نقد و بررسی بازی Alan Wake؛ کابوسی بی پایان

نقد و بررسی بازی Alan Wake؛ کابوسی بی پایان

نقد و بررسی بازی Alan Wake؛ کابوسی بی پایان

(به قلم حسن نصرالهی)

همواره بازی‌های شاخص و قابل توجهی بوده‌اند که در هیاهوی سرگرمی‌های متداول، چیزی فراتر از رویکردهای معمول برای جلب توجه بازی دوستان ارائه داده‌اند. درست زمانی که می‌بینی چیزی برای غافل‌گیری وجود ندارد، سازندگانی مولف دست به کار می‌شوند و روی دیگری از اسرار کشف نشده‌ی این مدیوم را آشکار می‌سازند.

شاید بر خلاف ذات قصه شنوی ما، بازی‌های عرضه شده، عمدتاً گرایشی رایج به سمت گیم پلی داشته باشند (البته این جهت گیری مطابق با رسالت این مدیوم است) اما هرازگاهی در لابه‌لای این محصولات عموماً تکراری، می‌توانیم هنر و خلاقیت را در میان آن‌ها جستجو کنیم و میل گمشده‌ی نیاز به قصه را دوباره در وجودمان پرورش دهیم.

نقد و بررسی بازی Alan Wake؛ کابوسی بی پایان

Alan Wake قصه می‌گوید و آن چنان این کار را ماهرانه انجام می‌دهد که در تعاریف فرم هنری، فقط در دنیای بازی‌ها اتفاق میافتد. با برداشت‌های استادانه و ادای دین ظریف به دیگر مدیوم‌ها، “آلن ویک” منحصربفرد و در تک تک لحظه‌های‌اش قابل تحسین است. قصه گویی از نگاه خالق چیره دست بازی در اولویت قرار می‌گیرد و تمامی زوایای پرداخته شده‌ی اثرش، به دنبال تکمیل تجربه‌ی ناب آن هستند. اثری متفاوت و کاملاً بدیع که با گرایشی دلچسب به دیگر مدیوم‌ها خود را معرفی می‌کند و از نگاه منطقی خالق، به رسالت شیرین این هنرصنعت می‌رسد.

یادآوری علایق نویسنده که اکثراً فرمی کلاسیک و شناخته شده دارند، مدام به عناوین ماندگار سینما ارجاع داده می‌شوند. از آثار هیچکاک بزرگ گرفته تا فیلم‌های دیوید لینچ. افکار متاثر از هنر هفتم در جای جای این بازی وجود دارد و به قصه‌ی فوق‌العاد‌ه‌ی بازی ارزش‌های فراوانی می‌بخشد. رجوع کنید به فصل بی نظیر حمله‌ی پرندگان، که مستقیماً شاهکار فراموش نشدنی هیچکاک، یعنی فیلم پرندگان را در ذهن تداعی می‌کند. و یا پخش شدن موزیک‌های انتخابی در پایان هر اپیزود، که گریزی به آثار دیوید لینچ می‌زند.

با این وجود آلن ویک قصه‌اش را به درستی ترسیم می‌کند و حتی بدون شناخت از آثار مرتبط هم قابل فهم است. برای همین با تکیه بر چهارچوب کلی داستان هم می‌توان به درون آن رفت و از این تریلر (سبک فیلم‌سازی) ناب روان شناسانه لذت برد. جایی که همواره قضاوت شما به چالش کشیده می‌شود و قصه‌ی چند وجهی بازی، تجربه‌ای کاملاً شخصی و البته چالشی را نصیب‌تان می‌کند. با این توضیح که به شدت شیفته‌ی قصه‌ی این بازی هستم اما Alan Wake ایراداتی نیز دارد که به آن‌ها اشاره خواهم کرد. پس بدون توضیحات اضافی به بررسی نقاط مختلف آن می‌پردازم.

