نقد و بررسی بازی Ghost of Yotei
استودیوی Sucker Punch Productions، تیمی که با اثر هنری بینظیرش، Ghost of Tsushima، جایگاهی ویژه در قلب گیمرها به دست آورد، اکنون با Ghost of Yotei بازگشته است. این جواهر انحصاری برای کنسول پلیاستیشن ۵، قرار است در چند روز آینده منتشر شود. با نردیک شدن به موعد عرضه بازی، بزرگترین پرسش در میان گیمرها این بود: آیا این استودیو میتواند بار سنگین انتظارات را به دوش بکشد و تجربهای درخور شاهکار پیشین خود ارائه دهد؟
پس از تجربهای عمیق از این بازی، میتوانیم با اطمینان بگوییم: Ghost of Yotei نهتنها این نگرانیها را با موفقیت پشت سر میگذارد، بلکه استانداردهای داستانسرایی در بازیهای جهانباز را بازتعریف کرده و خود را بهعنوان مهمترین اثر هنری خلقشده توسط استودیوهای سونی در این نسل تثبیت میکند.
داستان: شبح یوتِی، خاکستر گینکو و برفهای شمال

در دورافتادهترین نقطه شمالی ژاپن، جایی که آسمان با قله سرد کوه یوتِی هممرز میشود، خورشید نه برای گرما، بلکه برای نمایان کردن سرمایی که سرزمین وحشی «ایزو» را در بر گرفته، طلوع میکند. در سال ۱۶۰۳، در آستانه سپیدهدم عصر «ایدو» که نوید صلح میداد، «آتسو» در زمستانی بیپایان زندگی میکند. او نه قهرمان است، نه سامورایی پایبند به کدهای شرافت، و نه نینجایی که در سایهها پنهان میشود. او تنها یک «شبح» است؛ بازماندهای از انسانیت، که خاطره آتش او را تعقیب میکند و فهرستی از شش نام او را به پیش میراند.
زخمی که التیام نمییابد: شمشیری در تنه درخت
شانزده سال پیش، «آتسو» هنوز شبح نبود؛ او کودکی بود که صدای خندههایش در سایه درخت مقدس گینکو طنینانداز بود. اما در یک شب، این سایه به کفنی تبدیل شد. «شش نفر از یوتِی»، گروهی از هیولاهایی در قالب انسان، از راه رسیدند و دنیای او را به جهنم بدل کردند. آنها نهتنها خانوادهاش را کشتند، بلکه اجساد سوخته آنها را به شاخههای همان درخت آویختند، گویی قربانیای شیطانی تقدیم میکردند.
آتسو را برای مرگی تدریجی رها کردند، در حالی که با تیغه کاتانا به تنه همان درخت میخکوب شده بود و خاکستر خانوادهاش همراه با برگهای طلایی گینکو در باد پراکنده میشد. اما آتسو نمرد. کودکی درون او مرد، و از دل آن فاجعه، شبح زاده شد. شمشیری که ابزار شکنجهاش بود، حالا بخشی از وجود اوست؛ تکهای از گذشته دردناکش و تیغهای تشنه انتقام.
سفر آتسو، جستوجوی عدالت نیست، بلکه سفری تاریک در مسیر انتقام است. هر سپیدهدم و هر غروب، با زمزمه نامهای آنها بیدار میشود؛ دعایی از نفرت که او را زنده نگه میدارد:
- مار: قاتلی که با فریب و خیانت میکشد.
- اونی: شیطانی که از قدرت بیرحم و تخریب لذت میبرد.
- کیتسونه: روباهی زیرک که قلبها و ذهنها را بازیچه خود میکند.
- عنکبوت: با صبری مرگبار، تارهای توطئه میتند.
- اژدها: نماد قدرت و نفوذی شکستناپذیر.
- لرد سایتو: مغز متفکر، مردی که دستور خاموش کردن خورشید زندگیاش را صادر کرد.
اینها صرفاً دشمن نیستند؛ آنها تجسم هر آنچه آتسو از دست دادهاند: اعتماد، امنیت، معصومیت و آینده. نابودی آنها صرفاً یک هدف نیست، بلکه تنها دلیل وجود اوست.
فراتر از انتقام: ذوب شدن یخهای قلب شبح

آتسو در حالی که در گستره وسیع و بیقانون ایزو به دنبال شکارش میگردد، درمییابد که زندگی از میان شکافهای دنیای یخزدهاش رخنه میکند. در این سرزمین بیرحم، با روحهای گمشده دیگری روبهرو میشود: کشاورزان ستمدیده، جنگجویان تبعیدی و بیگناهانی که برای بقا در جهانی خشن تلاش میکنند.
اینجاست که مبارزه واقعی آغاز میشود. هر رابطه جدیدی که شکل میگیرد، هر متحدی که بهطور غیرمنتظره دست یاری دراز میکند، چالشی مستقیم برای باور تاریکی است که زندگیاش را هدایت میکند. آتسو شروع به پرسیدن سؤالی میکند که از مرگ برایش ترسناکتر است: «بعد از کشتن آخرین آنها، من چه کسی خواهم بود؟» آیا سکوتی که پس از مرگشان باقی میماند، خلأ عظیم روحش را پر خواهد کرد یا او را تهیتر خواهد ساخت؟
داستان Ghost of Yotei درباره موفقیت انتقام نیست، بلکه درباره هزینه گزاف آن است. این سفری است برای کاوش این پرسش که آیا انسانی کاملاً شکسته میتواند خود را بازسازی کند؟ آیا دستی که جز شمشیر چیزی را نشناخته، میتواند بذر امید را بکارد؟
زیر نگاه خاموش کوه یوتِی، آتسو با سرنوشتش روبهرو میشود. نبرد نهایی نه با لرد سایتو، بلکه با شبح درون اوست؛ با دختری کوچک که به درخت گینکو میخکوب شده بود. او باید انتخاب کند: یا خاکستری باقی بماند که گذشته آن را حمل میکند، یا جرقهای شود که آیندهای نو را در برفهای شمال روشن میکند.
نقد داستان

این بازی با انتخاب جسورانه یک جنگجوی زن بهعنوان شخصیت اصلی، روایتهای سنتی تاریخ ژاپن را به چالش میکشد، بهویژه در دوره «ایدو» که پس از پایان جنگهای «سِنگوکو» بود و تصویری مردانه از جنگجویان بر آن غالب بود. این انتخاب صرفاً یک تغییر ظاهری نیست، بلکه پایهای برای گفتوگویی عمیقتر درباره ماهیت قدرت و قهرمانی فراتر از چارچوبهای مرسوم است.
در هسته این تجربه، خشم تند و گاه غیرمنطقی قهرمان داستان نه بهعنوان تقلیدی سطحی از الگوهای مردانه خشن، بلکه بهعنوان تجسمی هنری از مبارزه درونی او با میراث فرهنگیای ارائه میشود که قدرت را صرفاً به مردانگی پیوند میدهد. این مبارزه را میتوان سفری برای خودشناسی دانست که نیازمند شکستن قالبهای از پیش تعیینشده است. قدرت واقعی نه در پذیرش ویژگیهای یک جنس به قیمت کنار گذاشتن دیگری، بلکه در توانایی خلق هویتی منحصربهفرد است که فراتر از کلیشههای جنسیتی میرود.
با این حال، این رویکرد درهای تفسیرهای پیچیدهتری را باز میکند. برخی ممکن است معتقد باشند که پذیرش ویژگیهای بهاصطلاح «مردانه» توسط شخصیت برای حل تعارضش، در حقیقت تعریف قدرت زنانه بر اساس معیارهای مردانه است و این فرصت کاوش اشکال مستقل و بدیع قدرت زنانه را از دست میدهد.
از این منظر، بازی بهطور کامل از الگوهای قدیمی فراتر نرفته، بلکه آنها را در قالبی جدید بازتولید کرده است. این موضوع بحث را باز میگذارد که آیا بازی واقعاً در ارائه ایده فلسفی عمیقی که به دنبال آن است موفق بوده یا صرفاً پرسشهای مهمی را مطرح کرده بدون ارائه پاسخهای کامل.
جهتگیری هنری

Ghost of Yotei رویکردی هنری و منحصربهفرد را در پیش گرفته که میتوان آن را «واقعگرایی شاعرانه» نامید. این بازی به دنبال بازسازی دقیق تاریخ فئودالی ژاپن نیست، بلکه آن را با الهام از شکوه سینمای کلاسیک ژاپنی، بهویژه آثار آکیرا کوروساوا، و زیباییشناسی هنر «اوکییو-اِه» بازآفرینی میکند. هدف، فراتر رفتن از دقت تاریخی و رسیدن به جوهره عاطفی و زیباییشناختی آن است.
این رویکرد در پالت رنگی جسورانه و پرجنبوجوش بازی نمود پیدا میکند. بهجای واقعگرایی کمرنگ، بازی ما را در دشتهای وسیع زرد طلایی و ارغوانی درخشان غرق میکند و هر صحنه را به تابلویی هنری تبدیل میکند که چشمها را آرامش میبخشد. این بافت رنگی با استفاده دراماتیک از نور و سایه بهعنوان ابزاری روایی تکمیل میشود؛ مانند پرتوهای خورشید که از میان شاخههای درختان نفوذ میکنند (که در ژاپنی به «کومورِبی» معروف است)، چشمان بازیکن را هدایت کرده و به جهان عمق و رمزآلودی میبخشد.
مهمتر اینکه طبیعت در این بازی صرفاً یک پسزمینه نیست، بلکه شخصیتی زنده و پویاست. عنصر «باد راهنما» بهترین تجسم این فلسفه است. باد نهتنها بهصورت مکانیکی بازیکن را هدایت میکند، بلکه بهعنوان همراه و قطبنمای طبیعی او عمل میکند و با حرکتش برگهای درختان را به پرواز درمیآورد و چمنزارها را به رقص میکشاند. این بازنمایی، احترام فرهنگ ژاپنی به طبیعت را منعکس میکند و آن را به بخشی جداییناپذیر از تجربه بازی تبدیل میکند.
این عناصر هنری از طریق ترکیب بصری دقیقی که از زبان سینما الهام گرفته، قدرت خود را به دست میآورند. نماهای پانورامیک گسترده که شخصیت کوچک را در برابر جهانی عظیم قرار میدهند، عظمت ماجرا و ناچیز بودن فرد در برابر آن را برجسته میکنند. رابط کاربری مینیمال نیز تمرکز کامل را بر زیبایی بصری حفظ میکند و هر نما را در مرکز توجه قرار میدهد.
در نهایت، جهتگیری هنری Ghost of Yotei به دنبال ارائه یک گزارش تاریخی نیست، بلکه میخواهد حسی انطباعی (ایمپرسیونیستی) از روح ژاپن فئودالی را بیدار کند، همانگونه که در داستانهای جاودان تصور میشود. هر صحنه در این بازی بهگونهای طراحی شده که یک تابلوی هنری متحرک و یک شات سینمایی فراموشنشدنی باشد، و تجربه را از یک «بازی زیبا» به سفری بصری و غوطهورکننده تبدیل میکند.
نگاهی به گیمپلی

در Ghost of Yotei، به زمستانی طولانی سفر میکنیم، جایی که برف همهچیز را در سکوتی سرد میپوشاند و مرگ در هر کوچهای کمین کرده است. اینجا آتسو فولاد و ارواح را جمع میکند و درمییابد که انتقام ممکن است نیازمند پوشیدن جامهای جدید از سایهها باشد. سیستم مبارزه نهتنها بهبود یافته، بلکه تجربهای پویاتر، پاسخگوتر و چالشبرانگیزتر در سطوح مختلف ارائه میدهد:
خداحافظی با سیستم قدیمی
از زمان معرفی سیستم مبارزه، مشخص شد که یکی از پایههای اصلی Tsushima، یعنی سیستم «حالت نبرد» (Stances)، تقریباً کنار گذاشته شده و جای خود را به موارد زیر داده است:
- سلاحهای متنوع: خنجر بلند (اوداچی)، نیزه (یاری)، کوساریگاما، کاتانای معمولی و سلاحهای دوگانه. هر سلاح ویژگیهای خاص خود را دارد: وزن، برد و سرعت حرکت متفاوت.
- تغییر در میدان نبرد: شما مجبور نیستید در طول مبارزه به یک سلاح پایبند بمانید. میتوانید بسته به نوع دشمن، موقعیت، محیط و حتی پس از گم کردن یا از دست دادن سلاح، بین سلاحها جابهجا شوید.
این تغییرات، مبارزه را به رقصی تبدیل میکند که هرگز تکراری نمیشود و با هر دشمن، هر میدان و هر تهدید، ریتمش تغییر میکند.
چالشها
- تنوع و تاکتیک: بازیکن به یک موضع برای هر دشمن محدود نیست، بلکه با سلاحهای متنوع و تاکتیکهایی روبهروست که نیازمند خوانش موقعیت، واکنش سریع و تغییر سبک هستند.
- حس خطر و وحشت: از دست دادن سلاح در برابر دشمنان بزرگ، خطر را افزایش میدهد، بهگونهای که هر ضربه حساس است و نه صرفاً فشار دادن یک دکمه.
- منحنی یادگیری دشوار: بازیکنانی که به حالت های نبرد ثابت عادت دارند، ممکن است در تغییر سریع سلاحها یا واکنش به از دست دادن سلاح دچار مشکل شوند.
- تعادل سلاحها: اگر برخی سلاحها بیش از حد قدرتمند باشند، ممکن است بازی به یک سبک غالب متکی شود و تنوع کاهش یابد.
چه چیز جدیدی در یوتِی وجود دارد؟

- مبارزه با دو سلاح: برای اولین بار، میتوانید از دو سلاح بهطور همزمان در نبرد استفاده کنید، یکی برای مقابله با نیزهداران، که سرعت و تنوع را افزایش داده و درگیری را به رقصی دوگانه بین حمله و دفاع تبدیل میکند.
- گرگ، همدم زندگی: در صورت شکست، مرگ فوری نیست. گرگ همراه شما مداخله میکند و فرصتی برای برخاستن به شما میدهد؛ بازگشتی که نماد همراهی است، گویی طبیعت دست یاری بهسوی شما دراز کرده است.
- شنهای فریب: در نبرد، میتوانید شن به صورت دشمن پرتاب کنید، لحظهای از گمراهی که برای نفوذ تیغه به سینه دشمن کافی است. این ابزار ساده، زمین را به سلاحی بالقوه تبدیل میکند.
- خلع سلاح و رویارویی عریان: در لحظاتی، دشمن آماده نابودی شماست. اگر در زمان مناسب جلوی او را نگیرید، سلاحتان را از شما میگیرد و کاملاً بیدفاع میمانید، و باید با شجاعت آن را بازپس بگیرید یا تا آخرین نفس مبارزه کنید.
- اردوزنی: در سفرتان میتوانید چادر بزنید و با لمس کنترلر DualSense آتشی روشن کنید. در این لحظات میتوانید غذا بپزید، مهمات آماده کنید، موسیقی آرام بنوازید یا حتی با رهگذری که کنار شما مینشیند گفتوگو کنید. همچنین میتوانید تا صبح یا عصر بخوابید. این توقفها، سفر را انسانیتر و عمیقتر میکنند.
- نیزههای محیطی: سلاحها دیگر محدود به آنچه حمل میکنید نیستند. میتوانید نیزهها را از محیط یا از دست دشمنان کشتهشده بردارید و پرتاب کنید تا در صفوفشان شکاف ایجاد کنید.
- ماشینهای جنگی: در برخی مناطق، میتوانید از تجهیزات کمیابی مانند «بوهیا»، توپ جنگی که گلولههای آتشین شلیک میکند، استفاده کنید. این سلاح که در تاریخ بخشی از کشتیهای جنگی ژاپنی بود، حالا به ابزاری برای تخریب عظیم تبدیل شده که میدان نبرد را با آتش و دود بازسازی میکند.
- محیط و موجودات وحشی: طبیعت یک پسزمینه خاموش نیست، بلکه نیرویی زنده است. آبوهوا بین طوفان و برف تغییر میکند و حیات وحش پر از گرگها، پرندگان، آهوها و حتی خرسهاست. برخی از آنها دوست یا منبع الهاماند و برخی دشمنانی هستند که باید با آنها مبارزه کنید یا از آنها دوری کنید.
- آزادی بیشتر: آتسو مجبور به دنبال کردن مسیر مشخصی نیست. میتوانید ترتیب رویارویی با اعضای یوتِی را خودتان انتخاب کنید و بهجای دنبال کردن نشانهای روی نقشه، شواهد را جمعآوری کنید.
صدا و موسیقی

اگر شمشیر در یوتِی با زبان فولاد سخن میگوید، موسیقی با زبان روح صحبت میکند. این فقط نغمههای پسزمینه نیست، بلکه صدای طبیعت، خاطره و سرنوشت است.
هویت صوتی جدید
در Tsushima، تمرکز روی آلات موسیقی سنتی ژاپنی مانند شاکوهاچی و کوتو بود که آرامش و جادوی جزیره را منعکس میکرد. اما در یوتِی، با انتقال به شمال برفی ژاپن، صدایی سردتر و محزونتر میشنویم:
- طبلهای تایکو: مانند لرزشی در قلب کوهها.
- بیوا: با صدای فلزیاش، دوئلهای تکنفره را همراهی میکند، گویی صدای سرنوشت است.
- زنگهای فلزی: در لحظات پرهیبت، شبیه صدای خرد شدن برف زیر پاها به کار میروند.
- موسیقی اینجا کمتر رمانتیک و پرتنشتر است، نزدیک به روایت انتقام و انزوا.
پویایی نبردها
- هنگام آمادهسازی برای نبرد، سکوتی با آواهای نرم رشتهها حاکم است، گویی ضربان قلب خود را میشنوید.
- در اوج مبارزه، طبلها با سرعتی فزاینده و نفخههای تیز شاکوهاچی وارد میشوند و هر ضربه شمشیر را به بخشی از سمفونیای خشن تبدیل میکنند.
- اگر سلاحتان را از دست بدهید یا در آستانه مرگ باشید، ملودی ناگهان قطع میشود و فقط صدای باد باقی میماند، سپس اگر سلاح را بازپس بگیرید یا جان سالم به در ببرید، ریتم قویتر بازمیگردد.
موسیقی، همسفر سفر
- هنگام اردوزنی، میتوانید خودتان با نی یا شامیسن بنوازید. این فقط یک جزئیات زیباییشناختی نیست، بلکه فضایی شخصی برای تأمل است که ممکن است رهگذری کنار شما بنشیند و گوش دهد.
- هنگام کاوش، آهنگها حالوهوای آبوهوا را منعکس میکنند: در برف، موسیقی شکسته و آرام؛ در جنگلها، نغمههای گرمتر؛ و در قلههای آتشفشانی، صداهایی تیز مانند آتش.
- وقتی گرگ همراه ظاهر میشود، ممکن است نغمهای ملایم مختص او اضافه شود، همچون نغمه ای از وفاداری که حیوان و انسان را پیوند میدهد.
- در حالت کوروساوا، موسیقی کاهش مییابد و بیشتر به صداهای طبیعی و صدای شمشیرها وابسته است تا حس یک فیلم سامورایی قدیمی را منتقل کند.
موسیقی Ghost of Yotei هم شریک مبارزه است و هم سفری روحانی. وقتی شمشیرها فریاد میزنند، فریاد میکشد؛ وقتی برف میوزد، نجوا میکند؛ و وقتی کنار آتش اردوگاه آرام میگیرید، آواز میخواند. این موسیقیای نیست که فقط شنیده شود، بلکه زیست میشود.
نقاط قوت
- سیستم مبارزه بهبودیافته و متنوع که شما را به پیشرفت تشویق میکند و پر از امکانات و افزونههای جدید است.
- جهانی زنده با تغییرات آبوهوایی و حضور حیوانات وحشی مانند گرگها، خرسها و آهوها، که جهان را از یک صحنه صرف به موجودی زنده و تعاملی تبدیل میکند.
- موسیقی صیقلخورده و احساسی با آهنگهایی ظریف که نهتنها صحنهها را همراهی میکنند، بلکه با ریتم نبردها، لحظات کاوش و آرامش اردوگاه هماهنگ شده و هویتی صوتی و عاطفی خلق میکنند.
- هویت هنری و فلسفی که قدرت روایت نمادین را با تأمل در معنای انزوا و بقا ترکیب کرده و سفر را فراتر از یک حماسه سامورایی به تجربهای وجودی تبدیل میکند.
نقاط ضعف
- داستان گاهی هویت خود را از دست میدهد و به یک تعقیب انتقامجویانه سنتی تبدیل میشود که فاقد تمایز نسخه پیشین است و قدرت زنانه را بر اساس معیارهای مردانه سنتی تعریف میکند.
- هوش مصنوعی گاهی دچار مشکل میشود و دشمنان گاه رفتاری قابلپیشبینی دارند
- گاهی احساس میشود قهرمان بازی متعادل نیست. آتسو فاقد ساختاری تدریجی و منسجم است و گاهی به نظر میرسد بین نقش روایی و جایگاهش در بازی پراکنده است، که پیوند بازیکن با او را تضعیف میکند.
با وجود برخی نقاط ضعف در نقش قهرمان، در Ghost of Yotei انتقام به یک هنر تبدیل میشود. در حالی که سفر تراژیک آتسو شما را هدایت میکند، در جهانی بصری خیرهکننده غرق میشوید که از بهترین آثار سینمای کلاسیک ژاپنی الهام گرفته است. هر صحنه، هر نت موسیقی و هر ضربه شمشیر بخشی از تابلویی زنده میشود که نفس میکشد و این بازی را به تجربهای فراموشنشدنی تبدیل میکند.
Final Verdict
Despite some shortcomings in the role of the hero, in Ghost of Yotei revenge becomes an art. As you guide Atsu’s tragic journey, you are immersed in a visually stunning world inspired by the best of classic Japanese cinema. Every scene, every musical note, and every sword stroke becomes part of a living, breathing painting, making this an unforgettable experience
SavisGame Score: 9 out of 10
بررسی بازی Ghost of Yotei
امتیاز ساویس گیم - 9
9
عالی
با وجود برخی نقاط ضعف در نقش قهرمان، در Ghost of Yotei انتقام به یک هنر تبدیل میشود.








