بهترین انیمه ‌های پیشنهادی برای تماشا در سال 1400

انیمه‌ها امروزه در محبوب‌ترین حالت خود قرار دارند. این محبوبیت روز به روز افزایش می‌یابد و به شمار طرفداران انیمه اضافه می‌شود. اکنون فرصت مناسبی برای تماشای انیمه‌های جذاب و هیجان‌انگیز است. اما از طرفی فهرست انیمه‌ها به قدری پربار است که اگر بنا باشد با آزمون و خطا اقدام به انتخاب انیمه‌ی مناسب کنید ممکن است ساعت‌ها و روزها طول بکشد. در ادامه قرار است شما را با بهترین انیمه ‌های موجود آشنا کنیم. بنابراین تا پایان این مطلب با ما همراه باشید.

Hunter X Hunter

(تعداد قسمت‌ها: 148)

یک انیمه‌ی فوق‌العاده که برگرفته از مانگایی فوق محبوب به همین نام است. در این انیمه شما ماجرای گون را پی می‌گیرید. پسربچه‌ای که در پی پدر خود می‌گردد و در این راه پرفراز و نشیب با ماجراهای جالب و هیجان‌انگیزی روبه‌رو می‌شود. انیمه‌ای با شخصیت‌های دوست داشتنی، استعاره‌های روان شناختی و اکشن درگیرکننده‌. این انیمه با توجه به انرژی و حس خوبی که در بر دارد فوق‌العاده برای تماشا در این فصل توصیه می‌شود. چه طرفدار انیمه باشید یا نه تماشای Hunter X Hunter بدون شک برای شما دلچسب خواهد بود.

Paranoia Agent

(13 قسمت)

پسری مرموز شروع به حمله به مردم عادی در خیابان‌های توکیو می‌کند. آن هم در نقاط بحرانی زندگی هر یک از آن‌ها. آنچه در ابتدا به نظر می‌رسد یک نمایش ترسناک باشد، چیزی فراتر از این‌هاست. خالق این اثر جناب ساتوشی می‌باشد که به طرز غم‌انگیزی در جوانی درگذشتند. ایشان به خاطر انیمه‌هایی مانند Perfect Blue و Paprika معروف هستند. انیمه‌هایی که روان انسان را کاوش می‌کنند. و به طرز درخشان از تکنیک‌های انیمیشن استفاده می‌کنند تا مرزهای واقعیت و خیال را از بین ببرند. ایجنت پارانویا مجموعه‌ای از شخصیت‌های متراکم است که در ابتدا ظاهراً بی ارتباط با یکدیگر هستند اما به یک داستان بزرگ‌تر پیوند می‌خورند. این انیمه عجیب، خنده‌دار و وحشتناک است. و چیز دیگری مانند آن وجود ندارد. البته به جز فیلم‌های ساتوشی سان. پس از هضم ایجنت پارانویا، به سراغ آن‌ها بروید.

Legend of the Galactic Heroes

(تعداد قسمت‌ها: 110)

هیچ مجموعه‌ای مشابه Legend of the Galactic Heroes وجود ندارد. یک حماسه‌ی فضایی پراکنده که در طول بیش از یک دهه ساخته شده است. این انیمه روی اکشن و درگیری‌ها متمرکز نیست. بلکه در عوض به سیاست و افسران فرماندهی اتحاد سیارات آزاد و امپراتوری کهکشانی می‌پردازد. شخصیت‌های بسیار زیادی در این انیمه هستند. گرچه ستارگان آن‌ها رهبران نظامی هر دو طرف می‌باشند، Reinheart von Lohengramm از امپراتوری و Yang Wen-Li از اتحاد.

افسانه‌ی قهرمانان کهکشانی جنگ طولانی مدت جهان خود را از بسیاری جهات بررسی می‌کند: تاکتیک‌های نبرد، جان انسان‌ها، سیستم‌های حکومتی که برای آن می‌جنگند، عظمت و خطاپذیری شخصیت‌های قهرمان. مجموعه‌های انیمیشن دیگری نیز وجود دارند (براساس مانگا) که برای صدها و صدها قسمت پخش می‌شوند. اما اساساً آن‌ها برای این خلق شده‌اند که همیشه ادامه داشته باشند. و شخصیت‌ها را تقریباً یکسان نگه می‌دارند. اما افسانه‌ی قهرمانان کهکشانی این‌گونه نیست.

Mushishi

(قسمت‌ها: 46)

یک مجموعه‌ی تعمق آمیز و مالیخولیایی در مورد یک پزشک/محقق سرگردان، متخصص در “موشی”، موجودات ماورا‌الطبیعه‌ای که از افسانه و فرهنگ عامیانه سرچشمه گرفته‌اند. هر قسمت به نوعی مراقبه در زندگی را می‌ماند. و همه‌ی آن‌ها داستان‌های به هم پیوسته‌ای هستند که وقتی 20 دقیقه‌ی هر قسمت پایان می‌یابد شما را به فکر فرو می‌برد. قهرمان داستان، Ginko، با درمان افراد مختلف با کلمات و استعاره‌های فیلسوفانه و گاه غم‌انگیزی مواجه می‌شود. در حالی که ضعف شنوایی پسرکی جوان را درمان می‌کند یا به مردی کمک می‌کند تا یک رنگین کمان جادویی را جستجو کند که می‌توانید آن را لمس کنید. رویکرد موشیشی در رابطه‌ی بین انسان و طبیعت آرام‌تر و قابل تأمل‌تر از انیمه‌های استودیو جیبیلی است. اما قطعاً می‌توانید در آنجا خطی موازی پیدا کنید.

Samurai Champloo

(تعداد قسمت‌ها: 26)

ساخته‌ی جناب کارگردان Shinichiro Watanabe تقریباً به خوبی Cowboy Bebop است. ترسیم این فضا برای ژاپن دوره‌ی سامورایی و ترکیب آن با جاز و هیپ هاپ فوق‌العاده شده است. سامورایی چمپلو همان ساختار شل و ول مانند Cowboy Bebop را دنبال می‌کند. با سه شخصیت بداقبال- رونین وحشی موگن، رونین ساکت و دقیق جین، و دختر جوان و سرزنده‌ای به نام فو – که هنگام سفر به سراسر کشور با انواع موقعیت‌های عجیب و غریب روبرو می‌شوند.

بیشتر قسمت‌ها ماجراهای مستقلی را دنبال می‌کنند. اما تلاش اصلی Fuu برای یافتن “سامورایی‌ای که بوی گل‌های آفتابگردان می‌دهد” به آن ساختار می‌دهد. و هر از چند گاهی این داستان به مخاطب یادآوری می‌شود. همه‌ی شخصیت‌ها رمز و رازهای خاص خود را دارند. که در 26 قسمت به آرامی آشکار می‌شوند. صحنه‌های اکشن از جمله ناب‌ترین و شیک‌ترین نبردهای سامورایی هستند که به تصویر کشیده شده‌اند. همانند همه‌ی آثار واتانابه، موسیقی واقعاً لحن نمایش را تعیین می‌کند. و استفاده‌ی او از هیپ هاپ مدرن لحنی کاملاً منحصر به فرد به چمپلو می‌بخشد.

Fullmetal Alchemist: Brotherhood

(تعداد قسمت‌ها: 64)

هیچ خللی به هر دو انیمه‌ی Fullmetal Alchemist وارد نیست. اما اقتباس دوم از مانگا، یعنی Brotherhood، در نهایت بهتر است. این اثر وفادار به طرح اصلی مانگا باقی می‌ماند. و به سرعت از طریق یک داستان تخیلی که سیاست، رمز و راز، جنگ و علم (و یا بیایید واقع‌بین باشیم، اساساً جادو) را به هم می‌آمیزد، با مخاطب ارتباط برقرار می‌کند. قهرمانان و شروران با استفاده از کیمیاگری برای تغییر شکل بدن و محیط خود، مبارزات دیدنی و هوشمندانه‌ای را ایجاد می‌کنند و شما می‌توانید روی استودیوی انیمیشن‌سازی Bones حساب کنید. تا همیشه آن جلوه‌ها و موقعیت‌ها را عالی جلوه دهد.

برادران آلفونس و ادوارد الریک به نوعی لنگرگاه قصه هستند. جفتی انسان وحشی در جستجوی سنگی از یک فیلسوف اسطوره‌ای برای جبران خساراتی که به خودشان وارد کرده‌اند. و تغییر شکل ناموفقی که دچار آن شده‌اند. آنچه به عنوان یک ماجراجویی بزرگ آغاز می‌شود، به آرامی و با اطمینان به یک داستان عمیق‌تر گسترش می‌یابد. همانطور که این انیمه به اخلاق جنگ و فساد سیاسی می‌پردازد، به همان اندازه دارای صحنه‌های اکشن پر زرق و برق نیز هست.

Samurai Jack

(تعداد قسمت‌ها: 62)

سامورایی جک یک مجموعه‌ی تلویزیونی انیمیشنی است که توسط گندی تارتاکوفسکی ساخته شده است. تارتاکوفسکی سامورایی جک را پس از اتمام کار اولین مجموعه‌ی اصلی کارتونی خود یعنی آزمایشگاه دکستر، که در سال 1996 به نمایش درآمد، آغاز کرد. سامورایی جک با الهام از کونگ فو، درام تلویزیونی محصول 1972 با بازی دیوید کارادین، ​​و شیفتگی تارتاکوفسکی به فرهنگ سامورایی، متولد شد.

شخصیت اصلی این انیمه، “جک”، یک شاهزاده‌ی سامورایی ژاپنی بی نام است. که دارای یک کاتانای مخصوص می‌باشد که قادر به قطع تقریباََ هر چیزی است. او تصمیم می‌گیرد تا پادشاهی خود را پس از تصرف توسط اهریمن شیطان صفت و تغییر شکل دهنده معروف به آکو آزاد کند. در نبرد متعاقب جک با آکو، درست زمانی که جک می‌خواهد ضربه‌ی نهایی را وارد کند، آکو سامورایی را به آینده می‌فرستد. به آینده‌ای موازی که تحت حاکمیت دیو استبدادگر، یعنی آکو می‌باشد. جک تلاش می‌کند تا به زمان خودش برگردد و آکو را شکست دهد تا بتواند دنیا را نجات دهد. اما جستجوی جک برای یافتن راهی برای بازگشت به دوره‌ی زمانی خود، عمدتاً بی فایده است. زیرا راه بازگشت به خانه‌اش در نهایت دور از دسترس اوست.

شما کدام یک از این انیمه‌ها را دیده‌اید؟ چه انیمه‌ی دیگری را پیشنهاد می‌دهید؟