۱۰ لحظه برتر بازی Red Dead Redemption

در این فهرست، نگاهی به به‌یادماندنی‌ترین صحنه‌های سینمایی، مأموریت‌ها و تجربه‌های گیم‌پلی از این بازی موفق سال ۲۰۱۰ می‌اندازیم.

شماره ۱۰: کثافت و سرگرمی‌های دیگر

رد دد فیلمبرداری از زامبی

در حالی که «Red Dead Redemption» داستانی گیرا و حتی تراژیک با ریشه در واقعیت روایت می‌کند، بسته الحاقی «Undead Nightmare» بهانه‌ای است برای غرق شدن در هرج‌ومرج زامبی‌وار و بیش‌ازحد هیجان‌انگیز. با این حال، این بسته الحاقی بسیار سرگرم‌کننده است و این مأموریت فرعی قطعاً یکی از نقاط برجسته آن است. پیش از جورج رومرو، دی.اس. مک‌کنا بود؛ فیلمسازی پیشگام که می‌خواهد زامبی‌ها را برای بازی در فیلمش به کار بگیرد. با کمک جان مارستون، مک‌کنا «بازیگر» ایده‌آلی پیدا می‌کند، اما این انتخاب به معنای واقعی کلمه به صورتش ضربه می‌زند، چون زامبی‌ها بیشتر به خوردن گوشت او علاقه دارند تا خلق جادوی سینمایی. رنج کشیدن برای هنر هیچ‌وقت این‌قدر خنده‌دار نبوده!

شماره ۹: زمان مقرر

مرحله داستانی رد دد ۱

این مأموریت با یک انفجار شروع می‌شود و شتاب آن لحظه‌به‌لحظه بیشتر می‌شود. در دوئلی برابر رائول زوبیتا، مارستون موفق می‌شود آبراهام ریس را نجات دهد و انتقام لوئیسای بیچاره را بگیرد. هرچند این مرگ رضایت‌بخش است، اما اکشن تازه شروع شده. مارستون سپس زندانیان شورشی را آزاد می‌کند و آن‌ها به حمله علیه ارتش مکزیک می‌پیوندند. این منجر به صحنه‌ای هیجان‌انگیز می‌شود که مارستون با مسلسل گاتلینگ به دژ دشمن یورش می‌برد. در حالی که حمله‌ای در اسکالرا در جریان است، سرهنگ آلنده و بیل ویلیامسون با یک کالسکه فرار می‌کنند. پس از تعقیب‌گریزی هیجان‌انگیز با اسب، مارستون به آن‌ها می‌رسد و هر دو در بیابان بی‌رحم به سزای اعمالشان می‌رسند.

شماره ۸: من تو را می‌شناسم

مرحله داستانی رد دد ۱

جان مارستون با شخصیت‌های رنگارنگ زیادی روبه‌رو می‌شود، اما کمتر کسی به اندازه این مرد مرموز و سیاه‌پوش جذاب است. مارستون این غریبه خوش‌پوش و بی‌نام را در وسط ناکجاآباد ملاقات می‌کند، که خود به‌خودی‌خود بسیار عجیب است. عجیب‌تر اینکه این غریبه اطلاعات زیادی درباره مارستون دارد و از او می‌خواهد مجموعه‌ای از وظایف ساده را انجام دهد که اخلاقیاتش را به چالش می‌کشد. جان که کلافه شده، در نهایت به سمت غریبه شلیک می‌کند، اما گلوله‌ها اثری ندارند. این مرد کیست؟ خیالی در ذهن مارستون؟ تجسمی از طبیعت اخلاقی متناقض او؟ خود شیطان؟ اینکه هیچ‌وقت حقیقت را نمی‌فهمیم، این مأموریت را به‌یادماندنی می‌کند.

بخوانید: 10 فیلم شگفت‌انگیز که هر عاشق Red Dead Redemption 2 باید ببیند!

شماره ۷: سزار مکزیکی

مرحله داستانی رد دد ۱

با توجه به تم وسترن بازی، جای تعجب نیست که قطارها نقش کلیدی در چندین مأموریت داشته باشند. در این صحنه هیجان‌انگیز، مارستون وظیفه دارد مسلسل گاتلینگ را روی قطاری در نوئوو پارایسو هدایت کند. ابتدای سفر به شما اجازه می‌دهد مناظر زیبای بازی را برای لحظه‌ای تماشا کنید، پیش از اینکه شورشیان حمله کنند. هرچند مهمات شما بی‌پایان است، باید همیشه هوشیار باشید، چون دشمنان از هر طرف ظاهر می‌شوند. این مأموریت مثل یک ترن هوایی است که تا رسیدن به مقصد نهایی لحظه‌ای برای نفس کشیدن به شما نمی‌دهد. وقتی تمام می‌شود، واقعاً احساس می‌کنید یک ارتش تک‌نفره توقف‌ناپذیر هستید.

شماره ۶: تولد جنبش حفاظت

پاگنده در رد دد زامبی

یکی دیگر از نقاط برجسته «Undead Nightmare»، این مأموریت دیوانه‌وارترین بخش بازی است. مارستون که از زامبی‌ها فاصله گرفته، به شکار ساسکوآچ می‌رود. اگر این به‌اندازه کافی عجیب نیست، این موجود پشمالو به انگلیسی روان صحبت می‌کند و کلیشه وحشیانه‌ای که ساسکوآچ‌ها بچه‌ها را می‌خورند، رد می‌کند. وقتی ساسکوآچ از آزار و اذیت گونه‌اش و شکار شدن تا مرز انقراض می‌گوید، نمی‌دانیم باید اشک بریزیم یا از این موقعیت مضحک بخندیم. همچنین باید تصمیم بگیریم که آیا این موجود سوءتفاهم‌شده را از رنجش خلاص کنیم یا نه.

شماره ۵: بازگشت یاغی

جان مارستون و ابیگیل

پس از گذراندن جهنم و بازگشت دوباره، مارستون بالاخره با خانواده‌اش دیدار می‌کند. از آنجا که تمام سفر جان برای رسیدن به این لحظه بوده، وقتی به سمت مزرعه می‌روید، پر از انتظار می‌شوید. هرچند تا این لحظه بازیکن واقعاً با خانواده مارستون تعاملی نداشته، اما این دیدار مثل دیداری دوباره با عزیزانی است که مشتاقانه منتظرشان بودید. البته ابیگیل در ابتدا از شوهرش که مدت‌ها غایب بوده، چندان خوشحال نیست. اما پس از این تنش اولیه، خانواده به شکلی رضایت‌بخش آشتی می‌کنند. هرچند این می‌توانست پایانی شاد باشد، اما داستان مارستون هنوز تمام نشده.

بخوانید: شخصیت‌های احتمالی Red Dead Redemption 3

شماره ۴: ورود به مکزیک

ورود به مکزیک در رد دد ۱

راک‌استار به خاطر خلق جهان‌های باز پرجزئیات شهرت دارد که با هر مکان جدید، غوطه‌ورکننده‌تر می‌شوند. در «Red Dead Redemption»، کمتر لحظه‌ای به اندازه اولین سواری جان مارستون به مکزیک شگفت‌انگیز است. جهانی که به نظر وسیع می‌آمد، ناگهان بی‌نهایت بزرگ‌تر می‌شود. این لحظه با همراهی آهنگ «Far Away» از خوزه گونزالس، سینمایی‌تر و تأثیرگذارتر می‌شود. وقتی مارستون به سمت ماجراجویی بعدی‌اش می‌رود، بخشی از شما آرزو می‌کند این سواری با اسب برای همیشه ادامه داشته باشد. چنین لحظاتی نشان می‌دهند چرا بازی‌های ویدیویی فراتر از سرگرمی‌های بی‌معنی هستند؛ آن‌ها آثار هنری‌ای هستند که احساساتی غیرمنتظره را برمی‌انگیزند.

شماره ۳: و حقیقت تو را آزاد خواهد کرد

جان و داچ در رد دد ۱

پیش از آنکه مارستون با خانواده‌اش دیدار کند، باید با رهبر قدیمی گروهش، داچ ون در لیند، روبه‌رو شود. از آنجا که بازی عمدتاً حول محور توبه مارستون از گناهان گذشته‌اش می‌چرخد، این رویارویی در مسیر رستگاری او اجتناب‌ناپذیر بود. اما داچ بدون مبارزه تسلیم نمی‌شود و مارستون و متحدانش را وادار می‌کند تا با انبوهی از اعضای گروه مبارزه کنند، در حالی که همه‌چیز به هم می‌ریزد. پس از تعقیبی طاقت‌فرسا، مارستون بالاخره داچ را به لبه پرتگاهی برفی می‌رساند. داچ که می‌داند پایانش فرا رسیده، با چند کلام تأثیرگذار با مارستون خداحافظی می‌کند و خود را به سوی مرگ می‌اندازد.

شماره ۲: حمله به دژ مرسر

حمله به دژ مرسر رد دد

از میان تمام مأموریت‌های بازی، حمله به دژ مرسر شاید حماسی‌ترین در مقیاس باشد. این مأموریت یادآور «هفت دلاور» است، جایی که مارستون و گروهی از مردان برای حمله به دژ عظیم و گرفتن بیل ویلیامسون برنامه‌ریزی می‌کنند. به سبک اسب تروا، نایجل وست دیکنز شارلاتان شما را با کالسکه‌اش به داخل می‌برد. با دریافت سیگنال، مارستون مسلسلش را بیرون می‌آورد و تیراندازی هیجان‌انگیزی آغاز می‌شود. دژ مرسر به میدان نبردی انفجاری تبدیل می‌شود که با ورود نیروهای کمکی، آشوب بیشتری به پا می‌شود. هرچند این مأموریت از ابتدا تا انتها هیجان‌انگیز است، اما سفر جان تازه شروع شده. ویلیامسون فرار کرده و زمینه‌ساز سفر شما به مکزیک می‌شود.

بخوانید: چرا جان مارستون از آرتور بهتر است؟

شماره ۱: آخرین دشمنی که نابود خواهد شد

مرگ جان در رد دد

همین که جان شروع به بازگشت به زندگی قدیمی‌اش می‌کند، دوستان قدیمی‌ای سراغش می‌آیند که می‌خواهند همه‌چیز را تمام کنند. جان مبارزه‌ای جانانه می‌کند، اما عمو متأسفانه در این میان جانش را از دست می‌دهد. پس از اینکه همسر و پسرش را به جای امن می‌رساند، مشخص می‌شود که کشتن همه دشمنان ممکن نیست و جان در آستانه آخرین ایستادگی‌اش قرار دارد. پس از گذراندن این‌همه ماجرا با مارستون، دیدن مرگ خونین او حس از دست دادن یک دست یا پا را به بازیکن می‌دهد. این باعث می‌شود وقتی جک مارستون سال‌ها بعد انتقام می‌گیرد، حس رضایت بیشتری داشته باشیم.

ماندگارترین صحنه از نظر شما کدام است؟

خروج از نسخه موبایل