دست از سرم بردارید، نمی‌خوام Dark Souls بازی کنم

اگه شما یکی از اون طرفدارای عادی دارک سولز Dark Souls هستید که از بازی لذت می‌برید و لازم نمی‌بینید مثل یه مبلغ مذهبی، تعالیم مقدس استودیوی فرام سافتور رو تبلیغ کنید، ما با هم مشکلی نداریم. من درباره شما حرف نمی‌زنم. من دارم درباره فرقه‌گراها حرف می‌زنم.

می‌دونید منظورم کیاست. حتماً تو بحث‌های مختلف تو اینترنت دیدینشون؛ همیشه پیداشون می‌شه تا این بحث قدیمی رو دوباره از نو بکشن وسط و ۶ قانون مقدس دارک سولز رو به زور به همه تحمیل کنن.

اوه، شما از این ۶ قانون چیزی نمی‌دونید؟ بذارید توضیح بدم…

قانون اول: اجازه نداری دارک سولز رو دوست نداشته باشی

بازی Dark Souls

چیزی به اسم سلیقه وجود نداره. چیزی به اسم ترجیحات شخصی وجود نداره. اگه از بازی خوشت نمیاد، اشتباه می‌کنی. تازه، باید بهت گوشزد کنن که اشتباه می‌کنی. هر فرقه‌گرایی پیداش می‌شه تا بهت بگه، راستی، اگه هنوز کسی بهت نگفته (و من نمی‌خوام زورگو به نظر بیام) ولی باید بدونی که تو هر نظرت درباره این بازی ویدیویی کاملاً اشتباهه.

این فرقه‌گراها همیشه مطمئنن که هیچ‌کس قبلاً زحمت نکشیده بهت بگه. فکر می‌کنن تو دارک سولز بازی نمی‌کنی چون هنوز کسی بهت نگفته دوست نداشتن این بازی اشتباهه. هر کدومشون مطمئنه که فقط یه تلنگر کوچیک لازم داری تا بپری تو بازی، عاشقش بشی و به فرقه‌شون ملحق شی.

اگه گفتن اینکه سلیقه‌ت اشتباهه کارساز نشد، فرقه‌گرا شروع می‌کنه به توضیح دادن مکانیک‌های بازی با جزئیات طاقت‌فرسا. حتی اگه بازی کرده باشی و فیلم بازی کردنت رو نشونشون داده باشی، بازم این کارو می‌کنن. درباره جاخالی دادن، فریم‌های شکست‌ناپذیری (I-frames) و ضدحمله‌ها (ریپوست) حرف می‌زنن. استقامت، آگاهی محیطی، انصاف. مطمئنن اگه فقط بتونن به اندازه کافی توضیح بدن که چرا خودشون بازی رو دوست دارن، یه جوری این علاقه به تو هم منتقل می‌شه.

و فکر نکن می‌تونی با همین روش باهاشون بحث کنی، چون…

قانون دوم: اجازه نداری درباره دارک سولز حرف بزنی

اگه طرفدار دارک سولز نیستی، هرگز اجازه نداری گیم‌پلی بازی رو توصیف کنی. من امتحان کردم. با کلمات خودم، بر اساس تجربه‌م از بازی، توضیحش دادم. گفتن اشتباهه. سعی کردم با کلماتی که خود فرقه‌گراها برای توصیف بازی استفاده کردن، حرف بزنم. بازم اشتباه بود. حتی یه بار حرفای خود طرف مقابل رو عیناً بهش پس دادم. بازم اشتباه! آخرش فهمیدم این ربطی به گیم‌پلی نداره. اشتباه بود چون من گفتمش و من یکی از «مؤمنان» نیستم.

اگه بگم: «دارک سولز توسط فرام سافتور ساخته شده و سال ۲۰۱۱ منتشر شد»، یه فرقه‌گرا جواب می‌ده: «فکر کردن به دارک سولز به‌عنوان یه بازی ۲۰۱۱ اشتباهه. برای اینکه واقعاً دارک سولز رو بفهمی، باید از تاریخ انتشار بگذری و بفهمی که…» [و بعد ۱۲ پاراگراف پراکنده‌گویی درباره فریم‌های شکست‌ناپذیر، انیمیشن‌های جفت‌شده و ریپوست‌ها.]

فکر کردی می‌تونی با بی‌خیال شدن بازی این قانون رو دور بزنی؟ خب…

قانون سوم: اجازه نداری درباره دارک سولز حرف نزنی

امتحان کن. یه مقاله درباره سطوح سختی، داستان‌گویی محیطی یا مبارزات مبتنی بر نبرد نزدیک بنویس و هیچ اشاره‌ای به بازی‌های دارک‌سولز-سکیرو-بلادبورن نکن. ببین چقدر طول می‌کشه تا فرقه‌گراها پیداشون بشه و بهت بگن گند زدی.

باورم نمی‌شه یه مقاله کامل درباره اتمسفر مراحل نوشتی و حتی یه کلمه درباره قلعه‌ای که هر ده قدم یه بار تو چاله می‌افتی نگفتی! فقط یه احمق دره اسکلت‌هایی که با یه حمله لعنتی تقریباً یه‌ضربه‌ات می‌کنن رو جا می‌ندازه. حداقل کلیسای چیزی که هی بهم ضربه می‌زنه لعنتی لعنتی لعنتی باید تو لیستت باشه! اونجا افسانه‌ایه. دفعه بعد یه کم تحقیق درست حسابی کن.

اوه، نباید درباره سختی بازی شوخی کنم، چون…

قانون چهارم: اجازه نداری بگی دارک سولز سخته

اگه اشتباه کنی و بگی دارک سولز سخته، باید با این جور آدما سروکله بزنی:

دیگه نگو دارک سولز سخته. این نشون می‌ده اصلاً نمی‌دونی داری درباره چی حرف می‌زنی. شاید ندونی، ولی می‌تونی غریبه‌ها رو دعوت کنی تو بازی و اونا برات می‌برن. نگاه کردن به یکی که جای تو بازی می‌کنه آسونه، پس دارک سولز آسونه.

خب، با این معیار، همه بازی‌ها آسونن. تو همیشه فقط یه سرچ تو یوتیوب با دیدن یه غریبه که جای تو بازی می‌کنه فاصله داری. اگه احمقانه ادامه بدی و با فرقه‌گرا بحث کنی، می‌رسی به این بن‌بست گفت‌وگو:

تازه، مبارزاتش وقتی بدونی چی کار داری می‌کنی، خیلی آسونه.

وای، ممنون از این حکمت عمیق، سون تزو! خودم هیچ‌وقت نمی‌تونستم حدس بزنم که یاد گرفتن بازی کردن یه بازی باعث می‌شه راحت‌تر تمومش کنی. نکته عجیب دیگه‌ای داری؟ مانیتور رو از سمت روشن به طرف صورتم بگیرم؟ به جای دهنم از دستام برای کنترلر استفاده کنم؟ تا حالا فقط داشتم جلوی کامپیوترم جیرجیر می‌کردم، ولی با این کشف حیرت‌انگیزت، می‌رم یاد بگیرم بازی کنم و بفهمم بازی چطور کار می‌کنه. نابغه، ممنون.

قانون پنجم: تو هنوز حقیقت یگانه دارک سولز رو نشنیدی

بلند می‌گی که از بازی کردن دارک سولز لذت نمی‌بری. با این حال، ۶ نفر میان و بهت توصیه‌های متناقض می‌دن:

  1. فرقه‌گرای اول: نگران بیلدت نباش. اصلاً به مکانیک‌های لِوِل‌آپ توجه نکن. اونا حواستو پرت می‌کنن. فقط باید به نوار استقامتت دقت کنی و تو زمان درست جاخالی بدی.
  2. فرقه‌گرای دوم: باید مکانیک‌های لِوِل‌آپ رو یاد بگیری. کلی [یه مخفف نامفهوم] جمع کن و زره سنگین بپوش تا زنده‌موندنت بهتر شه. اصلاً فقط [یه تجهییز سنگین که تا حالا اسمشو نشنیدی، از یه جایی که نرفتی و نمی‌دونی چطور برسی] رو بگیر، عملاً شکست‌ناپذیر می‌شی.
  3. فرقه‌گرای سوم: به هر قیمتی از زره سنگین دوری کن. تله‌ست. استقامتت رو خالی می‌کنه و مثل یه اردک نشسته می‌مونی. بیلدهای با تحرک بالا بهترینن.
  4. فرقه‌گرای چهارم: اگه تازه‌کار باشی، بهترین کار اینه که صبر کنی تا یه سلاح که دوست داری پیدا کنی و بیلدت رو دورش بسازی.
  5. فرقه‌گرای پنجم: اگه می‌خوای بازی آسون باشه، از جادو استفاده کن.
  6. فرقه‌گرای ششم: نگران بیلدت نباش. باید روی تجهیزاتت تمرکز کنی. پیشنهاد می‌کنم بری ویکی رو باز کنی و درباره همه ۲۰۰ تا سلاح بخونی تا حسش دستت بیاد.

یه کم گیج‌کننده‌ست چون اینا همزمان که دارن با هم دعوا می‌کنن، به تو توصیه‌های متناقض می‌دن درباره بازی‌ای که خودت گفتی ازش لذت نمی‌بری. می‌تونی شانس بیاری، توصیه اون که کمتر دیوونه به نظر می‌رسه رو دنبال کنی، بعد برگردی و بگی هنوزم خوشت نیومده. اون پنج تا فرقه‌گرایی که نادیده‌شون گرفتی، همه‌شون اصرار می‌کنن که باید به حرف اونا گوش می‌دادی، و اون یکی هم می‌گه تو توصیه‌شون رو اشتباه دنبال کردی.

اگه دیوونه باشی، فکر کنم می‌تونی ساعت‌ها تو یه بازی که ازش لذت نمی‌بری غوطه‌ور شی تا فرقه‌گراها رو راضی کنی، ولی هیچ‌وقت به نقطه‌ای نمی‌رسی که توصیه‌هاشون تموم شه، تو هنوز از بازی خوشت نیاد و اونا راضی باشن که بحث رو تموم کنن. فقط می‌تونم نتیجه بگیرم که این فرقه‌گراها برای هر کسی که به طرفدار تبدیلش کنن، پورسانت می‌گیرن.

همه اون متعصبا رو بی‌خیال شو! من تنها کسی‌ام که راهنمایی درست برای حل این معما دارم! فقط باید بازی رو متفاوت بازی کنی. یا متفاوت بهش فکر کنی. یا به بازی کردن متفاوت فکر کنی. بازی نمی‌تونه مشکل داشته باشه، پس تنها توضیح اینه که یه جای کار تو ایراد داره که نمی‌تونی عاشقش شی. مهم نیست اگه صراحتاً بگی از این بحث خسته شدی. مهم نیست اگه بگی علاقه‌ای نداری. مهم نیست اگه کلی کار دیگه برای انجام دادن داری. تو به توصیه من گوش ندادی، پس هیچ‌کدوم از بحث‌های قبلی حساب نیستن. من تنها کسی‌ام که واقعاً می‌فهمه، پس هر چی بقیه دارن سرت داد می‌زنن رو بی‌خیال شو و به صدای من تو این شلوغی گوش بده. من عاقلم. به من گوش بده!

نکته حرفه‌ای: بهش گوش نده.

قانون ششم: اگه حاضر نیستی درباره این بحث کنی، آدم بدی هستی

بازی Bloodborne

بیا دیگه. من فقط می‌خوام این بازی رو باهات به اشتراک بذارم. فقط می‌خوام متقاعدت کنم که نظرت اشتباهه، سلیقه‌ت اشتباهه، و نظر من درباره دارک سولز از تجربه مستقیم خودت با بازی مهم‌تره. فقط می‌خوام یه گفت‌وگو داشته باشیم که توش هر چی تو بگی اشتباهه تا وقتی باهام موافقت کنی، و این بحث ادامه پیدا می‌کنه تا وقتی کلافه شی و بری که من بتونم خودمو برنده اعلام کنم. من می‌تونم تا ابد درباره این بازی حرف بزنم و نمی‌تونم تصور کنم یکی دیگه ممکنه حس متفاوتی داشته باشه.

چرا اینقدر بی‌ادبی؟ ببخشید که سعی کردم این بازی ویدیویی دوست‌داشتنی رو باهات به اشتراک بذارم. تقصیر من نیست که تو انقدر تنگ‌نظر هستی که گوش نمی‌دی.

خب، به هر حال…

والپیپر بازی دارک سولز ۲

واقعاً نمی‌شه ازش فرار کرد. بازی‌های سولز-بورن به شدت مهم‌ان. سختی و نحوه ارائه چالش تو این بازی‌ها خاصه، فارغ از اینکه یکی بگه سخته یا آسون. یه نمونه عالیه از اینکه چطور می‌تونی یه داستان و دنیا رو بدون توقف برای کات‌سین‌های جریان‌شکن یا مکالمات رادیویی هر چهار اتاق روایت کنی. یه سری محبوبه و برای مقایسه بین بازی‌ها و ژانرها یه نقطه عطف خیلی مفید به حساب میاد. من شخصاً هیچ مشکلی با خود بازی یا کسایی که عاشقشن ندارم.

ولی خداوکیلی، آوردن اسمش تو بحث چه کار طاقت‌فرساییه، چون همیشه یه دیوونه پیدا می‌شه که بخواد بحث رو با «تو نمی‌دونی داری درباره چی حرف می‌زنی!» شروع کنه و بعد بره تو یه بحث فرعی نامربوط که هیچ ربطی به موضوع اصلی نداره. یا یه آدم عجیب که بخواد بحث کنه تجربه شخصی تو اشتباهه.

البته که می‌تونی آدمای آزاردهنده رو سرجاشون بشونی و اونایی که نمی‌فهمن رو بن کنی. آدمای آزاردهنده تو اینترنت که کم نیستن. ولی بعد این همه سال واقعاً خسته‌کننده‌ست. دارم یه مقاله می‌نویسم و یهو می‌فهمم باید دارک سولز رو بیارم وسط یا چون برای مقایسه مناسبه، یا چون اگه نیارمش یکی باورش نمی‌شه، و این یعنی باید باز با چند تا فرقه‌گرا دیگه سروکله بزنم.

یه مدت شوخی می‌کردیم که «حرف زدن درباره دارک سولز، خودش یک تجربه ی دارک سولزیه (می‌گیری که چی می‌گم؟).» ولی حالا حتی این شوخیم دیگه نخ‌نما شده.

الان دارم روی یه مقاله کار می‌کنم که عملاً مجبورم توش دارک سولز رو بیارم. می‌دونم دردسر داره میاد، و می‌دونم هیچ ترکیب کلمات، اشاره یا ابراز نیتی نمی‌تونه منو از یه دور دیگه دعوا با فرقه‌گراها نجات بده.

از این به بعد، قراره به همه سؤالا، سرزنش‌ها، پرس‌وجوهای طعنه‌آمیز و نکته‌سنجی‌ها فقط با یه لینک به این مقاله جواب بدم. اگه حس کردی فرقه‌گراها دارن اذیتت می‌کنن، توام می‌تونی همین کارو کنی. موفق باشی.

بیشتر بخوانید:

  1. تجربه من از Sekiro | حیران در سرزمین آشینا
  2. بررسی بازی Dark Souls | الماس تراش نخورده
  3. بررسی بازی Dark Souls 2 | دریای نور
  4. بررسی بازی Dark Souls 3 | الماس ترک خورده
  5. بررسی بازی الدن رینگ
  6. بررسی بازی Bloodborne: شاهکاری بیش‌ستایش‌شده یا تجربه‌ای ناقص؟
  7. چرا Dark Souls 2 یک شاهکار است و نفرت‌پراکنی برخی طرفداران غیرمنصفانه؟
خروج از نسخه موبایل