چندی پیش بلومبرگ از در دست ساخت بودن The Last of Us Remake توسط ناتی داگ خبر داد. آن موقع موضع بنده منفی بود و هنوز هم هست. اما در این مقاله قرار است به جنبههای مثبت این اتفاق بپردازیم.
بازسازی یک بازی که عمر آن به یک دهه هم نمیرسد و فروش بالایی را به ثبت رسانده است، چه معنایی دارد؟ اگر اسم این دیوانگی نیست پس چیست؟
صحبتهای بالا موضع بنده و خیلیهای دیگر بود. این صحبتها از زبان شخصی است که علاقهی ویژهای به The Last of Us دارد و اعتراضات شدیدی به دنبالهی ضعیف آن داشت. اما چرا The Last of Us Remake میتواند ایدهی خوبی باشد؟
تصور بازسازی یکی از بهترین بازیهای نسل هفتم با گیم پلی لذتبخش و کیفیت بصری سطح بالای پارت 2 بدون شک اغوا کننده خواهد بود. حتی با وجود اینکه افراد کمی خواهان این بازسازی هستند. در حقیقت شاید حتی تا نسل آینده هم افراد زیادی خواهان The Last of Us Remake نباشند چرا که بازی نسبتاََ جدیدی به حساب میآید و کیفیت آن هنوز هم قابل قبول است.
طبق صحبتهای جیسون شرایر تیم کوچکی در ناتی داگ در حال توسعهی The Last of Us Remake هستند و قرار است گرافیک و گیم پلی نسخهی دوم را به این بازی منتقل کنند. چیزی که مشخص است تغییر گیم پلی و بهروز شدن آن است. درست که گیم پلی پارت 2 تفاوت چندانی با نسخهی اول نداشت ولی همان تغییرات اندک نیز به لذتبخشتر شدن آن کمک کرده بودند.
نکتهای که باید به آن توجه کنیم این است که حجم بالایی از کار بازسازی از قبل انجام شده است. همانطور که در پارت 2 شاهد بودیم اکثر مناطق بازی نخست تحت عنوان فلش بک بازسازی شدهاند و حتی طراحی شخصیتها هم آماده است. عملاً برای اتمام The Last of Us Remake کار زیادی باقی نمانده است. تنها چیزی که نگران کننده است تغییرات داستانی بازی است که امیدواریم برخی چرندیات تبلیغاتی را در نسخهی اول جایگذاری نکنند. چرا که نسخهی اول فاقد این انحرافات بود و داستان پاکی را ارائه میداد. البته پاک با تعریف آخرالزمانی آن.
با اینکه شاید برخی مشتاق تغییرات گرافیکی در The Last of Us Remake باشند اما به نظر من تغییرات گیم پلی میتواند دلچسبتر باشد. هوش مصنوعی بهتر، مبارزات سریعتر و پویاتر و قابلیتهای جدیدی که در پارت 2 اضافه شده بودند میتوانند تجربهی بازسازی نسخهی اول را فوقالعادهتر کنند.
بازی The Last of Us عنوانی بود که مکانیکهای گیم پلی آن به سرعت قدیمی شدند. اگر باور ندارید به سراغ تجربهی مجدد بازی بروید. متوجه خواهید شد که برخی چیزها لذت بازی را گرفتهاند. تغییرات گیم پلی و بهبود مکانیکهای از رده خارج میتواند در کنار داستان بی نظیر قسمت اول یک معجون عالی را شکل دهند.
ساخت The Last of Us Remake میتواند به طرفداران جدید مجموعه که تازه از پارت 2 با آن آشنا شدهاند نشان دهد که داستان یعنی چی و داستان خوب و حرفهای چه تعریفی دارد. هم تراز کردن این بازیهای از لحاظ گیم پلی و گرافیک میتواند مقایسه را برای کاربران جدیدی که فرصت تجربهی بازی نخست در زمان عرضه را نداشتهاند مفید واقع شود.
چیزی که در وهلهی بعد اهمیت پیدا میکند آیندهی این مجموعه است. تنها امید این است که وظيفهی کارگردانی و نویسندگی از شخص دراکمن سلب شود. نویسندهای که کار خود را در نسخهی اول به خوبی انجام داد. اما در پارت 2 با توجه به خروج افرادی چون بروس استرلی کارگردانی هم به او سپرده شد. وظیفهای که به هیچ وجه ظرفیت آن را نداشت و نتیجه این شد که ما شاهد یک داستان تبلیغاتی و شعار زده در پارت دوم شدیم که واقعاً تحملش سخت بود.
البته ایشان در نسخهی اول هم در کنار بروس استرلی کارگردان بودند ولی حرف آخر را بروس میزد و مدیریت خوبی هم روی پروژه داشت. وضعیت بد کارگردانی در پارت دوم همین بس که موجبات کرانچ شدید (کار کردن بیش از حد) و نارضایتی گستردهی کارمندان ناتی داگ شد. اتفاقی که سابقه نداشته است. جالب اینجاست که جایزهی کارگردانی هم به پارت 2 اهدا شد!
مخلص کلام اگر شرایطی که در بالا اشاره کردیم رعایت شود، The Last of Us Remake میتواند ایدهی خوبی باشد. در غیر این صورت انجام ندادن آن بهتر از انجام دادنش است.