven از طرف پلی استیشن بودیم، اما از سال 2017 که Gravity Rush 2 برای PS4 منتشر شد، هیچ خبری از این مجموعهی دوست داشتنی نبوده است و با تعطیلی کامل Japan Studio و جدایی افراد کلیدی، متأسفانه بعید است شاهد ادامهی داستان گرویتی راش باشیم.
مغز متفکر استودیو ژاپن در حال حاضر Bokeh Game Studio را تأسیس کرده و روی بازی ترسناک و آینده دار Slitterhead کار میکند، بنابراین حتی به یک دنبالهی معنوی هم امیدی نداریم. هر چند که این بازی ترسناک عناصری را از Gravity Rush به ارث برده است.
سرنوشت Gravity Rush برای طرفداران و گیمرهای عاشق هنر خیلی سنگین است، چرا که به ما نشان داد کیفیت یک بازی نمیتواند موفقیت و ادامهدار بودن آن را تضمین کند.
مرتبط: نقد و بررسی بازی Gravity Rush؛ دوباره عاشق شدن!
با وجود اینکه شایعاتی مبنی بر ریمستر شدن Gravity Rush برای نسل جدید و کامپیوتر وجود دارد، اما این شایعات چندان امیدوار کننده نیستند. حقیقتاً من ترجیح میدهم با توجه به حاکم بودن موج سانسور و محدودیت بازیها، شاهد ریمستر این شاهکارها نباشیم.
با توجه به اینکه هزینه ساخت بازیهای AAA سر به فلک کشیده و 500 میلیون دلار یک بودجهی حداقلی به شمار میرود، شاید در آیندهی نزدیک سونی تصمیم به بازگشت به اصل خویش بگیرد. پلی استیشن زمانی خانهی بازیهای هنری، خاص، خلاقانه و منحصر به فرد که در سایر پلتفرمها مشابهی ندارند، بود؛ اما حال پر شده از بازیهای معمولی و پوچ.
احیای Gravity Rush میتواند یک گام مهم برای سونی باشد، گامی در جهت آشتی با طرفداران قدیمی، آنهایی که به لطف عناوین خاص، عاشق پلی استیشن شدند؛ نه بازیهای سینمایی تجاری فاقد شخصیت.
بازیهایی همچون Gravity Rush میتوانند نهایت استفاده را از فناوریهای نوین پلی استیشن 5 و دوال سنس ببرند، بازیهای جدید استفادهی چندانی از این امکانات غوطهور کننده نکردهاند.
Kat یک شخصیت دوست داشتنی و آینده دار است که توجه بیشتری میطلبد. فناوری و سختافزار جدید میتواند این شخصیت را از یک قهرمان نیمه فراموش شده به محبوب قلبها و نماد پلی استیشن تبدیل کند.
در روزگاری که شرکتها برای اهداف تجاری و سیاسی روی به شخصیتهای زن اصلی در آثار خود میآورند، چرا شخصیتهای دلنشین و شیرینی چون Kat مهجور ماندهاند.
شما بازی Gravity Rush را تجربه کردهاید؟
بیشتر بخوانید: