معرفی و نقد سریال

تحلیل پایان سریال کره ای وقتی ستاره ها نجوا می کنند When the Stars Gossip

توضیح پایان‌بندی «وقتی ستاره ها نجوا می کنند» – فاجعه‌بار، همان‌طور که انتظار می‌رفت

هشدار: این مقاله حاوی اسپویل است.

از همان ابتدا مشخص بود که پایان سریال When the Stars Gossip وقتی ستاره‌ها نجوا می‌کنند ناامیدکننده خواهد بود، اما حتی من هم پیش‌بینی نمی‌کردم که قسمت شانزدهم تا این حد بد باشد.

بیایید روراست باشیم، با روند رو به افول چند قسمت اخیر، تقریباً مسلم بود که این سریال پایان ضعیفی خواهد داشت. اما قسمت آخر به طرز فاجعه‌باری بد است، آن‌قدر که حتی قسمت ماقبل آخر، در مقایسه با آن، عملکرد خوبی داشته است. این قسمت از ابتدا تا انتها یک فاجعه‌ی کامل است.

اما سؤال اینجاست که هدف سازندگان سریال از ستاره ها بپرس چه بوده؟ آیا می‌خواستند احساسات بینندگان را برانگیزند، مانند مرگ ایو؟ این اتفاق بیشتر شبیه یک حرکت چیپ برای جلب احساسات است، به‌ویژه با توجه به این که اعلام بارداری او بسیار دیرهنگام بود و هیچ زمینه‌چینی خاصی برای عوارض احتمالی آن انجام نشده بود. من هرگز انتظار نداشتم یکی از شخصیت‌های اصلی بمیرد، اما راستش را بخواهید، چندان هم اهمیتی ندارد.

مشکل اصلی این است که هیچ چیز دیگری در این قسمت وجود ندارد؛ هیچ درسی آموخته نمی‌شود، هیچ سرنخی بسته نمی‌شود، و هیچ‌کدام از خلأهای داستانی جبران نمی‌شوند. تقریباً همه‌ی خرده‌روایت‌ها نیمه‌کاره رها شده‌اند و اکثر شخصیت‌های فرعی کنار گذاشته شده‌اند، به طوری که سرنوشتشان فقط به‌طور ضمنی قابل حدس است. این یک پایان‌بندی مبهم عمدی نیست، بلکه انبوهی از داستان‌های بی‌نتیجه است که مدت‌ها پیش جذابیت خود را از دست داده بودند و حتی زحمت یک جمع‌بندی درست‌وحسابی به خود نداده‌اند.

واقعیت این است که قسمت شانزدهم مهر تأییدی بر این موضوع می‌زند که When the Stars Gossip یکی از بدترین کی‌دراماهای نه‌تنها امسال (با این که هنوز سال تازه شروع شده، بعید است که چیزی بدتر از این ببینیم) بلکه شاید در تمام دوران است. یک اتلاف وقت و پتانسیل که به طرز شگفت‌انگیزی قسمت به قسمت بدتر شد.

همان‌طور که در قسمت قبل هم مشخص شده بود، تقریباً همه چیز در قسمت شانزدهم حول محور بارداری ایو می‌چرخد. او از فضا اعلام می‌کند که باردار است و قصد دارد همان‌جا زایمان کند (یک تصمیم فوق‌العاده خطرناک که هیچ‌کس آمادگی لازم برای آن را ندارد)، چراکه به طرز عجیبی یک زن باردار بدون تشخیص حاملگی‌اش، مجوز سفر فضایی گرفته است.

بهانه‌ای که برای بردن ریونگ به فضا به کار می‌برند این است که ایو به یک متخصص زنان و زایمان با تجربه‌ی کار در شرایط پیچیده‌ی فضایی نیاز دارد و ریونگ تنها گزینه‌ی موجود است. راستش را بخواهید، از این موضوع چندان ناراحت نیستم، چون بالاخره او باید در فینال حضور داشته باشد. اما نمی‌توان همدلی چندانی با سختی‌های رساندن او به این موقعیت داشت، وقتی که علت اصلی جدایی او و ایو فقط ضعف در نوشتن فیلمنامه بوده است.

