مقالات بازی

5 لحظه غم‌انگیز در بازی‌های ویدیویی که تجربه کردیم

بدون شک، بازی‌های ویدیویی لحظات بی‌شماری را برای ما به ارمغان آورده‌اند که هرگز فراموش نمی‌شوند، مهم نیست چقدر بزرگ شویم یا زمان بگذرد. از این لحظات می‌توان به لحظات هیجان‌انگیز و پرشور اشاره کرد که آدرنالین ما را بالا بردند، لحظات کمدی که گاهی ما را به خنده واداشتند و البته لحظات غم‌انگیزی که بسیاری از ما را به دلیل دلبستگی به شخصیت‌ها شوکه یا غمگین کردند و حتی اشکمان را درآوردند، انگار که این شخصیت‌ها خیالی نبودند. این نشان می‌دهد که بازی‌های ویدیویی، مانند فیلم‌ها، بلکه حتی بیشتر از آن‌ها، روی ما تأثیر می‌گذارند. در این مقاله، با غم‌انگیزترین لحظات در بازی‌های ویدیویی از انتخاب ما آشنا خواهید شد.

هشدار: این مقاله حاوی اسپویلرهایی از بازی‌های زیر است:

Red Dead Redemption 2 ،The Last of Us Part II ،Red Dead Redemption 1 ،Marvel’s Spider-Man و Detroit: Become Human.

5- آرتور مورگان در Red Dead Redemption 2

رمز های رد دد 2 و نحوه فعال‌سازی روی پلی استیشن و ایکس باکس آرتور مورگان در حال صحبت کردن

آرتور مورگان یکی از شخصیت‌های نمادین و اسطوره‌ای در دنیای بازی‌های ویدیویی است. هیچ بازیکنی که Red Dead Redemption 2 را تجربه کرده باشد، نمی‌تواند ادعا کند که به این شخصیت وابسته نشده است، چه طرفدار بازی باشد و چه نباشد. آرتور در ساعات اولیه بازی یک جنایتکار خطرناک و قانون‌شکن به نظر می‌رسد که برای باندش، که آن را خانواده خود می‌داند، می‌کشد و دزدی می‌کند. اما با پیش‌رفتن بازی، متوجه می‌شوی که او کاملاً برعکس این است. آرتور یک بعد انسانی دارد که به تو نشان می‌دهد حتی اگر کارهای بدی انجام داده‌ای و در مسیر بسیار نادرستی قدم گذاشته‌ای، هنوز می‌توانی به راه درست بازگردی.

این ویژگی‌های شخصیتی آرتور بود که ما را به او وابسته کرد و باعث شد احساس کنیم او یک شخصیت واقعی است، نه خیالی. از لحظه‌ای که آرتور متوجه می‌شود به بیماری خطرناک سل مبتلا شده است (بیماری‌ای که در آن زمان، مانند سرطان امروزی، درمانی نداشت)، ترس از سرنوشتش او را فرا می‌گیرد و به هر طریقی می‌خواهد گناهان و جنایاتی که علیه افراد بی‌گناه مرتکب شده را جبران کند. کیست که صحنه گفت‌وگوی آرتور با راهبه را فراموش کند، جایی که او از ترسش از مرگ بدون جبران گناهانش می‌گوید و با صدایی لرزان می‌گویید: «I am Afraid» یا «من می‌ترسم».

در لحظات پایانی زندگی آرتور، پیش از مرگش، او تلاش کرد تا بسیاری از چیزها را درست کند تا گناهانش را جبران کند. مهم‌ترین آن‌ها محافظت از جان مارستون و خانواده‌اش و توصیه به او برای دوری از باند به هر قیمتی بود، که نشان‌دهنده رابطه قوی بین آرتور و جان است. پس از آن، او با مایکا (Micah) درگیر شد، چون او مسئول لو دادن مکان باند به دولت بود. اما به دلیل بیماری سل، آرتور نتوانست بر او غلبه کند. با وجود حضور داچ (Dutch)، رهبر باند، او حتی تلاش نکرد به آرتور کمک کند و او را تنها گذاشت. یکی از بهترین شخصیت‌ها در صحنه طلوع خورشید که هرگز فراموشش نمی‌کنیم، از دنیا رفت.

4- شکست کارا و آلیس در عبور به کانادا در Detroit: Become Human

حداقل سیستم مورد نیاز بازی Detroit: Become Human

بازی Detroit: Become Human یکی از آن بازی‌هایی است که مجموعه عظیمی از انتخاب‌ها را به شما ارائه می‌دهد و امکان رسیدن به بیش از ۴۰ پایان مختلف را فراهم می‌کند. این ویژگی باعث می‌شود هر بازیکنی بخواهد بازی را دوباره تجربه کند. من هم همین کار را کردم، اما متأسفانه انتخاب بسیار بدی کردم که باعث شد آلیس و کارا به روشی غیرمعمول، که برای اکثر بازیکنان نمایش داده نمی‌شود، به کانادا برسند.

قبل از اینکه به آن پایان بپردازم، اجازه دهید کمی درباره داستان Detroit: Become Human توضیح دهم. به طور خلاصه، این بازی درباره اعتراضات ربات‌های هوشمند (Androids) علیه سازندگانشان، یعنی انسان‌ها، است که خواستار برابری با انسان‌ها هستند. این موضوع باعث شد آلیس و کارا برای یافتن امنیت و فرار از این هرج‌ومرج به سمت کانادا فرار کنند.

راهی که من انتخاب کردم، استفاده از قایق برای رسیدن به مرز کانادا از طریق رودخانه بود. اما متأسفانه گشت‌های دریایی حضور داشتند که ربات‌هایی را که قصد عبور داشتند، دستگیر یا نابود می‌کردند. آن‌ها آلیس، کارا و لوتر (Luther) که همراهشان بود را شناسایی کردند. تیراندازی شروع شد و لوتر کشته شد. بازی شما را در موقعیت سخت و حساسی قرار می‌دهد که باید لوتر را به رودخانه بیندازید تا وزن قایق سبک‌تر شود، قایقی که چند گلوله به آن اصابت کرده بود. کارا مجبور می‌شود به داخل رودخانه برود تا قایق را هل دهد، که این باعث اختلال در سیستم‌هایش می‌شود.

در نهایت، به کانادا می‌رسید، اما دیگر دیر شده بود. آلیس زخمی شده بود و پس از رسیدن به ساحل کانادا، آخرین کلماتش به کارا این بود: «مامان، دوستت دارم». حالا شما بین ادامه زندگی یا تسلیم شدن مخیر هستید. من انتخاب کردم که ادامه دهم. سفر کارا با صحنه‌ای غم‌انگیز و موسیقی‌ای که اشک‌هایم را جاری کرد، به پایان رسید.

پس از تجربه Detroit: Become Human، با اشتیاق منتظر روزی هستم که انسان‌ها ربات‌های فوق هوشمند بسازند، اما همزمان از این لحظه می‌ترسم، به دلیل درگیری‌هایی که بین انسان‌ها و ربات‌ها ایجاد خواهد شد. اگر Detroit: Become Human را دوست داشتید، می‌توانید بازی‌های Heavy Rain و Beyond: Two Souls از همان استودیو را امتحان کنید.

3- پایان سفر جان مارستون در Red Dead Redemption 1

چرا رد دد ریدمپشن برای کامپیوتر منتشر نمی‌شود؟ red dead redemption pc port john marston

جان یکی از شخصیت‌های فرعی در Red Dead Redemption 2 و یکی از اعضای باند معروف داچ بود که در پایان اتفاقات قسمت دوم از هم پاشید. هر یک از اعضای باند راه خود را رفتند، از جمله جان که مانند آرتور تلاش می‌کرد تا با اصلاح خود، گناهانش از قتل و غارت را جبران کند. هدف او زندگی آرام با خانواده‌اش بود، اما متأسفانه به آنچه آرزو داشت، نرسید. ابتدا به هدف داستان قسمت اول سری معروف Red Dead Redemption می‌پردازیم.

داستان قسمت اول حول محور جان می‌چرخد که می‌خواهد با جبران گذشته‌اش، با خانواده‌اش در آرامش زندگی کند. دولت در آن زمان که آمریکا پر از باندهای قانون‌شکن بود، کنترل خود را بر کشور تشدید کرده بود. مأمور ادگار راس (Edgar Ross) همسر و پسر جان را گروگان گرفت تا او را وادار کند اعضای باقی‌مانده باند داچ را نابود کند و خانواده‌اش را آزاد کند.

راس از جان خواست که ابتدا بیل ویلیامسون (Bill Williamson) و خاویر اسکوئلا (Javier Escuella)، دو عضو باند که جان آن‌ها را مانند برادر خود می‌دانست، را بکشد. جان برای آزادی خانواده‌اش پذیرفت و شاید دلیل دیگرش این بود که آن‌ها در آخرین سرقت ناموفق باند، او را رها کرده بودند تا بمیرد. جان به مخفیگاه بیل ویلیامسون رفت، اما او به مکزیک فرار کرد. در مکزیک، جان خاویر را دستگیر کرد و به راس تحویل داد و بیل را کشت.

پس از انجام خواسته‌های راس برای آزادی خانواده‌اش، راس یک درخواست نهایی از او داشت: نابود کردن داچ، رهبر باند، که باندی از سرخ‌پوستان تشکیل داده بود. جان محل اختفای داچ را پیدا کرد و پس از درگیری‌هایی با او، در کنار لبه یک کوه با هم صحبت کردند. داچ به جان فرصتی برای کشتنش نداد و خودش از لبه کوه خودکشی کرد.

جان فکر می‌کرد کار تمام شده و می‌تواند در آرامش زندگی کند، همان‌طور که راس به او قول داده بود. اما در کمال تعجب، راس پیمان را شکست و همراه گروهی از مأموران مخفی به مزرعه جان حمله کرد. جان همسر و پسرش را فراری داد و به‌تنهایی با آن‌ها روبه‌رو شد. او تلاش کرد جان سالم به در ببرد، اما بارانی از گلوله‌ها به سمتش شلیک شد و داستان یکی از بهترین شخصیت‌هایی که با او زندگی کردیم، به پایان رسید.

2- مرگ عمه می پارکر در Marvel’s Spider-Man

سیستم مورد نیاز برای اجرای بازی Marvel’s Spider-Man Remastered کاور بازی مرد عنکبوتی جدید

یکی از پایان‌های تراژیک برای من، در یکی از بهترین بازی‌های انحصاری پلی‌استیشن و یکی از بهترین بازی‌های ابرقهرمانی، یعنی Marvel’s Spider-Man، رخ داد. داستان این بازی حول پیتر پارکر و ماجراهایش می‌چرخد. پیتر تمام اعتمادش را به اتو اکتاویوس (دکتر اختاپوس) گذاشته بود، اما او به یک شرور تبدیل شد و سمی را در سطح شهر پخش کرد که باعث بیماری برخی افراد، از جمله عمه می، شد.

پیتر مجبور شد با کسی که به او اعتماد کامل داشت، یعنی اتو اکتاویوس، روبه‌رو شود تا پادزهر این سم را به دست آورد. پس از به دست آوردن پادزهر، به بیمارستان رفت تا عمه‌اش را نجات دهد، اما پزشک به او گفت که برای تولید نسخه‌های بیشتری از پادزهر به زمان بیشتری نیاز دارند و اگر آن را برای عمه‌اش استفاده کند، چیزی برای بقیه مردم باقی نمی‌ماند.

در آن لحظه، پیتر در دوراهی سختی قرار گرفت: نجات عمه‌اش یا نجات مردم شهر با فدا کردن عمه‌اش. پیتر نمی‌دانست چه کند، اما مشخص شد که عمه‌اش از ابتدا می‌دانست پیتر همان مرد عنکبوتی است. او در حالی که در آستانه مرگ بود، به پیتر گفت: «ماسکت رو بردار، می‌خوام چهره برادرزاده‌ام رو ببینم». این آخرین کلمات عمه بود. پیتر نتوانست عمه‌اش را نجات دهد و تصمیم گرفت برای نجات مردم شهر ریسک کند. به این ترتیب، عمه می از دنیا رفت.

اگرچه پایان Marvel’s Spider-Man خوشحال‌کننده بود، اما این لحظه روی بسیاری از بازیکنان، از جمله من، تأثیر عمیقی گذاشت. عمه می یکی از محبوب‌ترین شخصیت‌های بازی بود.

Marvel’s Spider-Man به‌صورت انحصاری کنسولی برای پلی استیشن 4 و 5 در دسترس است، برای PC هم منتشر شده.

1- پایان وحشتناک جوئل میلر در The Last of Us Part II

الی جوئل ابی لست اف اس 2 5 بازی خوب که داستان بدی دارند
الی جوئل ابی لست اف اس 2 5 بازی خوب که داستان بدی دارند

قسمت دوم The Last of Us یکی از جنجالی‌ترین بازی‌ها از زمان انتشارش تا به امروز است، به دلیل ایدئولوژی‌هایی که کارگردان بازی به بازیکنان تحمیل کرد. اما اینجا نیامده‌ام درباره ایدئولوژی‌ها صحبت کنم، بلکه درباره پایان بدی که کارگردان برای یکی از بهترین شخصیت‌های بازی‌های ویدیویی انتخاب کرد.

دلیل علاقه‌ام به جوئل به خاطر قسمت اول The Last of Us است، به‌خصوص رابطه او با الی. الی برای جوئل مثل دخترش سارا بود. در ابتدا می‌خواست از شرش خلاص شود، اما بعداً مثل دختر خودش از او دفاع کرد. این رابطه پدر و دختری در قسمت اول برایم بسیار جذاب بود.

در قسمت دوم، فقط چند ساعت پس از شروع بازی، جوئل، ابی را از دست زامبی‌ها نجات می‌دهد و به محل دوستان ابی می‌روند. به نظر می‌رسد آن‌ها قصد نابودی جوئل را دارند. دوستان ابی خودشان را معرفی می‌کنند و از جوئل نامش را می‌پرسند. جوئل با سادگی تمام نامش را می‌گوید، در حالی که کسی که قسمت اول را بازی کرده باشد، می‌داند جوئل این‌قدر ساده‌لوح نیست که نامش را به غریبه‌ها بگوید.

ناگهان تیری به پای جوئل شلیک می‌شود. برادرش تامی سعی می‌کند کمک کند، اما دوستان ابی جلوی او را می‌گیرند. جوئل از شدت شلیک روی زمین می‌افتد و ابی به خاطر انتقام مرگ پدرش در قسمت اول، با چوب گلف به طرز وحشیانه‌ای به جوئل حمله می‌کند. پس از چند ضربه پیاپی، جوئل در مقابل چشمان الی که دیر رسیده بود، کشته شد.

این لحظه برایم شوکه‌کننده بود. چطور می‌توان جوئل، یکی از محبوب‌ترین شخصیت‌های بازی‌های ویدیویی، را به این شکل وحشتناک کشت؟ البته که برای جوئل غمگین شدم، اما پس از چند ساعت بازی، این موضوع را فراموش کردم و به اندازه شخصیت‌های دیگر برایش غصه نخوردم.

در پایان

بازی‌های ویدیویی شخصیت‌های به‌یادماندنی و لحظات غم‌انگیزی را به ما ارائه کرده‌اند که نمی‌توان آن‌ها را فراموش کرد. برخی از این لحظات اشکمان را درآوردند و برخی ما را به شدت گریاندند. نمی‌توانم تمام لحظات غم‌انگیز شخصیت‌های بازی‌های ویدیویی را فهرست کنم، چون تعدادشان بسیار زیاد است. این‌ها غم‌انگیزترین لحظات از دیدگاه نویسنده بودند و ممکن است با نظر شما متفاوت باشند.

حال نوبت شماست تا غمگین ترین لحظات بازی ها را با ما به اشتراک بگذارید.

رضا خلف چعباوی

به نام خدا - سلام، سابقه‌ی نوشتن بیش از 3000 مطلب گیمینگ و نویسندگی در بزرگ‌ترین سایت‌های ایران. بازی‌های مورد علاقه: Metal Gear Solid 3، سری Devil May Cry، فرنچایز Yakuza: Like a Dragon و Gravity Rush. ایمیل کاری: khc.reza@gmail.com

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا