بازی

هنر ناب میکامی: تحلیل شخصیت Ruvik

(ترجمه شده توسط دکتر بهزاد کریمی)

هشدار افشای داستان اویل ویتین 1

شخصیت کلیدی The Evil Within روویک (Ruvik) کودکی به‌شدت باهوش، اما از لحاظ روانی بی‌ثبات بود که فقط با خواهرش لورا، ارتباط نزدیکی داشت. روویک با پدر و مادرش صمیمی نبود و به‌خصوص کینه‌ی خاصی نسبت به پدرش داشت. از همان کودکی، روویک در روان‌شناسی و زیست‌شناسی تخصص داشت و از مطالعه‌ی آناتومی انسان لذت می‌برد. اما علی‌رغم علاقه‌ی عجیب روویک به آزمایش‌های علمی، او از لحاظ روانی به‌نظر سالم می‌آمد. دکتر خیمنز (Dr. Jimenez) از آزمایش‌های او باخبر شد (چون او خانواده‌ی ویکتوریانو را به خاطر کمک‌های مالی سخاوتمندانه‌شان به بیمارستان روانی Beacon می‌شناخت) و این دو شروع به کار با هم کردند.

تا این که یک روز روویک‌ و لورا (Laura) در یک انبار نگهداری علوفه در حال بازی کردن بودند که بعضی از روستایی‌های محلی برای انتقام گرفتن از والدین روویک، این انبار را آتش زدند. لورا توانست با هل دادن روویک از پنجره‌ای کوچک، او را از انبار خارج کند اما متأسفانه خودش در این آتش‌سوزی مرد. روویک که حالا شدیداً دچار سوختگی شده بود و به خاطر مرگ تنها شخص مهم زندگی‌اش آسیب روحی دیده بود، توسط پدرش در زیرزمین عمارت خانوادگی زندانی شد. به مادر او هم اینطور تلقین شد که هر دو بچه‌ او در آتش مردند.

با بزرگ‌تر شدن روویک، آزمایش‌های او عجیب‌تر و ظالمانه‌تر و دیوانگی او شدیرتر شد. روویک از هر نوع عمل جراحی برای بازسازی پوستش سر باز می‌زد تا یادش بماند چه بلایی به سرش آمده است. در نهایت، او از زیرزمین خارج شد و والدین خود را در اتاق‌شان کشت و بعد از آن هم ثروت خانوادگی ویکتوریانو را تصاحب کرد. روویک به آزمایش‌های خودش ادامه داد؛ اما زمانی که متوجه شد دکتر خیمنز کارهای او را به نام خودش منتشر می‌کند و به روویک اشاره‌ای نمی‌کند، بسیار عصبانی شد. با تیره و تار شدن رابطه‌ی بین این‌ دو و منحرف‌تر شدن ذهن روویک، در نهایت دکتر خیمنز به کمک یک گروه دیگر حمله‌ای غافلگیرانه به روویک انجام داد.

این گروه (موبیوس) روی روویک آزمایش‌هایی انجام دادند و حتی مغز او را از بدنش جدا کردند و آن را به عنوان میزبان مرکزی درون ماشین روویک به نام استم (STEM) قرار دادند. بعد از آن، روویک با استفاده از خاطراتش، شروع به دستکاری و بازسازی دنیای استم کرد. او همینطور به دنبال راهی برای فرار کردن از جهنمی بود که خودش ساخته بود و این راه خروج را در یکی از بیماران خیمنز به نام لزلی ویترز (Leslie Withers) پیدا کرد.

الگوهای ذهنی لزلی با الگوهای ذهنی روویک هماهنگ بودند، پس روویک برای کشاندن لزلی به درون استم و تصاحب ذهن او برای فرار نقشه‌ها چید. اما اینکه آیا او توانست این کار را انجام دهد یا نه، در هاله‌ای از ابهام است. قرار گرفتن لزلی در کیف حمل جسد و توهمات سباستین کاستیانوس (Sebastian Castellano) از قدم گذاشتن لزلی به بیرون از بیمارستان در پایان بازی، چیزهایی هستند که در بازی به ما نشان داده می‌شوند. و در پایان DLC The Executioner نامه‌ای نمایش داده می‌شود که فرضیه‌ی خروج روویک تحت عنوان لزلی را تایید می‌کند. 

در تمام طول بازی، روویک درون استم قرار دارد. و در نتیجه، نیازی به غذا خوردن و خوابیدن ندارد. در واقع چون او شکل فیزیکی ندارد، بنابراین نیازهای فیزیکی واقعی هم ندارد. قبل از اینکه او درون استم قرار بگیرد، به جراحی برای ترمیم زخم‌های ناشی از سوختگی خود نیاز داشت، اما اینطور که در بازی اشاره شده، از سر کینه این عمل‌ها را رد کرد. از لحاظ عاطفی، روویک به حمایت عاطفی بیش‌تری از والدین خودش نیاز داشت. پدر او مردی شدیداً بی‌خیال بود و کاملاً با او ظالمانه رفتار می‌کرد. در هیچ کجای بازی هم به وجود رابطه‌ی نزدیک بین روویک و مادرش اشاره‌ای نشده است. به نظر می‌رسید روویک فقط با خواهر بزرگش که به طرز وحشتناکی در کودکی مرد ارتباط صمیمی داشت. روویک استم را برای این ساخته بود که با لورا ارتباط برقرار کند، چرا که می‌خواست از طریق خاطراتش او را برگرداند.

با این که روویک تعامل یا علاقه زیادی با دنیای بیرون نداشت (به غیر از فراری که انجام داد)، اما آدم‌های زیادی خانواده‌ی او را می‌شناختند. خانواده‌ی ویکتوریانو ثروتمند بودند و زمین‌های زیادی را خریداری کرده بودند. در نتیجه بسیاری از روستایی‌های عصبانی، یکی از انبارهای آن‌ها را آتش زدند که باعث مرگ لورا شد. اما جدا از این اتفاق، روویک بسیار جامعه‌ستیز بود و در زمان بودن در استم، به هر کس که در دنیای او قدم می‌گذاشت، حمله می‌کرد.

در ابتدا روویک خودش را به شکل یک هیولا می‌دید و فکر می‌کرد که آزمایشاتش «چندش‌آور» هستند. احتمالاً زمانی که لورا زنده بود، روویک، کودکیِ شادتر و بی‌دغدغه‌تری داشت. اما بعد از مرگ لورا، بیش‌تر و بیش‌تر در باتلاق دیوانگی افتاد و همانطور که دکتر خیمنز در یک یادداشت به‌جا می‌گذارد، او را “یک قاتل سریالی با ظاهر یک دانشمند” معرفی می‌کند. در پایان کار، روویک دیگر باور نداشت که کارهایش اشتباه هستند؛ او حالا عقیده داشت که تمام کسانی که کشته، ارزش مردن در راه “انجام آزمایشاتش” را داشته‌اند‌.

نظر شما درباره‌ی این شخصیت جذاب چیست؟ در خلال تجربه‌ی بازی با او همذات پنداری کردید؟ اگر مایل بودید کانال تلگرام و صفحه‌ی اینستاگرام ساویس‌گیم را دنبال کنید. همچنین می‌توانید ویدئوهای گیم پلی بازی‌های مختلف را در کانال یوتیوب ساویس‌گیم تماشا کنید.

 

5 2 رای ها
رأی دهی به مقاله
بهزاد کریمی

بهزاد هستم. عاشق بازی ، موسیقی ، تحقیق و پژوهش. بزرگترین گیم دیزانیر تاریخ : شینجی میکامی. بهترین بازی تاریخ : رزیدنت اویل 4

مشاهده نظرات

      • واقعاً جذاب بود بهزاد جان، همین دیروز تمومش کردم دوباره به همراه DLCها

آخرین پست‌ها

سانسور Stellar Blade توسط سونی گیمرها را عصبی کرد

نظر شما درباره سانسور بازی‌ها توسط سونی چیست؟ با توجه به درجه‌بندی سنی بازی‌ها، آیا…

10 ساعت قبل

فمینیسم افراطی و سم پاشی در سرگرمی: چگونه آنیتا سارکیسیان با ایدئولوژی خود، به بازی‌های ویدیویی ضربه زد

آنیتا سارکیسیان Anita Sarkeesian، نامی که برای بسیاری از گیمرها با واژه‌هایی مثل تفرقه‌افکن، مغرض…

18 ساعت قبل

بررسی بازی Tales of Kenzera: Zau – سفری حماسی در سرزمین غم و اندوه

استودیوی Surgent و ابوکابار سلیم Abukabar Salim با اولین قدم خود در دنیای بازی‌ها، افسانه‌های…

3 روز قبل

کالاف دیوتی ممکن است (و شاید هم نه!) به گیم پس بیاید

سری بازی‌های کالاف دیوتی یکی از محبوب‌ترین فرنچایزهای بازیه که هر سال یه نسخه جدید…

5 روز قبل

شایعات ساخت بازی Just Cause 5 قوت گرفت!

استودیو Avalanche Studio با انتشار آگهی استخدام جدید، شایعات ساخت بازی Just Cause 5 را…

5 روز قبل

بررسی کارت گرافیک اقتصادی GeForce RTX 4060 Ti با سیستم خنک کننده blower

اخیراً، کارت گرافیک اقتصادی GeForce RTX 4060 Ti مجهز به سیستم خنک کننده "blower" در…

6 روز قبل