نقد و بررسی بازی Alan Wake؛ کابوسی بی پایان

برداشت اول؛ قصه‌ای از زندگی یک نویسنده

اسم من آلن است و یک نویسنده‌ام. علاقه‌ی من به داستان‌های ترسناک و حادثه‌ای، شهرت زیادی را برای‌ام به ارمغان آورده اما مدت‌هاست که ذهنیتم اجازه‌ی نوشتن را به من نمی‌دهد. من با همسرم آلیس زندگی می‌کنم. اما او نیز بخاطر مشغله‌ی کاری و دغدغه‌های شخصی‌ام، با مشکلات روحی فراوانی دست و پنجه نرم می‌کند. برای رهایی از این بحران، بهترین راه یک سفر است که در گوشه‌ای ساکت و زیبا با همسرم به آرامش برسم. اما در این سفر که نمی‌دانم کابوس است یا واقعیت، درگیر تخیلات ذهنی خود هستم.

همه چیز برای‌ام به مثابه‌ی یک کابوس بزرگ است. از آن شب لعنتی‌ای که پیاده‌ای را با ماشین زیر گرفتم و راه را بی اراده به سمت روشنایی طی می‌کردم، می‌دانستم که دیگر آلیس را نمی‌بینم. جنایات و مکافات در زندگی یک نویسنده یک تراژدی بزرگ است و قانون نیز با من به سختی برخورد خواهد کرد.

من از تجسم خود در برابر تاریکی می‌ترسم اما چاره‌ای ندارم و باید با آن مقابله کنم. برایت فالز و Diver Isel، سرچشمه‌ی اتفاقات عجیب برای من هستند و مرزی بین کابوس و واقعیت دیگر برای‌ام وجود ندارد. اما امیدوارم همه‌ی این اتفاقات یک خواب بلند و طولانی باشد و روزی فرا برسد که صدای زیبای همسرم را می‌شنوم که می‌گوید؛ آلن بیدار شو…

نقد و بررسی بازی Alan Wake؛ کابوسی بی پایان

داستان و نوع روایت در بازی فوق العاده است و بسیار چند لایه و شنیدنی پیش می‌رود. دست نوشته‌های آلن بازگو کننده‌ی رخدادها هستند و به شیوه‌ای نوین و مثال زدنی قصه می‌گویند. جالب است که دست نوشته‌ها از وقوع حوادث قبل و بعد داستان خبر می‌دهند و بازی‌باز را به خوبی در دنیای خود غرق می‌کنند.

بازی با جمله‌ی استفن کینگ شروع می‌شود و مدام خود را به دیگر مدیوم‌ها ارجاع می‌دهد. تبسم آثار ماندگار سینما در آلن ویک، لذتی وصف نشدنی را به همراه می‌آورد و به شیوه‌ا‌ی نمادین یک فرم ویژه‌ی هنری به آن می‌بخشد. شناسه‌های ژانر روان شناسانه، استفاده از تعلیق در بستر روایت و تاخیر منطقی در رویدادها، همگی در Alan Wake ماهرانه اجرا شده‌اند و از دستیابی ذهن خلاق نویسنده به تک تک خواسته‌های‌اش خبر می‌دهند.

عناصر آگاهانه‌ی داستانی که مدام بازی‌باز را در تشخیص موقعیت گرفتار می‌کند از شناخت دقیق نویسنده در چگونگی تعلیق رویدادها نشات گرفته است. سم لیک با جهان بینی اصولی خود و در مقیاس تفکرات سازنده‌اش، درک درست و باورپذیری را به فضای سورئال بازی می‌بخشد. با وجود پیچیدگی قصه و لایه‌های زیر متنی آن، بازی قابل فهم است و هیچ عامل گسستنی در آن به چشم نمی‌خورد.

ساختار اپیزودیک مراحل، نشان از انتخاب هوشمندانه‌ی فرم روایی دارد و نقش مهمی را در چگونگی پیوند اتفاقات داستانی ایفا می‌کند. Remedy Entertainment در بازی بارها پیشینه‌ی خود را یادآوری می‌کند و در ارجاعات بین متنی گریزی به عناوین محبوب گذشته‌اش می‌زند. در یک اتفاق منحصربفرد، حتی خود سم لیک هم در بازی حضور دارد و در یک مصاحبه‌ی دیدنی تلویزیونی، در کنار آلن به سوال‌های مجری در مورد کتاب محبوبشان پاسخ می‌دهد.

نقد و بررسی بازی Alan Wake؛ کابوسی بی پایان

از این عاشقان مدیوم چه می‌خواهید؟! جز اینکه آن‌ها را بپذیرید و در تفکرات نابشان شریک شوید. به راستی که آلن ویک محصول عشق داستان نویسی یک عاشق دیوانه است! هر چند میان‌پرده‌ها نکته‌ی خاصی ندارند و کارگردانی نیز نمی‌تواند حق مطلب را ادا کند.

در همین راستا، شخصیت پردازی با مشکل مواجه می‌شود. به دلیل انیمیشن‌های ضعیف، ارتباط دیداری به بلوغ نمی‌رسد و من همواره افسوس آن را می‌خوردم که ای کاش این قصه‌ی شاهکار، با میان پرده‌هایی درجه یک همراه می‌شد.

قدم به قدم در بازی قصه می‌شنوید. رادیوها مشاوره‌ی روان شناسانه می‌دهند و سریال‌های شبانه‌ی Night Springs در حال پخش شدن هستند. لحظه‌هایی عموماً سرگرم کننده، که در آخر به چندین غافل گیری عالی هم ختم می‌شوند. بازی به سادگی اجازه‌ی قضاوتی شخصی را به شما می‌دهد و به همان سادگی نیز آن را به چالش می‌کشد! به عبارتی می‌توانید شرلوک هولمز قصه‌ی خود باشید، غرق در ماجرا شوید و با قضاوتی فکورانه، پایان بندی بازی را خود به چالش بکشید! پایان بندی‌ای که تا سال‌ها می‌توان در موردش حرف زد و از تضادهای خلق شده‌اش به نتایج متفاوت رسید.

نقد و بررسی بازی Alan Wake؛ کابوسی بی پایان

برداشت‌های شخصی از عناصر داستانی، لایه‌های بیشتری را به پلات‌های روایی تو در تو می‌دهد. حتی خود آلن هم در تشخیص دنیای خیالی و واقعی به مشکل برمی‌خورد. او به عنوان یک نویسنده در افکارش گم شده و تمامی اتفاقات بازی به نوعی از تخیلات آشفته‌اش سرچشمه می‌گیرند. با این وجود درگیر و دار افکار پر مشغله‌اش و گرفتار در تشخیص عینیت و فرضیت، آلیس را برای لحظه‌ای فراموش نمی‌کند و مهم‌ترین هدف در زندگی‌اش را برگرداندن او از آن دریاچه‌ی جادویی می‌داند.

عناصر روان شناسانه، مدام بازی‌باز را غافلگیر می‌کنند. غافل‌گیری‌هایی به واقع درست، که نه تنها داستان را در اوج نگه می‌دارند بلکه به تعلیقی موفق و خردمندانه ختم می‌شوند. تعلیق در Alan Wake استمراری است. یعنی شما اتفاقات داستانی را از قبل می‌دانید. به وسیله‌ی دست نوشته‌ها و دیگر عناصر موجود در بازی. اما نمی‌دانید چه زمانی و کجا؟ همین تاخیر در رویدادها و آگاهی از اتفاقات آینده، آنچنان اتمسفری بر بازی حاکم می‌کند که بی سابقه است و این فرم نوین روایی در آلن ویک، آن را از دیگر آثار موجود متمایز می‌کند.

بازی در تعریف داستانه چند لایه‌اش، هرگز در جا نمی‌زند، ریتم‌اش را حفظ می‌کند و شخصیت‌ها را نیز دنبال می‌کند. این شخصیت‌ها هرکدامشان، زندگی، دغدغه و روحیات خاص خود را دارند. مثلاً بری به عنوان صمیمی‌ترین دوست آلن، همواره با مزه‌پرانی سعی در عوض کردن فضای بازی دارد یا Rose پیش خدمت معصوم رستوران برایت فالز، از عاشقان داستان‌های آلن است و خود را شیفته‌ی او می‌داند و همچنین Sara مامور FBI، که آلن را باور دارد و احترام زیادی برای او قائل است، به همراه دیگر شخصیتهای موجود در بازی، که همگی قصه دارند، قصه می‌گویند و قصه می‌شنوند.

بطور حتم فرم قصه‌گویی این اثر، تنها در این مدیوم شکل می‌گیرد. بگذریم که نگرش سینمایی خالق‌اش، بازی را تا حد زیادی متفاوت کرده است اما این حقیقت را نمی‌توان کتمان کرد که خلق Alan Wake تنها در هنر هشتم میسر می‌شود. بی شک سم لیک مرزهای قصه نویسی در این هنرصنعت را گسترش داده است و خود را به عنوان یکی از بهترین نویسندگان عصر معاصر معرفی می‌کند. این اتفاق صرفاً به این مدیوم محدود نمی‌شود بلکه به طور کلی می‌تواند حرف‌های بسیاری برای گفتن داشته باشد.

Alan Wake شاهکاری منحصربفرد است و برهانیست از اشتیاق فراوان برای هنری نشان دادن این صنعت دوست داشتنی. من به شدت شیفته‌ی داستان سرایی این بازی هستم و تجربه‌ی آن را هرگز فراموش نخواهم کرد. آلن ویک باید تجربه شود تا اصل و معیاری باشد برای مدیومی که می‌خواهد قصه بگوید.

برداشت دوم؛ امید در بند روشنایی

گیم پلی در Alan Wake، حداقل در دو اپیزود اول قربانی داستان و فضاسازی آن می‌شود. هر چند رفته رفته اوضاع کاملاً بهبود می‌یابد و در سه فصل پایانی به حد عالی خود می‌رسد. بازی با نور و تاریکی تنها شرط در آلن ویک است اما روند خوب و متفاوت بازی به سختی آن را تکراری می‌کند و در کل نمایشی عمیق و سرگرم کننده را ارائه می‌دهد.

روند بازی دو وجه متفاوت دارد که یکی در شب است و دیگری در روز. در فصول روز بیشتر به ماجراجویی می‌پردازید، قصه می‌شنوید و از فضاسازی‌های تماشایی بازی نهایت لذت را می‌برید. اما اصل رویدادهای بازی در شب رخ می‌دهد. کابوس‌های آلن در این وقت است که رنگ و بوی واقعیت به خود می‌گیرند و در قامت موجودات تسخیر شده‌ی تاریکی به سمت او هجوم می‌آورند.

نقد و بررسی بازی Alan Wake؛ کابوسی بی پایان

آلن در مقابله با Takenها، ابتدا باید به وسیله‌ی چراغ قوه تاریکی آن‌ها را بسوزاند و سپس با اسلحه به سمتشان شلیک کند. سلاح‌های بازی نمونه‌های معمول ژانر هستند و تنوع آن‌ها نیز به سادگی کم است. اما طراحی مراحل و گونه‌های مختلف تسخیر شده‌ها، مبارزات را جذاب از کار در آورده و استفاده از انواع ابزارهای نوری از جمله فلش بنگ و منور هم این بخش را پرتکاپو و مهیج نگه می‌دارد.

باید توجه داشت که آلن یک انسان معمولی است و هر لحظه احتمال به خطا رفتن تیرهای‌اش وجود دارد. در این راستا، استرس مد نظر حاکم می‌شود و سیستم منطقی Slow Motion نیز به خوبی کارایی خود را در گیم پلی نشان می‌دهد.

روند بازی کاملاً در خدمت داستان است که ضمن ارائه‌ی جذابیت‌های خاص خود، ملزومات آن را فراهم می‌کند. تعلیق و تاخیر در رویدادها که از مشخصه‌های ژانر روان شناسانه هستند از گیم پلی شروع می‌شود و به تار و پود داستان می‌رسد.

اتمسفر Alan Wake بسیار گیراست و سکوت معناداری که در شب حاکم می‌شود، بازی‌باز را در خود می‌بلعد و لحظه‌ای او را رها نمی‌کند. به همین دلیل ممکن است بارها مسیر اصلی را گم کنید، در این صورت باید امید به روشنایی داشته باشید. چراغ‌هایی که در مسیر آلن هستند، نقطه امنی مناسب برای او هستند و برای لحظاتی جان پناه این نویسنده محبوب می‌شوند. در صورت تمایل نیز می‌توانید از مسیر اصلی خارج شوید و دست نوشته‌ها را بیابید یا برای تکمیل اچیومنت‌های بازی، قهوه‌های پراکنده را جمع آوری کنید.

لیست اچیومنت‌ها فراوان است و بهانه‌ای می‌دهد برای بارها بازی کردن. هر چند داستان بی نظیر این اثر، خود بهترین بهانه برای تجربه‌ی چندین باره‌ی بازی است.

روند بازی گاه با سوژه‌های متفاوتی همراه می‌شود. جایی که تاریکی تمامی اجسام محیط را به کنترل خود در می‌آورد و آن‌ها را بر علیه آلن می‌کند. بهترین کار برای مقابله با این تسخیر شده‌ها، بهره گیری از چراغ قوه و دیگر ابزارات نوری است که در مدت زمانی کوتاه آن‌ها را از بین می‌برد. در همین لحظه‌هاست که فیزیک بازی حسابی خودنمایی می‌کند و از پس برخورد اجسام با یکدیگر به خوبی بر می‌آید.

نقد و بررسی بازی Alan Wake؛ کابوسی بی پایان

به شخصه شیفته‌ی آن لحظاتی هستم که طوفان می‌وزد. در این لحظه‌ها سیلی باد روی علف‌ها و درختان، صحنه‌های برجسته‌ای را شکل می‌دهد که واقعاٌ تماشایی و به یاد ماندنی‌اند. به طور حتم بارها اتفاق می‌افتد که خارج از اراده‌ی خودتان در اطراف قدم بزنید تا از طبیعت بکر بازی لذت ببرید. اما باید مراقب باشید تا از گزند پرندگان تاریکی در امان بمانید.

در برخی از مراحل، پرندگان به سوی آلن یورش می‌آورند و او را با خطراتی تهدیدآمیز روبرو می‌کنند. سناریوهای مرتبط با این مخلوقات، بسیار منطقی و جذاب از کار درآمده‌ و معمولاً قبل از حضورشان به شیوه‌ای هوشمندانه معرفی می‌شوند تا مشکلی برای روبرو شدن با آن‌ها وجود نداشته باشد.

نکته‌ی جالب توجه، یکی از اچیومنت‌های جذاب بازی است که در قبال کشتن 1000 پرنده به دست می‌آید که این خود نشان دهنده‌ی اهمیت ویژه‌ی کابوس‌های آسمانی آلن است.

نقد و بررسی بازی Alan Wake؛ کابوسی بی پایان

گیم پلی فارغ از محدودیت‌های محتوایی، لحظه‌های بدیع و سرگرم کننده کم ندارد. مثلاً غولآخرها با اینکه در طول بازی با روش‌های تکراری نابود می‌شوند و به نوعی از خلاقیت کمی بهره‌مند شده‌اند اما در عوض حضورشان در جای درستی است و از بین بردن آن‌ها حتی با وجود موارد غیرچالشی، لذت‌بخش از کار درآمده است.

عناصر ساده‌ی گیم پلی واقعاً بجا و موفق هستند و برای رسیدن به شاهکار کنونی، بهترین گزینه برای تحقق اهداف کاربردی خالقان به شمار می‌روند. در این میان برای تنوع هر چه بیشتر در بازی، استفاده از وسایل نقلیه هم در مراحل مربوطه وجود دارد که جذابیت‌های خاص خود را به ارمغان می‌آورد.

کنترل ماشین‌ها ساده و روان از کار درآمده و از طرفی برای زیر گرفتن Takenها می‌تواند مهره‌ای کارآمد و ارزشمند باشد! ماشین سواری واقعاً زمینه‌ساز لحظه‌هایی لذت‌بخش است که ضمن قابلیت‌های کاربردی، گذر از فضاهای زیبای بازی را در ذهنتان ثبت می‌کند.

خالقان تلاش زیادی را برای نشان دادن تمام و کمال هنرشان به خرج داده‌اند و به طور حتم در کارشان موفق بوده‌اند. آلن ویک در تعریف هنر و صنعت، نمونه‌ای درخشان است. قصه کیفیتی ممتاز دارد و گیم پلی هم با وجود حداقل محتوا، با اصل و نسب، عمیق و سرگرم کننده است که یقیناً در پیش‌برد کابوس‌های متمایل به واقعیت آلن، گامی محکم برمی‌دارد تا این شاهکار منحصر به فرد، کم و کاستی‌های‌اش به حداقل‌ها نزدیک شود.

نقد و بررسی بازی Alan Wake؛ کابوسی بی پایان

برداشت سوم؛ فضاسازی، اتمسفر و صدایی ماندگار

فضاسازی و جلوه‌های بصری Alan Wake زیبا و ماندگارند و خلق چنین تصاویر پویایی، نشان از توانمندی‌های دغدغه‌محور تیم طراحان دارد. تصاویر پر تحرک و میل هنری فراوان در لحظه به لحظه‌ی بازی نمایان است و فناوری نیز به یاری این مهم آمده است تا حاصل کار چنین دیدنی و تحسین برانگیز باشد.

سکوت معنادار، وزش باد در شب و طراحی‌های هنرمندانه‌ی اتمسفریک، سرشار از توان گرافیکی قدرتمند است که به همراه چشم‌اندازهای فوق‌العاده‌اش در فصول روز، کاری به واقع تماشایی و فارغ از بحث‌های بیهوده‌ی فناوری است. بگذریم که انیمیشن و ضبط حرکات شخصیت‌ها دست کم کیفیت مناسبی ندارد اما در برابر عظمت یکی از زیباترین عناوین نسل هفتم، این نکات آن چنان هم به چشم نمی‌آید.

نورپردازی عالی و فیزیک پیشرفته نیز از نمایش افتخارآمیز این اثر روی کنسول ایکس باکس 360 خبر می‌دهد. بازی با آن جزئیات فراوان بصری‌اش، به سادگی یکی از خیره کننده‌ترین نماهای دیداری در فصول شب را نیز رقم می‌زند.

به طور کلی گرافیک و فضاسازی، کار ارزشمند خالقان را تکمیل می‌کند و در نوع خود چشم‌گیر و منحصر بفرد است. صداگذازی و صداپیشگی نیز می‌درخشند و نقشی سازنده و حیاتی را در خلق اتمسفر بازی ایفا می‌کنند. صداپیشگی با کیفیت تمام شخصیت‌ها به خصوص آلن، نقشی تعیین کننده در کیفیت داستان سرایی این اثر دارد. با اینکه در جریان بازی، موسیقی چندان نقش مهمی ندارد اما قطعات شنیدنی در پایان هر اپیزود، تجربه‌ای لذت‌بخش را به همراه می‌آورند.

نقد و بررسی بازی Alan Wake؛ کابوسی بی پایان

برداشت آخر؛ پایانی که در انتظار آغازی دوباره است

Alan Wake عنوانی بزرگ و بدون شک شاهکار داستان سرایی است. ایراداتی اندک در بازی به چشم می‌خورند که یقیناً خللی در تجربه‌ی ناب آن به وجود نمی‌آورند. فضاسازی ماندگار و گیم پلی با اصالت هم، لحظه‌های کم‌نظیری را خلق می‌کنند.

Alan Wake از آن دست آثاری است که بطور حتم می‌تواند از به یادماندنی‌ترین تجربه‌های هر بازی‌بازی باشد. از آن دست تجربه‌هایی که نمونه‌ای برای‌اش وجود ندارد. بازی حاصل اندیشه‌های نوین است و راهکاری برجسته برای خلق آثاری متفاوت است. اثری پویا و تامل برانگیز، که در گذر زمان بر ارزش‌های‌اش افزوده می‌شود و به سادگی می‌تواند در جهت توسعه‌ی بازی‌هایی از این دست، پیشگامی موثر و قابل اتکا باشد.

امتیاز ساویس‌گیم: 9 از 10

 

نقد و بررسی بازی Alan Wake؛ کابوسی بی پایان

FINAL VERDICT

Alan Wake is a great title and without a doubt a masterpiece of storytelling. There are a few flaws in the game that certainly do not interfere with the pure experience. Lasting atmosphere and original gameplay create unique moments

Alan Wake is one of those works that can definitely be one of the most memorable experiences for any gamer. Such experiences for which there are no examples. The game is the product of new ideas and is a prominent way to create different works. A dynamic and thought-provoking work, which adds value over time and can easily be an effective and reliable pioneer in the development of such games

SavisGame Score: 9 out of 10

 

0 0 رای ها
رأی دهی به مقاله

حسن نصرالهیمشاهده نوشته ها

حسن نصرالهی

زگهواره تا گور دانش بجوی

اشتراک در
اطلاع از
guest
0 نظرات
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه ها