Dread Delusion یک بازی نقشآفرینی جهانباز باورنکردنی و پر از رمز و رازهای دستنیافتنی و وسوسهکننده است. بررسی بازی Dread Delusion را در ساویسگیم بخوانید.
تصور کنید بازیها مثل آب هستند؛ بعضی از آنها اقیانوسهای پهناوریاند که عمیق و وسیع بوده و حواس شما را تسخیر میکنند. بعضی دیگر حوضچههای کوچکی هستند که کمعمقاند اما همچنان میتوانند تجربهای هیجانانگیز ارائه دهند. اما اکثر بازیها استخرهای مشخصی هستند که قبل از ورود میتوانید انتهایشان را ببینید. چیزی که اغلب باعث هیجان من برای یک بازی جدید میشود، زمانی است که نمیتوانم این مرزها را ببینم، جایی که کورکورانه شیرجه میزنم بدون اینکه بدانم چقدر عمیق است یا حتی لبههای استخر کجاست.
Dread Delusion یکی از آن بازیهایی است که بدون هیچ پیشزمینهای سراغش رفتم. طبق توصیف صفحهی استیم، این یک بازی نقشآفرینی جهانباز با فضاسازی بصری عجیب و غریب اواسط دهه ۹۰ میلادی است، اما این به تنهایی چیز زیادی نمیگوید.
بعد از حدود 12 ساعت، بخشهایی از این فضا را نقشهبرداری کردهام و فکر میکنم کمی از جریانهای جزر و مدی و خط ساحلی را متوجه شدهام. اما هنوز هم رازهای بیشمار، عمقهای کاوشنشده و این حس وجود دارد که چیزهای بسیار بیشتری به طور وسوسه انگیزی دور از دسترس هستند.
بخشی از این به این دلیل است که Dread Delusion به تازگی از دسترسی اولیه استیم خارج شده و در زمان نوشتن این بررسی، روی نسخهی 1.0 قرار دارد. اگر بتوان گفت که یک بازی هرگز تمام نمیشود، قطعاً Dread Delusion اینطور است. برخی از این ناتمام بودنها کاملاً مشهود است: با شخصیتهای غیرقابل بازیای صحبت کردهام که گزینههای دیالوگ من چیزی جز متنهای موقت نیستند. جنبههای دیگر همچنان در حال تغییر هستند: برای مثال، سیستم خستگی که به طور کلی عملکرد شما را در اکثر کارها، از ضربه زدن با شمشیر گرفته تا باز کردن قفل و متقاعد کردن کسی به دیدن موضوع از دید شما، تحت تأثیر قرار میدهد، در آخرین بهروزرسانی دستخوش تغییرات اساسی شده است.
با این حال، چیزی که تاکنون در مورد Dread Delusion بیشتر از همه دوست دارم این است که به ندرت مطمئن هستم که رازآلودگی آن نتیجهی طراحی عمدی است یا اینکه برخی از بخشها هنوز تمام نشدهاند.
این بازی شباهت زیادی به سری اسکایریم دارد. شما حتی ماجراجویی خود را به عنوان یک زندانی آغاز میکنید که در حال گذراندن محکومیت خود به جرمی هستید که در هنگام ایجاد شخصیت انتخاب کردهاید، سپس آزاد میشوید و بلافاصله توسط تفتیش عقاید مشغول به کار میشوید. میبینید، پرستش خدایان ممنوع اعلام شده است و تفتیش عقاید میتواند از کسی با… استعدادهای شما استفاده کند. من شخصیتی را ساخته بودم که چربزبان و چابکدست بود اما برای کار با شمشیر دست و پا چلفتی بود و از جادو چیز زیادی نمیدانست. شاید به همین دلیل است که مرا برای ردیابی یک مزدور یاغی انتخاب کردند.
از نظر ساختاری، Dread Delusion شبیه یک بازی اسکایریم احساس میشود. به سرعت با گروهی از خلافکاران – که میتوان گفت نوعی صنف دزدان هستند – همگروه شدم که در میخانهی مخفی زیر شهر همدیگر را ملاقات میکردند و مرا ترغیب کردند تا برای اثبات ارزش خودم، یک تاجر ثروتمند را غارت کنم. گپ زدن با تاجر، باعث شروع یک ماموریت شد تا برای بازیابی یک اثر ارزشمند برای او به بخش انتهای شمالی جهان سفر کنم. در پایان این ماموریت، از یک کوه مارپیچ بالا رفتم و سوار بر یک کشتی دزدان پرنده شدم و نتوانستم جلوی یک نفرین شیطانی را بگیرم که باعث مرگ خدمه و خود تاجر شد.
نمیدانم میتوانستم تاجر را نجات دهم یا جلوی نفرین را بگیرم، یا اینکه در مورد منشأ نفرین چیزهای بیشتری وجود دارد. آیا ماموریت به پایان رسید؟ یا اینکه من فقط در این نسخه به انتهای آن رسیدهام؟
در سفرهایم با گروههای مختلفی روبرو شدم که شهرت من نزد آنها بسته به اینکه به آنها کمک میکردم یا نه، تغییر میکرد. تفتیش عقاید به خاطر تعداد زیادی از یاغیانی که در نهایت به قتل رساندم، مرا دوست داشتند. (خب، آنها اول به من حمله کردند، من فقط میخواستم مخفیگاههایشان را غارت کنم.) اما هنوز مطمئن نیستم که این شهرت واقعاً چه تأثیری دارد. اینکه توسط تفتیش عقاید دوست داشته شوید چه معنایی دارد؟ احتمالاً با توجه به کاری که تفتیش عقاید انجام میدهد، چیز خوبی نباشد، اما عواقب این همسویی برایم مبهم بود. آیا یک بهروزرسانی آینده چیزهای بیشتری را فاش خواهد کرد؟ برای فهمیدنش بیصبرانه انتظار میکشم.
در سراسر این چشمانداز سورئال، مکانها و اتفاقات زیادی از این دست وجود داشت که مرا گیج میکرد، اما کنجکاو و مشتاق به کشف بیشتر میساخت. هدف از این ماشینهای عجیب و غریب که شبیه تجهیزات معدنی متروکه به نظر میرسند چیست؟ چرا تمام بافتهای با رزولوشن پایین دهه ۹۰ به طرز تپندهای میدرخشند، انگار که نفس میکشند؟ چگونه به آن جزایر شناور در صدها متری هوا برسم؟ پشت این پلی که بالا آمده و ظاهراً هیچ مکانیزمی برای پایین آوردنش ندارد، چه چیزی وجود دارد؟ قضیهی این ستونهای صخرهای شناور که توسط حلقههای جادویی احاطه شدهاند چیست؟ یا آن محرابهای عجیب و غریب با ظاهر جادویی که در چندین غار دورافتاده پیدا شدهاند؟ از همه مهمتر، آیا واقعاً باید خدای باستانیای را احضار میکردم که اکنون بالای میدان شهر معلق است، در حالی که شاخکهایش دورهی نوک برج ساعت پیچیده شدهاند و فقط برای کسانی قابل مشاهده است که ایمان کافی داشته باشند؟
تجربهی من با Dread Delusion مرا با سوالات زیادی رها کرد… تازه به سوال دیگری فکر کردم: امتیاز تجربهای که برای تکمیل ماموریتها به دست میآورید و سپس برای ارتقاء مهارتهایتان استفاده میکنید، چرا به آنها «توهم» میگویند؟ این اسم چه چیزی در مورد اینکه این ماجرا واقعاً به کجا ختم میشود، میگوید؟ سوالات بسیار بسیار زیادی. شما هم باید شیرجه بزنید و ببینید آیا میتوانید به ته آن برسید.
نکات مثبت:
- دنیای عجیب و غریب و پر رمز و راز
- آزادی عمل بالا برای کاوش و انتخاب مسیر
- ماموریتهای جالب و متنوع
نکات منفی:
- برخی از بخشها هنوز کامل نشدهاند
- سیستم مبارزه میتوانست بهتر باشد
امیدوارم این بررسی به شما در تصمیمگیری برای تجربهی Dread Delusion کمک کند. تجربهی این بازی جذاب را به طرفداران بازیهای اکشن نقش آفرینی و ماجراجویی که به عناوین با جهانهای عمیق علاقه دارند، پیشنهاد میکنم.
امتیاز ساویسگیم: 8.5 از 10
بیشتر بخوانید:
بررسی بازی Flathead | یک قمار مرگبار برای آزادی
بررسی بازی Stuffed | کابوسی بامزه برای پر کردن وقتهای خالی
بررسی بازی Triple Take | سکوبازی با چاشنی ناامیدی روایی
بررسی بازی Night of the Dead | مبارزه با انبوهی از زامبیها در دنیای آزاد
بررسی بازی Before We Leave | شهری بسازید فراتر از ستارگان!
Final Verdict
I recommend the experience of this fascinating game to fans of action role-playing and adventure games who are interested in titles with deep worlds
SavisGame Score: 8.5 out of 10