ایده‌ی زایمان در فضا دقیقاً جایی است که فینال کاملاً فرو می‌ریزد. وقتی تأثیرات متنوع اقامت طولانی‌مدت در فضا را در نظر بگیرید، مشخص می‌شود که بدون استفاده از حجم زیادی از توجیهات غیرمنطقی، امکان داشتن یک پایان خوش وجود ندارد. اما وقتی ستاره‌ها نجوا می‌کنند مصمم است که این ایده را اجرایی کند، و این باعث می‌شود بیننده در یک موقعیت عجیب قرار بگیرد؛ از یک طرف می‌بیند که داستان به وضوح در مسیری غیرمنطقی حرکت می‌کند، اما در عین حال می‌داند که این مسیر هیچ توجیهی ندارد.

در نهایت، همان‌طور که انتظار می‌رفت، اتفاق تلخی رخ می‌دهد؛ ایو پس از زایمان می‌میرد. اما بعد، سریال سعی می‌کند با یک پایان‌بندی احساسی، همه چیز را درست جلوه دهد. یک سال بعد، ریونگ و نوزادش، بیول، همچنان در فضا هستند و قرار است به زمین بازگردند. اما این مسئله آن‌قدر دور از ذهن است که حتی نمی‌توان آن را جدی گرفت.

ادعای سریال این است که ریونگ مدت زیادی را در فضا سپری کرده، درحالی‌که سایر فضانوردان تعویض شده‌اند، او همچنان در ایستگاه فضایی مانده و نقش یک پدر نمونه را بازی کرده است، که وقتی به آن فکر کنید، به‌طرز مضحکی غیرمنطقی است. با این حال، بیول کاملاً سالم به نظر می‌رسد!

واضح است که سریال خودش هم خسته شده، چون تمام جمع‌بندی‌ها را در یک مونتاژ سریع می‌گنجاند تا مخاطب فرصت نکند سؤالات زیادی بپرسد. البته، اشاره‌ای گذرا به این می‌شود که ریونگ پس از بازگشت به زمین دچار مشکلات جسمی خواهد شد (او را در آینده‌ای دورتر روی ویلچر و با چشمانی خسته می‌بینیم) اما در عین حال، بیول همچنان کاملاً سالم است، پس این نتیجه‌گیری منطقی را هم بی‌اعتبار می‌کند.

سریال سعی دارد پیامی درباره‌ی چرخه‌های زندگی و ادامه‌ی مسیر نسل‌ها بدهد، مثل اشاره‌هایی که به مگس‌های میوه و موش‌های آزمایشگاهی داشت، اما این ایده آن‌قدر ضعیف اجرا شده که من با مهربانی تمام دارم این مفاهیم را از دل سریال بیرون می‌کشم. واقعیت این است که همه‌چیز بی‌کیفیت، شلخته و از نظر دراماتیک کاملاً بی‌اثر است، حتی با استانداردهای پایین خودش. خوشبختانه، این کابوس بالاخره تمام شد!

با ساویس‌گیم بمانید:

رضا خلف چعباوی

به نام خدا - سلام، سابقه‌ی نوشتن بیش از 3000 مطلب گیمینگ و نویسندگی در بزرگ‌ترین سایت‌های ایران. بازی‌های مورد علاقه: Metal Gear Solid 3، سری Devil May Cry، فرنچایز Yakuza: Like a Dragon و Gravity Rush. ایمیل کاری: khc.reza@gmail.com

‫2 دیدگاه ها

  1. ممنونم از این که وقت گذاشتید و نقد کردید این سریال را. من میخواستم این سریال را ببینم اما پشیمان شدم وقتی نقد شما را خواندم. ازتون ممنون از اینکه وقتم را نجات دادید.❤️⚘️

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا