(به قلم دکتر بهزاد کریمی)
من و سایر طرفداران کنسول PS2 روزهای سختی را برای عرضهی عنوان Resident Evil 4 روی محبوبترین کنسول تاریخ سپری کردیم. قراردادی با شرکت نینتندو امضاء شده بود و میکامی پایش را در یک کفش کرده بود که اگر بازی به غیر از کنسول گیم کیوب روی کنسول و به طور کلی پلتفرمی دیگر عرضه شود سرش را خواهد زد!
تبلیغات Resident Evil 4 را در شبکههایی چون گیم نتورک و گیم وان را یادم هست و به طرز فجیعی دچار هیجان بودم! اما نمیدانستم که آن زمان استاد گرانقدر چنین فکر شیطانی را در سر دارند. و گفتهاند که بازی فقط برای کنسول گیم کیوب عرضه میشود!
در نهایت در ماه اکتبر شاهکار هنرصنعت بازی روی کنسول محبوبم PS2 عرضه شد. وای! چه بازیای، چه شاهکاری و چه حال و هوای تازهای در هنرصنعت بازی! واقعاً اغراق نیست اگر بگویم نقطه اوج هنرصنعت بازی Resident Evil 4 است. بدون شک میتوان هنرصنعت بازی را به قبل و بعد از Resident Evil 4 تقسیم کرد!
بعد از Resident Evil 4 گویی هنرصنعت دچار یک پیشرفت صد ساله شده بود. بعد از این همه سال مقالاتی راجع به بازی نوشته میشود و میگویند چرا Resident Evil 4 بی همتاست؟! سوالی که پاسخ به آن را باید در شگفت انگیز بودن بازی پیدا کرد. در همین وبسایتهای فارسی زبان بارها دیدهام که صحبت از تمام کردن 40 بار یا 50 بار بازی بوده است! بیایید رو راست باشیم. کدام بازی است که اینقدر تکرار پذیری داشته باشد؟ هر بار که بازی میکنیم گویی با یک بازی جدید طرف هستیم.
نخستین تغییر بزرگ
نخستین تغییر بزرگ در قسمت چهارم سری، گیم پلی بازی بود. گیم پلیای که حالا به عنوان یک استاندارد برای عناوین اکشن ماجراجویی و شوتر سوم شخص شناخته میشود. اولین نکتهای که در گیم پلی Resident Evil 4 به چشم میآید دوربین بازی است. دوربین روی شانهای که به بهتر شدن بخش اکشن در قسمت چهارم و جذاب شدنش کمک فراوانی کرد.
اکشن بازی در این نسخه یک جهش بزرگ نسبت به عناوین کلاسیک مجموعه داشت. و به شدت لذت بخش و در عین حال چالش برانگیز است. اما از دوربین و بخش اکشن بازی که هر چند با عناوین کلاسیک سری شباهتی ندارد که بگذریم میتوان رگههایی از عناصر گیم پلی کلاسیک سری نظیر عدم حرکت در هنگام تیراندازی (هر چند امروز دیگر جایگاهی ندارد) و کند بودن حرکت کردن شخصیت بازی و مدیریت آیتمهای بازی اشاره کرد.
مدیریت آیتمهای بازی بر خلاف قسمت پنجم فرانچایز که به یک مدیریت آیتم ساده و سطحی بسنده کرده بود، در قسمت چهارم میکامی مدیریت بازیباز را به چالش میکشید. اگر هیچ کدام از بخشهای Resident Evil 4 تناسبی با گذشته سری نداشته باشد، بدون هیچ شک و تردیدی مدیریت آیتمها کاملاً به سبک عناوین قدیمی سری شما را به چالش خواهد کشید. و کاملاً به آن وفادار است.
اما نقطه اوج بازی در بخش گیم پلی، مبارزه با غولآخرهاست. فرانچایز Resident Evil علاوه بر تاثیر عمیق در هنرصنعت بازی به چیزهای مختلفی شهرت دارد که یکی از آنها داشتن غولآخرهای متنوع و به یادماندنی است. Resident Evil 4 هم از این قاعده مستثنی نیست و راه عناوین کلاسیک سری را ادامه میدهد. از جک کراوزر تا سدلر، از سالازار تا مندز، از نهنگ داخل آب تا آن گوریل غول پیکر، همگی نشان دهندی قدرت Resident Evil 4 در بخش غولآخرهاست.
هر غولآخر روش مبارزه خاص خود را نیز دارد. و بعضی از آنها در حد بهترینهای تاریخ هستند. شاید با من هم عقیده باشید که بهترین غولآخر بازی که به عقیدهی نگارندهی مطلب بهترین مبارزهی تن به تن در یک بازی ویدیویی است، مبارزه با جک کراوزر میباشد. یک شخصیت منفی عالی و مصمم در رسیدن به اهدافش که تقریباً در اواخر بازی با قهرمان داستان ما یعنی لیان روبرو میشود.
بخش اول که با QTE دنبال میشود واقعاً زیبا و به یادماندنی کار شده است. و در قالب یک میان پردهی سینمایی است. اما بخش دوم آن که در قالب گیم پلی میباشد هم نظیر ندارد. و از بهترین غولآخرهای هنرصنعت است.
طراحی مراحل پیشرو
نکتهای را که باید در عنوان Resident Evil 4 درنظر داشت و آن را از دلایل ماندگار شدن بازی دانست طراحی مراحل بازی است. شروع بازی واقعاً استثنایی است. در کمتر از چند ثانیه همه چیز به هم میریزد. لیانی که فقط در پی پاسخ به یک سوال وارد دهکده میشد حالا باید با دستهای از گانادوسهای وحشی مبارزه کند. این مبارزه تا به صدا درآمدن ناقوس کلیسا ادامه پیدا میکند و مغز هنگ کردهی ما میپرسد چه شد؟! برای اثبات حرف من کافی است سری به فهرست بهترین افتتاحیههای تاریخ هنرصنعت بزنید تا متوجه شوید اغلب سایتها آن را بهترین افتتاحیهی تاریخ میدانند.
بعد از افتتاحیهی استثنایی بازی باید به کلیت مراحل بازی اشاره کرد. طراحی مراحل تنوع بسیار بالایی دارند. پس از دهکده که میتوان آن را بهترین بخش طراحی مراحل بازی دانست به یک قلعه، یک زندان و چند محیط دیگر میرسیم. که همگی عالی کار شدهاند. اما آن قدرت دهکده را ندارند.
نکتهی دیگر در بحث طراحی مراحل Resident Evil 4 این است که نسبت به عناوین قبلی مجموعه با محیطهای نسبتاً بزرگتر و بازتری طرف هستیم. اما میدان دید محدود و ویژگیهای کنترلی لیان (مثل کند حرکت کردن یا نچرخیدن در هنگام حرکت) باعث شده بود که همچنان حس یک محیط بسته و احساس ترس و دلهره به بازیباز دست بدهد.
از نکات جالب بازی در طول مراحل آن میشود به مبارزه با گانادوسها و مواجهه شدن با خطرات بمختلف اشاره کرد. که میتوان از تاکتیکهای مختلفی برای رویارویی با آنها استفاده کرد. میتوانیم همان موقع هدشاتشان کنیم، میتوانیم با تیراندازی به پایشان و زدن یک حرکت آکروباتیک کارشان را تمام کنیم. میشود با چاقو به آنها حمله کرد. و یا کلاً از جایی بالا رفت و تار و مارشان کرد. شاید یکی از دلایل تکرار بازی همین برخورد لذت بخش با این موجودات دیوانه باشد.
داستان منحصر به فرد
اما از گیم پلی، طراحی مراحل و غولآخرهای بازی که بگذریم به داستان بازی میرسیم. جایی که بعد از تغییرات گیم پلی، بیشترین محل بحث و گفتگو بین هوارادان مجموعه بوده است. داستان Resident Evil 4 بسیار هوشمندانه انتخاب شده است و دارای دو لایه است.
لایهی اول به فرقهی مذهبی لوس ایلامینادوس و تفکرات شخص سدلر میپردازد. و لایهی دوم بازی به شخصیت افسانهای مجموعهی رزیدنت ایول یعنی آلبرت وسکر و اهدافش برای رسیدن به انگل لاس پلاگاس و از همه مهمتر شخصیت مرموز ایدا وانگ و آن سازمان مجهولی که ایدا برایش کار میکند، میپردازد.
هر چند تغییر فضای داستان بازی به یک فضای مذهبی و تا حدی سیاسی باعث شده است که عدهای از طرفدران سری رزیدنت ایول، داستان Resident Evil 4 را به بی ربط بودن به کل سری متهم کنند، اما با در نظر داداشتن لایهی مهمتر داستان یعنی آلبرت وسکر و همچنین ایدا وانگ میتوان گفت که داستان بازی سرآغازی برای یک سه گانه بوده است. که متأسفانه یا خوشبختانه با جدایی میکامی از کپکام داستان ناتمام ماند.
البته اینکه داستان بازی با گذشتهی سری به خصوص آن پیشینهی غنی مجموعه ارتباط چندانی ندارد را نمیتوان رد کرد. اما چیزی که میکامی هوشمندانه انتخاب کرده ارتباط داستان قسمت چهارم با شخصیتهای محبوب و پیشین سری هست که باید میکامی را بابت همچین پیوند مبارک و فوق العادهای ستود.
جدا از داستان، نحوهی روایت Resident Evil 4 یک کلاس درس برای سایر سازندگان است. میان پردههایی که به شکل دیدنی و هنرمندانه با شخصیتهایی جذاب و خوب پرداخت شده روایت میشود. رزیدنت اویل 4 در زمینهی روایت داستان یک تحول برای سبک وحشت و بقا بود.
تا قبل از Resident Evil 4 روایت داستان از طریق میان پردههای نسبتاً طولانی به سبک متال گیری! در ژانر ترس نداشتیم. چیزی که در قسمت پنجم مجموعه به اوج خود رسید. دوستداران فرانچایز رزیدنت ایول حتماً میان پردههای قسمت پنجم را به یاد دارند.
گرافیک انقلابی و مرغهای طبیعی
در عصر حاضر صحبت کردن در رابطه با گرافیک Resident Evil 4 سخت است. در روزگاری هستیم که عناوینی چون رد دد 2 و لست اف اس پارت 2 منتشر میشوند. با این همه گرافیک رزیدنت اویل 4 در زمان خود انقلابی بود. جزئیات بالای شخصیتها و محیطهای بازی، کیفیت بافتها، انیمیشنهای بازی، لیپ سینکها (هماهنگی بین صدا و لب) و در نهایت مرغهای بازی که تا آن زمان طبیعیترین مرغ های هنرصنعت بازی بودند! (مدتها مشغول فکر کردن به مرغهای دهکده بودم) از گرافیک رزیدنت ایول 4 یک هیولا ساخته بود. حتی اگر الان هم بازی را انجام دهیم شاید برخی از نکات گرافیکی بازی نظیر انیمیشنهای تیر خوردن گانادوس ها موجب حیرتمان شود.
موسیقی همراه
شاید موسیقی بازی Resident Evil 4 در سطح عناوینی چون The Evil Within 2 یا Silent Hill 2 نباشد، اما با فضای بازی کاملاً هماهنگ است. موسیقی رزیدنت 4 بازیباز را در موقعیتهای مختلف به خوبی همراهی میکند. و کاملاً در انتقال فضا و سکانسهای مختلف بازی به بازیباز کمک شایانی می کند.
کافی است تا موسیقی متن صحنهی جان دادن سرا را در ذهن مرور کنیم. دیگر مواردی که به بخش صدا مرتبط میشود بخش صداگذاری محیط و اسلحهها و صدا پیشگی شخصیتهاست. مثل دیگر عناوین مجموعه این قسمت بی نقص و شاهکار است. کافی است تا یاد صداهای عجیب و غریب گانادوسها یا اره برقی بیفتیم یا وزش باد و صدای هولناکی که از حرکت کردن شاخ و برگهای درختان ایجاد میشود را به یاد بیاوریم. صداپیشگی شخصیتها به خصوص سدلر و جک کراوزر عالی هستند. لحن مریض و دیالوگهای این شخصیت (سدلر) از بهترینهای کل سری رزیدنت ایول است. و آن را در زمرهی یکی از بهترین شخصیتهای منفی سری رزیدنت و صنعت بازی قرار میدهد.
?What’re ya buyin
از همه چیز بازی صحبت کردیم. بگذارید تا در پایان مطلب از فروشندهی Resident Evil 4 هم حرفی بزنیم. این هم یکی دیگر از ابتکارات میکامی در قسمت چهارم بود. ظاهر جذابش در کنار دیالوگهای بانمکش، کور سوی امیدی در دل دنیای دیوانه و وحشتناک بازی بود! به قول یکی از دوستان در نقد و بررسیاش از بازی، “خداوند ایشان را در پناه خود حفظ کنند!”
Resident Evil 4؛ شاهکاری که پدرخوانده را جاودانه کرد
بحث راجع به Resident Evil 4 زیاد است. اما نه وقت کافی هست و نه حوصله فراوان. با این همه اما از نظر من رزیدنت ایول 4 بهترین بازی تاریخ و جزء 5 بازی تاثیرگذار تمام دوران است. عنوانی که از راکستار تا کن لوین، از ناتی داگ تا سانتامونیکا، از راکستدی تا کلیف بلزینسکی از آن الهام گرفتهاند. با این همه واجب نیست تا ایستاده برای این بازی و سازندهی نابغهاش دست بزنیم و هزاران بار تحسینش کنیم؟ چرا واجب است!