(به قلم حسن نصرالهی)
اصلاً نمیدانم در مورد “Brothers: A Tale of Two Sons” از چه بنویسم. گاهی آنقدر درگیر بازی میشویم که فراموش میکنیم حتی چنین محصولی هم باید به نقد سپرده شود. اما عواطف حاصل شده از بازی چیز عجیبی است. آنقدر عجیب که گاهی زبانم را بند میآورد! شاید واقعاً نتوان برای این بازی نقدی نوشت یا شاید بهتر باشد به جای نقد نوشتن از ته دل برایش شعر بسرایم!
Brothers: A Tale of Two Sons در عین سادگی، به طرز عجیبی بازیباز را با خود همراه میکند. اصلاً این بازی است که کنترل مخاطب را در دست میگیرد. زمانی که برای اولین بار در دنیای قابل لمس برادران پا گذاشتم، انگار تمام رویاهای دوران کودکیم به حقیقت پیوست. دنیایی که از هر زاویهاش نبوغ بازیسازی موج میزند و در هر لحظهاش لبخندی رضایت بخش را تقدیم نگاهتان میکند. در واقع بازی بسیار به ما نزدیک است و این رابطه اصلاً حد و مرزی را نمیشناسد.
حقیقت این ماجرا وقتی برملا میشود که بدانیم خود خالق فرم و محتوا هستیم. این ما هستیم که تصمیم میگیریم چگونه رفتار کنیم. هیچ چیز تحمیلی در بازی وجود ندارد و لحظه به لحظهی این ماجرای دلنشین با ارادهی ما ترسیم میشود. سرک کشیدن به هر سویی و دیدن با هر بهانهای یک اشتیاق تمام نشدنی است. شاید اصلاً ندانید که این ذوق به وجود آمده از کجا سرچشمه گرفته اما بازی از چنین جادویی بهره میبرد و از سادهترین اعمال ممکن هم یک سرگرمی ناب میسازد. لحظههایی که آنقدر زیبا هستند که بعد از یک روز سخت کاری هم میتوانند دوای درد روان و اعصابمان باشند!
Brothers: A Tale of Two Sons پر از احساس و امید است. از همان منوی اول بازی این نکته را میتوان فهمید. پسر بچهای که همان برادر کوچکتر میباشد در پس زمینه سر قبر مادرش به سوگواری نشسته است. بعد از این سکانس، بازی با فلش بکی به گذشته رجوع میکند و به چگونگی مرگ مادر میپردازد.
تصویر از غرق شدن مادر خبر میدهد و برادر کوچک با دستان کم توانش نمیتواند مانع از مرگ مادر شود. این یادآوری تمام میشود و برادر بزرگتر از راه میرسد و پدر مریض احوال را با کمک برادرش سوار بر یک گاری به کلبهی دکتر میبرد. از سکانس معلوم است که پدر به یک داروی کمیاب نیازمند است تا بتواند به زندگیش ادامه دهد. بدین ترتیب ماجرای دو برادر برای پیدا کردن این دارو از سر گرفته میشود…
داستان Brothers: A Tale of Two Sons به همین سادگی است. زیبا با روایتی بی حد و مرز و بی کلام. هر لحظه اتفاقی در حال رخ دادن است. برادر کوچکتر بازیگوشی میکند و برادر بزرگ به دنبال تکمیل ماجرایی است که به مرگ و زندگی پدرش مربوط میشود. شاید این ماجرا به دو برادر تحمیل شده باشد اما در همین ماجرا زندگی آن چنان جریان دارد که سفر هر چقدر هم سخت باشد، ندای امیدبخش آن از هر طرف شنیده میشود.
ما در Brothers: A Tale of Two Sons کنترل دو برادر را به صورت همزمان بر عهده داریم. هر کدام از آنها خصوصیات اخلاقی خاص خود را دارند و نوع تعاملشان با محیط و ساکنان به کلی متفاوت است. کنترل هم زمان این دو اگرچه گاهی اوقات گیج کننده میشود اما این حقیقت را نمیتوان کتمان کرد که خالقان در خلق کنترلی بدیع کاملاً موفق بودهاند.
کنترل هم زمان این دو در Brothers: A Tale of Two Sons این اجازه را به سازندگان داده است که کلی ویژگیهای منحصر بفرد را به بازی اضافه کنند. از نوع سکوبازی گرفته که آنقدر محشر و پر احساس است تا ماجراجویی بکر در دنیای قابل لمس این اثر. حس زندگی و حالت انسان دوستانهی 2 برادر به تک تک لحظههای بازی جان میبخشد. من که متحیر از این ماجرا، تعامل برادران با یکدیگر، ساکنان و همهی اجزای محیط بودم، بی اختیار لبخند میزدم و از این قاعده دوست داشتنی احساس رضایت میکردم.
برادران هر کدامشان خصوصیات شخصی خود را دارند و نوع پیشرفت در گیم پلی گاه به روحیه و رفتارهای آنها مربوط میشود. مثلاً جایی نگهبانی خوابیده بود، برادر بزرگتر اصلاً نمیتوانست او را با رفتار بزرگ سالانهاش از خواب بیدار کند. اما به محض اینکه کنترل را به برادر کوچکتر واگذار کردم او با سطلی آب نگهبان را از خواب بیدار کرد! ماجرای دل نشین دو برادر در تمام طول بازی به همین سادگی و دلنشینی است.
“Brothers: A Tale of Two Sons با روایت تصویری محضش و آن قصهی بی کلامش، آن چنان جادویی به پا میکند که بازیهایی با دو هزار صفحه دیالوگ از انجام آن عاجزند”. قصهای که وابسته به خیال بازیباز است و تخیل محض در آن گاه بی حد و مرز میشود. در واقع مخاطب باید از تخیل خود به محتوای غنی و دل نواز برادران برسد. در آن تامل کند و با برداشتی شخصی، جواب سوالاتش را یکی پس از دیگری بیابد. این همان نکتهای است که برادران در زیباترین تصویر خیالی یک شخص به آن جامهی عمل میپوشاند.
از سویی دیگر بازی هیچ اجباری پیش روی شما نمیگذارد. با اینکه دنیای آن پر از غافلگیری و شگفتی است اما میتوان بی توجه به اطراف Brothers: A Tale of Two Sons را پیش برد. و آن را به پایان رساند. اما مگر میشود با دنیای بکر بازی تعامل نداشت؟ شاید همه چیز در پس زمینه مخفی شده باشد اما کشف کردن جزئیات بکر بازی نه تنها از ذات زندهی دنیا سخن میگوید بلکه میتواند به سادگی سرگرم کننده باشد.
به شخصه در حین جستجو به گله خرگوشها برخورد کردم. اما خرگوش سفیدی از گله خرگوشهای سیاه رانده شده بود. او باید سیاه میشد تا به جمع دوستانش ملحق شود. درست در همان اطراف هم زغالهایی وجود داشت. سریعاً خرگوش سفید را به زغالها آغشته کردم تا بتواند به دوستانش ملحق شود.
امر فوق به غیر از یک اچیونت یا تروفی، مزیت دیگری ندارد اما صرف وجودش خبر از زنده بودن دنیایی میدهد که از هر طرفش میتوان زیبایی را در آن حس کرد. Brothers: A Tale of Two Sons پر از موارد این چنینی است که پرداختن به همهی آنها ممکن نیست. این عوامل جانبی نه تنها مدت زمان کوتاه بازی را افزایش میدهد بلکه بازیباز را در درون بازی غوطه ور میکند. در حین ماجراجوییتان تا دلتان بخواهد میتوانید از این فعالیتها انجام بدهید. شگفتیها را کشف کنید و با آنها تعامل داشته باشید. طراحی مراحل عالی تمامی جنبههای بازی را به یکدیگر پیوند میزند و تجربهای ماندنی را پدید میآورد.
اما به غیر از رفتارهای منحصربه فرد 2 برادر، نقاط ضعف و قوت آنها نیز در بازی به چشم میخورد. مثلاً برادر بزرگتر نمیتواند از بین قفسهها عبور کند اما برادر کوچکتر این کار را به سادگی انجام میدهد. یا برادر کوچکتر نمیتواند در آب شنا کند. این امر به این خاطر است که او مادرش را در میان آبهای خروشان از دست داده، به همین دلیل در این کار کاملاً به برادرش وابسته است.
چنین نکات ظریفی باعث شده تمامی جنبههای Brothers: A Tale of Two Sons در هارمونی کامل باشند و احساسات حاصل شده با سکتهای مواجه نشود. “احساساتی کاملاٌ درگیر کننده که اصلاٌ نمیتوان با کلمات به آن جان بخشید. بلکه باید آن را تجربه کرد و در خیال انگیزترین سفر ممکن به حقیقت آن رسید.”
در واقع لذت بردن از آنچه که خالقان فراهم کردهاند، شاید آسودهترین کار ممکن باشد. تنها باید Brothers: A Tale of Two Sons را نظاره کرد، قدم زد و با دنیای آن تعامل داشت. دوربین top-down هم به سادگی فضاها را محدود میکند تا وابستگی دو برادر به یکدیگر کاملاً احساس شود. خصوصاً وقتی پای معماهای جذاب هم در میان باشد.
اما اگر دلتان از این ماجرای دیدنی و تراژیک گرفت، میتوانید خود را به مناظر زیبای بازی بسپارید. این کار شاید با دوربین غیر متعارف Brothers: A Tale of Two Sons کمی دردسر ساز شود اما هرازگاهی برای دیدن این فضای چشمگیر و تماشایی، باید روی نیمکتهای اطراف نشست و از دیدن مناظر لذت برد. یقیناً دیدن در بازی لذت بخشترین کار آن است و از هر جنبهای چشمها نیازمند تصاویر بکر و دست نخوردهی Brothers: A Tale of Two Sons خواهند بود.
این نکته تنها به جنبههای بصری مربوط نمیشود بلکه به طور کلی تعامل با هر چیزی که در محیط است به جنبههای دیداری بازی جان میبخشد. در واقع اعمال و رابطهی دل نشین دو برادر به غایت لذتبخش است و در کلام هم به تمجید فراوان میل میکند. این رابطه در ابتدا شاید بچه گانه و شاداب جلوه دهد اما رفته رفته بار درام آنچنان سایهای عظیم بر بازی میاندازد که آن حس بی نظیر کودکی را فراموش میکنیم. و با سختیهای شکننده سفر روبرو میشویم.
بدون شک موسیقی این سفر را به معنای واقعیش میرساند. موسیقی در Brothers: A Tale of Two Sons عالی و بس شنیدنی است و آوایی زیبا در سراسر بازی جریان دارد. تغییر ریتم عالی و همراهی آن با لحظههای دلپذیر بازی، از Brothers: A Tale of Two Sons رویاییترین تجربهی ممکن را میسازد. تجربهای که هیچ وقت فراموش نمیشود.
اما ای کاش میشد پایان Brothers: A Tale of Two Sons را شرح دهم! پایانی که هم تلخ است و هم شیرین، هم زیباست و هم تراژیک! انگار تمامی صفات ممکن در آن جمع شدهاند. اما شک نداشتم که من هم پا به پای برادر کوچک حادثه را گذراندم! با دستانی لرزان و پاهایی ایستا! به هر حال بهتر است نقد را به پایان برسانم، چون میدانید آدم گاهی زبانش بند میآید!
امتیاز ساویسگیم: 9 از 10
FINAL VERDICT
But if you saddened from this spectacular and tragic story, you can indulge in the beautiful scenery of the game. This may be a bit of a hassle with the unconventional Brothers: A Tale of Two Sons camera, but from time to time, to see this spectacular space, you have to sit on the benches around and enjoy the scenery. Definitely the most enjoyable thing to see in the game, and the eyes will need the pristine and intact images of Brothers: A Tale of Two Sons from every aspect of the eyes
This is not just about the visual aspects, but in general, interacting with everything in the environment brings the visual aspects of the game to life. In fact, the heartfelt deeds and relationship of the two brothers is extremely enjoyable and in the words it seeks great praise. This relationship may seem childish and fresh at first, but gradually the drama casts such a huge shadow on the game that we forget that unique feeling of childhood. And we face the fragile difficulties of travel
Undoubtedly, music takes this journey to its true meaning. The music in Brothers: A Tale of Two Sons is great and audible, with beautiful sound throughout the game. Changing the great rhythm and accompanying it with pleasant moments of the game, make Brothers: A Tale of Two Sons the most dreamy experience possible. An experience that will never be forgotten
But I wish I could describe the ending of the game! An ending that is both bitter and sweet, beautiful and tragic! It is as if all possible attributes are gathered in it. But I had no doubt that I also followed in the footsteps of the little brother! With trembling hands and static legs! Anyway, it’s better for me to finish the critique, because you know, my love for this game is beyond the levels of words, so I decided to keep silent
SavisGame Score: 9 out of 10
- جیسون شرایر: Starfield فاصلهی زیادی تا عرضه شدن دارد
- نقد و بررسی بازی Machinarium؛ قصهی دیدنی یک ربات عاشق پیشه
- آغاز کابوس: نگاهی موشکافانه به پیش از وقایع Resident Evil و شکلگیری آمبرلا
- حداقل سیستم مورد نیاز برای اجرای بازی It Takes Two به همراه تاریخ انتشار
- نقد و بررسی بازی The Last of Us Part 2 | دار و دستهی بازندهها
آقای نصر الهی چرا بعد از اینکه برادر بزرگ
فوقالعاده لذتبخش بود آقای نصرالهی عزیز🌹❤🌹 این بازی رو خیلی دوست دارم
فدات رضاجان. ممنون بابت قرار دادن نقد. خسته نباشی. این بازی برای خود من بسیار زیبا، به یادماندنی و ارزشمنده. شیفته تک تک لحظات این بازی هستم. امیدواریم همه تجربش کنن