مقالات بازی

گیمرها سمی نیستند

این موضوع مدت‌هاست که ذهنم را مشغول کرده است. برای بسیاری از شما، احتمالاً عنوان این مقاله به نظر نوعی طعنه یا شوخی می‌آید. اما پس از مشاهده مکرر بحثی که به دلایل همیشگی در همان بن‌بست همیشگی گیر می‌کند، تصمیم گرفتم تلاشی کنم تا این گفت‌وگو را از این بن‌بست خارج کنم.

یکی از دلایل اینکه چنین بحث‌هایی اغلب به نزاع‌های تند و تیز تبدیل می‌شود، این است که افراد هنگام استفاده از عبارت «گیمرها یا فرهنگ گیمینگ سمی‌اند» دقیقاً منظور خود را مشخص نمی‌کنند. همه فرض می‌کنند معنی این عبارت واضح است، اما در نهایت وارد بحث‌های طولانی می‌شوند که در آن هر دو طرف از کلمات یکسانی استفاده می‌کنند اما معانی کاملاً متفاوتی را مدنظر دارند، و هر طرف تصور می‌کند طرف مقابل غیرمنطقی است.

می‌دانم که تمرکز بر تعاریف کلمات ممکن است خسته‌کننده به نظر برسد، اما اگر اکنون این پایه را محکم کنیم، می‌توانیم از مشکلات بعدی جلوگیری کنیم.

وقتی کسی می‌گوید «گیمرها سمی‌اند» چه منظوری دارد؟

به احتمال زیاد منظورشان این نیست که همه گیمرها سمی‌اند. این ادعایی غیرمنطقی است و هیچ‌کس که در این حوزه فعالیت می‌کند چنین حرفی نمی‌زند.

همچنین احتمالاً منظورشان این نیست که اکثر گیمرها سمی‌اند. افرادی که از بیرون به این فضا نگاه می‌کنند و تنها تیترهای جنجالی را دنبال می‌کنند ممکن است چنین برداشتی داشته باشند، اما کسی که خود بازی می‌کند نمی‌تواند ادعا کند که اکثر گیمرها افراد بدی هستند.

احتمالاً منظورشان این هم نیست که برخی گیمرها سمی‌اند، زیرا این گفته عملاً بی‌معناست. در هر گروهی، بخشی از افراد ممکن است رفتارهای نادرست داشته باشند. برخی گیمرها سمی‌اند، همان‌طور که برخی پلیس‌ها، تاجران، آشپزها یا معلمان ممکن است چنین باشند. گفتن «برخی گیمرها سمی‌اند» مثل این است که بگوییم «برخی افراد قدبلندند».

بنابراین، به نظر می‌رسد رایج‌ترین منظور این است که: «گیمرها نسبت به عموم جامعه سمی‌ترند.»

این نتیجه‌گیری با توجه به تیترهای خبری چندان غیرمنطقی نیست. می‌فهمم چرا برخی این را می‌گویند. اما نگرانی من این است که:

فکر نمی‌کنم این ادعا واقعاً درست باشد.

و مهم‌تر از آن،

تکرار این ادعا به این هنرصنعت آسیب می‌رساند.

می‌خواهم تأکید کنم که قصد ندارم آزار و اذیت‌های جدی‌ای که شاهدش هستیم را نادیده بگیرم. یکی از دوستان و همکارانم (که بسیار برایش احترام قائلم) به دلیل آزار و اذیت از روزنامه‌نگاری حوزه بازی‌های ویدیویی کناره‌گیری کرد. او سال‌ها ایمیل‌های نفرت‌انگیز را تحمل کرد، اما سرانجام تصمیم گرفت امنیت روانی اش را برای این حرفه به خطر نیندازد. او فردی بااستعداد، دلسوز و نکته‌سنج بود و کارهای ارزشمندی انجام می‌داد، اما اکنون دیگر درباره بازی‌ها نمی‌نویسد. تأکید می‌کنم که او فردی جنجالی نبود که به دنبال درگیری یا انتشار محتوای سیاسی تند باشد. یکی از دلایل علاقه‌ام به کارهایش این بود که او صرفاً به نوشتن درباره بازی‌ها مشغول بود.

«خودت الآن گفتی دوستت به خاطر آزار و اذیت از این حرفه خارج شد. چطور می‌توانی ادعا کنی گیمرها سمی نیستند؟»

اینجاست که سوءتفاهم‌ها آغاز می‌شود.

این گفت‌وگو دقیقاً دلیل نگارش این مقاله است. بارها و بارها این الگو را دیده‌ام.

  1. فردی می‌گوید: «گیمرها سمی‌اند.»
  2. منظورش این است: «ما با مشکل آزار و اذیت مواجهیم.»
  3. اما طرف مقابل می‌شنود: «افرادی که بازی ویدیویی می‌کنند، شرور و آزاردهنده‌اند.»
  4. فرد دیگر پاسخ می‌دهد: «خیر، گیمرها سمی نیستند.»
  5. منظورش این است: «این سرگرمی پر از افراد خوب است و نباید همه را با یک چوب راند.»
  6. اما طرف اول می‌شنود: «آزار و اذیتی وجود ندارد.»

این گفت‌وگو یک فاجعه است، حتی اگر جنبه‌های سیاسی ماجرا و تقاطع آن با جنگ‌های فرهنگی گسترده‌تر را نادیده بگیریم.

موضوع دیگری که باعث سردرگمی می‌شود این است که برخی وقتی از «سمی» صحبت می‌کنند، به رفتارهای غیرقانونی و جدی مانند داکسینگ (فاش کردن اطلاعات شخصی)، آزار و اذیت یا غیره اشاره دارند، در حالی که برخی دیگر منظورشان صرفاً «بی‌ادبی در فضای آنلاین» است. برای روشن شدن موضوع، من در این مقاله درباره نوع اول سمی بودن صحبت می‌کنم. اگر نظرات یوتیوب را خوانده باشید یا در فضای آنلاین درباره سیاست بحث کرده باشید، می‌دانید که بی‌ادبی به هیچ وجه مختص دنیای بازی‌ها نیست.

افرادی که رانندگی می‌کنند، چقدر سمی‌اند!
افرادی که رانندگی می‌کنند، چقدر سمی‌اند!

برای بازگشت به موضوع اصلی: بله، قبول دارم که آزار و اذیت رخ می‌دهد و افراد واقعی در دنیای واقعی آسیب می‌بینند. اما اعتراض من این است که گیمرها شایسته این شهرت منفی که جامعه به آن‌ها نسبت داده نیستند.

در دهه ۲۰۰۰، طرفداران تیم لِیکِرز سه شورش به راه انداختند که منجر به تخریب‌های گسترده‌ای مانند واژگون کردن خودروهای پلیس و برپایی آتش در خیابان‌ها شد.

در سال ۲۰۰۰، در جریان فینال جام یوفا، چند نفر با چاقو کشته شدند. این قتل‌ها به تلافی قتل دو هوادار لیدز یونایتد در ماه قبلش تلقی شد.

در سال ۲۰۱۲، در یک شورش فوتبالی، ۷۴ نفر جان باختند. ۷۹ نفر! همچنین ۵۰۰ نفر زخمی شدند!

می‌دانم که در دنیای بازی‌های ویدیویی هم جنجال‌هایی داشته‌ایم، اما مثلاً پایان Mass Effect 3 باعث شورش و کشته شدن چندین نفر نشد. عرضه ناموفق Fallout 76 هم منجر به این نشد که تاد هاوارد خودروهای پلیس را به آتش بکشد.

نمی‌گویم چون شورش‌های ورزشی وجود دارد، باید آزار و اذیت در دنیای بازی‌ها را نادیده گرفت. هدفم این است که نشان دهم در هر گروه بزرگی از افراد، همیشه چند نفر رفتارهای نادرست دارند و نباید خود سرگرمی را مقصر دانست.

برخی طوری رفتار می‌کنند که انگار گیمرها یک زیرفرهنگ وحشتناک پر از آزارگران و مجرمان هستند، اما من باور دارم که گیمرها صرفاً گروهی از انسان‌های معمولی‌اند و بیش از هر گروه دیگری شایسته سرزنش نیستند. اکثریت قریب به اتفاق آن‌ها افراد خوبی هستند و تنها اقلیتی بسیار کوچک رفتارهای بسیار ناپسند دارند. باید مراقب باشیم که کل جامعه را به خاطر اعمال این اقلیت سرزنش نکنیم.

بیش از دو میلیارد نفر در جهان بازی ویدیویی می‌کنند. عجیب می‌بود اگر برخی از آن‌ها افراد ناسالم نبودند. نمی‌توان یک گروه را به خاطر رفتار بدترین اعضای آن سرزنش کرد. این اصل درباره مذاهب، قومیت‌ها، ملیت‌ها یا سرگرمی‌ها صادق است. وقتی رفتار نادرست را به کل گروه نسبت می‌دهید، تقصیر را از افراد مقصر برمی‌دارید و به کل جامعه، که بسیاری از آن‌ها خود قربانی آزار و اذیت‌اند، تعمیم می‌دهید. مسئولیت‌پذیری این‌گونه نیست.

افرادی که آشپزی می‌کنند، چقدر سمی‌اند!
افرادی که آشپزی می‌کنند، چقدر سمی‌اند!

این توصیف نه تنها غیرمنصفانه است، بلکه استفاده از چنین ادبیاتی به این سرگرمی آسیب می‌رساند.

وقتی می‌گویید «گیمرها سمی‌اند»، روایتی را تقویت می‌کنید که سیاستمداران دهه‌هاست تلاش می‌کنند آن را ترویج کنند. نسل‌های قدیمی‌تر همیشه درباره نسل جدید وحشت اخلاقی ایجاد می‌کنند. در گذشته، تماشای تلویزیون را عامل کوری می‌دانستند. سپس موسیقی متهم به فاسد کردن جوانان شد. بعد نوبت به سبک متال رسید که ظاهراً جوانان را شیطان‌پرست می‌کرد. حالا روایت این است که بازی‌های ویدیویی جوانان را به ربات‌های بی‌اخلاق و ضداجتماعی تبدیل می‌کنند. این روایت ناپسند است و همیشه سیاستمدارانی، از اشاره به نام سیاستمداران خاص خودداری کرده‌ام، اما در آمریکا می‌توانید نمونه‌هایی از هر دو حزب اصلی را ببینید که به نوبت از این موج بهره‌برداری کرده‌اند، و افرادی هستند که با سرزنش و سانسور بازی‌ها به دنبال شهرت‌اند. نباید به این افراد ابزار تبلیغاتی داد.

این ایده که گیمرها سمی و پرتوقع‌اند، به‌عنوان سپری برای ناشران عمل می‌کند تا از انتقادهای مشروع مصرف‌کنندگان فرار کنند. شرکت الکترونیک آرتس اغلب در صدر فهرست منفورترین شرکت‌های آمریکا قرار دارد و دفاع معمول آن‌ها این است که این نظرسنجی‌ها نتیجه دستکاری گروه‌های حاشیه‌ای است. این بهانه تنها به این دلیل برای سهام‌داران قابل قبول است که روایت گیمرهای سمی و غیرمنطقی از قبل وجود دارد. اگر شرکت فورد خودرویی بی‌کیفیت تولید کند که کسی نخواهد، نمی‌تواند ادعا کند منتقدانش فقط گروهی عجیب و سمی‌اند، زیرا روایتی از پیش‌موجود درباره دیوانگی مالکان فورد وجود ندارد.

رسانه‌ها نیز بخشی از این مشکل‌اند. اگر دو نفر بر سر شرط‌بندی در یک بازی ورزشی با چاقو به جان هم بیفتند، تیتر خبر می‌شود: «چاقوکشی مرگبار طرفداران فوتبال». اما اگر همان دو نفر بر سر اسکین‌های اسلحه در کانتر استرایک دعوا کنند، تیتر می‌شود: «گیمرها برای اسلحه‌های مجازی یکدیگر را می‌کشند.» این به این معنا نیست که رسانه‌ها گروهی شیطانی و ضد گیمینگ‌اند. آن‌ها صرفاً در تلاش‌اند تا مخاطب جذب کنند. داستان‌های حاشیه‌ای ورزش‌ها به اندازه داستان‌های ترسناک درباره گوشه‌های تاریک فرهنگ گیمینگ کلیک نمی‌گیرند. وقتی این ایده را تکرار می‌کنیم که این سرگرمی پر از افراد ناپسند است، به این چرخه بازخورد کمک می‌کنیم. روایتی را تقویت می‌کنیم که وحشت ایجاد می‌کند، کلیک می‌آورد و رسانه‌ها را به انتشار داستان‌های جنجالی‌تر ترغیب می‌کند. در نتیجه، نسل‌های قدیمی‌تر ما را به‌عنوان یک زیرفرهنگ بیگانه می‌بینند که باید کنترل یا مهار شود.

«رضا، چه اهمیتی دارد که در ورزش چه می‌گذرد؟ من درباره آزار و اذیت در گیمینگ صحبت می‌کنم و گفتن اینکه گیمرها سمی‌اند، راه میانبری برای بیان این موضوع است. برایم مهم نیست اگر احساساتت جریحه‌دار شود. من می‌دانم منظورم از این کلمات چیست و اگر دیگران نمی‌فهمند، مشکل خودشان است!»

بسیار خب، این منصفانه است. من نمی‌توانم شما را مجبور به استفاده از کلمات خاصی کنم. می‌دانم این مسائل چقدر ناراحت‌کننده‌اند و واکنش معمول به بی‌عدالتی، استفاده از ادبیات تند است. اگر می‌خواهید گیمرها را سمی بنامید، نمی‌توانم مانع شوم.

اما باید بدانید که این کار چه تبعاتی دارد. وقتی این کلمات را به کار می‌برید، به روایتی کمک می‌کنید که از شرکت‌های بزرگ و سودجو محافظت می‌کند، به ماشین رسانه‌ای سوخت می‌رسانید که از کلیشه‌های منفی درباره گیمرها سود می‌برد، به افرادی که می‌خواهند بازی‌ها را از جایگاه هنری‌شان محروم کنند ابزار می‌دهید، و به آزارگران توجه و حس اهمیتی می‌بخشید که به دنبالش هستند. و پس از همه این‌ها، باز هم در همان بحث تکراری گرفتار می‌شوید:

باز هم همان ماجرا!

مجبور می‌شوید بارها توضیح دهید که منظور شما این نبود که همه گیمرها بد هستند. و بدتر از همه، این کار هیچ کمکی به توقف آزار و اذیت نمی‌کند. فقط یک مشاجره دیگر است که در آن هیچ‌کس نظرش تغییر نمی‌کند.

میم نمیتونی نظرم رو عوض کنی
میم نمیتونی نظرم رو عوض کنی

این میم را واقعاً دوست دارم. قضاوتم نکنید.

وقتی هواداران ورزش از استادیوم خارج می‌شوند و شهر را تخریب می‌کنند، رسانه‌ها معمولاً دیگر آن‌ها را «هوادار» نمی‌نامند. آن‌ها به «شورشگر» یا «اراذل» تبدیل می‌شوند. این تمایز واضحی بین مقصران و دیگران ایجاد می‌کند. فکر می‌کنم اگر ما هم همین کار را کنیم، منطقی است. کسی که به دلیل ناراضی بودن از نقد شما درباره لست اف اس ۲ فحش و توهین‌های شخصی نثارتان میکند، نماینده «گیمرها» نیست، همان‌طور که فردی که خودروهای پلیس را آتش می‌زند، نماینده هواداران فوتبال نیست.

حالا می‌پرسید چه کلمه‌ای باید برای توصیف آزارگران سمی استفاده کنیم؟ فکر نمی‌کنم وظیفه من باشد که این را تعیین کنم. خودتان کلمه‌ای انتخاب کنید. هر چیزی که مناسب است. بالاخره یکی از آن‌ها جا می‌افتد. اگر توانسته‌ایم برای انواع کلمات خارجی اصطلاح بسازیم، قطعاً می‌توانیم کلمه‌ای برای توصیف مجرمانی که «گیمر» نیستند پیدا کنیم.

بله، در این سرگرمی افراد ناسالم وجود دارند. اما افراد خوب به مراتب بیشترند. هر سال ده‌ها هزار نفر به‌صورت آنلاین و حضوری گرد هم می‌آیند تا میلیون‌ها دلار برای خیریه‌های مختلف جمع‌آوری کنند. سازمان‌هایی داریم که به سلامت روان و دسترسی‌پذیری اختصاص دارند. این سرگرمی جهانی است و افراد از هر سن، قشر و سبک زندگی را دربرمی‌گیرد. همه می‌توانند از این سرگرمی لذت ببرند. همه دعوت‌اند.

بیایید با هم در برابر آزار و اذیت بایستیم. اما در این مسیر، اجازه ندهیم روایت گیمر سمی ادامه یابد و آزارگران به چهره این سرگرمی تبدیل شوند. واژه «گیمر» نباید بار منفی داشته باشد. وقتی مسائل این‌قدر حساس‌اند و احساسات این‌قدر بالا می‌گیرند، باید در انتخاب کلماتمان برای توصیف مشکل دقیق باشیم.

می‌دانم این مقاله جدی بود. امیدوارم این موضوع باعث دشمنی بین ما نشده باشد. هر کجا در این بحث ایستاده‌اید یا هر احساسی نسبت به واژه «گیمر» دارید، سعی کنید با مخالفان خود صبور باشید. با یکدیگر مهربان باشید. از شما برای مطالعه این متن تشکر می‌کنم.

رضا خلف چعباوی

به نام خدا - سلام، سابقه‌ی نوشتن بیش از 3000 مطلب گیمینگ و نویسندگی در بزرگ‌ترین سایت‌های ایران. بازی‌های مورد علاقه: Metal Gear Solid 3، سری Devil May Cry، فرنچایز Yakuza: Like a Dragon و Gravity Rush. ایمیل کاری: khc.reza@gmail.com

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا